فتاوا و احکام رؤیت هلال - بخش یکم: مبانی «رؤیت هلال با چشم عادی یا مسلّح» و «اشتراط اتّحاد افق یا عدم آن»
اختلاف مبانی فقهیِ مراجع عظام تقلید دربارۀ «راههای ثابتشدن اوّل ماه»، در آغاز ماههای قمری تأثیرگذار است. در این بحث، آنچه تأثیر بیشتری دارد، دو مبنای «رؤیت هلال با چشم عادی یا مسلّح» و «اشتراط اتّحاد افق یا عدم آن» است که در این مطلب، فتاوای مراجع در این دو بخش، ذکر و جمعبندی میشود. (کوشیده شده جدیدترین نظر مراجع لحاظ شود و برای هر فتوا، لینکِ «معتبرترین منبع» در اینترنت داده شود.)
تذکّر: با آرزوی طول عمر برای مراجع بزرگوار تقلید، ابتدا فتاوای مراجع درگذشته بهترتیب سالِ درگذشت ذکر میشود و سپس، فتاوای مراجع کنونی بهترتیب الفبایی نام خانوادگی. همچنین با حفظ احترام برای حضرات آیات عظام و مراجع بزرگوار، برای آسانی در خواندن و جلوگیری از تکرار پیش از هر فتوا، لقبِ «حضرت آیتالله العظمی آقای» از جلوی نام هر مرجع، حذف شدهاست.
گردآورنده در پرسش مجدّد از دفتر ایشان در قم (هنگام ویرایش سوم این مطلب در اسفند 1401)، پاسخ گرفت که «ایشان قائل به کفایت رؤیت هلال با چشم مسلّح بودهاند، بهشرطی که از قول بینندگان با چشم مسلّح، اطمینان پیدا شود.»
در حقیقت، ماه یک تقویم طبیعی برای افراد بشر محسوب میشود که مردم اعم از باسواد و بیسواد و در هر نقطهای از جهان باشند، میتوانند از این تقویم طبیعی استفاده کنند و بدیهی است نظام زندگی اجتماعی بشر بدون تقویم - یعنی یک وسیلۀ دقیق و عمومی برای تعیین تاریخ - امکانپذیر نیست؛ به همین دلیل خداوند بزرگ برای نظام زندگی، این تقویم جهانی را در اختیار همگان قرار داده است.
اصولاً یکی از امتیازات قوانین اسلام این است که دستورات آن بر طبق مقیاسهای طبیعی قرار داده شده، زیرا مقیاسهای طبیعی وسیلهای است که در اختیار همگان قرار دارد و گذشت زمان اثری بر آن نمیگذارد؛
امّا به عکس، مقیاسهای غیر طبیعی در اختیار همه نیست. به همین دلیل میبینیم اسلام، مقیاس را گاهی «وجب»، گاهی «گام» و گاهی «بند انگشتان» و گاهی «طول قامت» و در مورد تعیین وقت، «غروب آفتاب» و «طلوع فجر» و «گذشتن خورشید از نصف النّهار» و «دیدن ماه» قرار داده است.
بدیهی است آنچه صلاحیّت میقات بودن برای مردم را - آن هم به صورت عام - دارد (آنچنان که در آیۀ شریفه آمده است)، هلال ماهی است که قابل رؤیت با چشم غیر مسلّح باشد؛ امّا هلال ماهی که تنها با دوربین و تلسکوپ دیدن آن امکانپذیر است و بعد از کنار زدن آن ابزار، دیگر قابل دیدن با چشم معمولی نباشد، صلاحیّت ندارد میقات برای عموم مردم در زمانهای مختلف قرار داده شده باشد.
همچنان که اگر میزان شرعی، دیدن با تلسکوپ باشد، مستلزم آن است که روزۀ پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمّۀ معصومین(علیهم السلام) و عید فطر آنان و حج و سایر اعمالی که در روزهای خاصّ از سال در شرع مقدّس قرار داده شده، در برخی از حالات در ایّام واقعی آن واقع نشده باشد و روشن است که آن بزرگواران در مورد آغاز ماه قمری، بر دیدن با چشم غیر مسلّح اعتماد میکردهاند و روایات و نصوص صادره از معصومین(علیهم السلام) انصراف از دیدن با ابزارهای بزرگنمایی مثل دوربین یا تلسکوپ دارد.
به عبارت دیگر، در تقویم قراردادی که از قدیم الایّام رایج بوده، شبی به عنوان شب اوّل ماه قلمداد میشده که هلال ماه پس از دو یا سه شب دیده نشدن (در آخر هر ماه)، به حدّ و موقعیّتی برسد که قابل دیده شدن با چشم غیر مسلّح باشد؛ قرار گرفتن ماه در چنین وضعیّت و موقعیّتی، برای تعیین یک «حدّ زمانی» است که بتواند ملاکی جهت شروع ماه قمری برای عموم مردم باشد (مانند حدّ ترخّص که تعیین یک حدّ مکانی است برای محلّی که مسافر باید نماز را از آنجا شکسته بخواند).
روشن است اگر این حدّ زمانی، وقتی باشد که ماه قابلیّت رؤیت با ابزار را پیدا میکند، با توجّه به اینکه محقّق شدن آن، در موارد زیادی یک شب زودتر از زمان دیده شدن آن با چشم غیر مسلّح واقع میشود، علاوه بر اینکه یک میزان قابل دسترس برای عموم زمانها و مکانها و اعصار نخواهد بود، ملاک آغاز ماه، چیزی غیر از آنچه در بین مردم عصر پیامبر خداˆ و ائمّۀ معصومین(علیهم السلام) به عنوان تقویم متداول بوده خواهد شد و باید بگوییم اسلام، تقویم جدیدی را مطرح نموده که البتّه عموم مردم در آن زمان اصلاً به آن دسترسی نداشتند و این امری غیر قابل پذیرش است؛ بلکه ظاهر آیات شریفه و روایات و عمل معصومین(علیهم السلام) آن است که اساس تقویم مورد تأیید اسلام، همان تقویم متداول در آن اعصار بوده است.
از پیامدهای دیگر معتبر دانستن رؤیت با چشم مسلّح آن است که با اختراع ابزار جدید و ثبت رکوردهای تازۀ رؤیت هلال، حدّ رؤیتپذیری در دورههای زمانی مختلف عقبتر میرود، طوری که وقتی ابزار نجومی جدید با قابلیّتها و کیفیّتهای بالاتر در اختیار رصدگران قرار میگیرد، هلالهایی دیده میشوند که سالهای قبل، هلال ماه با همان مختصّات و ویژگیها، قابلیّت رؤیت نداشتند و معلوم میشود در سالهای گذشته اوّل ماههای متعدّدی و به تبع آن روزه و افطار و اعمال مردم به اشتباه و به جهت نداشتن ابزار قویتر، دیرتر از آنچه در واقعیّت بوده، تعیین گردیده است و این امری است که در سالهای اخیر رخ داده و حدّ رؤیتپذیری هلال بهطور مکرّر عقبتر رفته است، طوری که ممکن است در سالهای بعد با کشف ابزار جدید و قابلیّت رؤیت هلالهایی که اکنون نمیبینیم، معلوم شود اوّل برخی ماهها زودتر از آنچه اکنون میپنداریم باشد.
علاوه بر نکات فوق، اگر میزان، رسیدن ماه به حدّ و موقعیّتی باشد که با ابزار قابل رؤیت است، استهلال پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمّۀ هدیٰ(علیهم السلام) و همین طور تأکید آنان در روایات بر استهلال، به نوعی لغو به شمار میآید، زیرا هدف از استهلال معمول در آن اعصار که با چشم و بدون استفاده از ابزار صورت میگرفته، آن بوده که اگر ماه دیده شد، معلوم شود ماه جدید آغاز شده و اگر آسمان صاف بود و ماه دیده نشد، مشخّص شود که اوّل ماه شب بعد میباشد؛ در حالی که وقتی میزان، قابلیّت رؤیت با تلسکوپهای قوی باشد، دیده نشدن آن با چشم، چیزی را ثابت نمیکند.
به عنوان مثال، در روایتی که امام کاظم(علیه السلام) معنای تأکید بر روزه گرفتن یوم الشّک را شرح میدهند این مضمون را به مخاطب خود تصریح میکنند که «وقتی هوا صاف بوده و هلال دیده نشده، شکّی باقی نمیماند که فرد بخواهد به جهت درک احتمالی ماه رمضان روزه بگیرد»؛ در حالی که واضح است اگر میزان اول ماه رسیدن ماه به حدّی باشد که هلال با ابزار قابل رؤیت باشد، در زمانی که افراد چشم مسلّح در اختیار نداشتند، نمیتوان به صِرف دیده نشدن هلال با چشم، احتمال ماه رمضان بودن شب و روز پیش رو را منتفی دانست.
بنابراین، رؤیت هلال نیز همانند بسیاری از ملاکهای دیگر شرعی، یک میزان عرفی و آشنا برای مردم است؛ همچنان که اگر لباس آلوده به خون با آب تطهیر شده و عین خون از آن برطرف شده باشد، ولی رنگ آن (لون) باقی مانده باشد پاک است و باقی ماندن ذرّۀ بسیار کوچکی از خون بر روی لباس که آن ذرّه، با چشم معمولی قابل مشاهده نبوده و فقط در زیر میکروسکپهای بسیار قوی قابل مشاهده است را نمیتوان معیار برای بقای نجاست لباس مذکور قرار داد و حکم نمود که آن لباس هنوز نجس است یا در مبحث حدّ ترخّص که توضیح آن در شرط نهم از شرایط شکسته شدن نماز مسافر گذشت، معیار، دیدن با چشم عادی است و هرگز نمیتوان دیدن با دوربین یا تلسکوپ را میزان در تعیین حدّ ترخّص شهر قرار داد.
خوانندگان محترم برای آشنایی با مبانی فقهی معظّم له در مبحث رؤیت هلال، میتوانند به کتاب «أسئلة حول رؤیة الهلال مع أجوبتها، وفق ما أفاده سماحة السیّد السیستانی» مراجعه نمایند.]
[پاورقی 2: همچنان که مثلاً برای اطلاع از رسیدن به حدّ ترخّص (که یک حدّ طبیعی است و در بسیاری از زمانها و مکانها میتوان با نگاه کردن و دیده نشدن اهالی آخر شهر به آن پی برد)، میتوان با تعیین مقدار آن به کیلومتر و ابزاری همچون کیلومترشمار خودرو، راحتتر به آن دست پیدا کرد.
همین طور، برای سهولت بیشتر در تعیین زمان طلوع و غروب خورشید و سایر اوقات شرعی که تشخیص آنها در بسیاری از اوقات بهطور طبیعی امکانپذیر است، میتوان از محاسبات نرم افزاری و نجومی استفاده نمود؛
نیز برای پی بردن به خصوصیّات رؤیتپذیری ماه و معلوم شدن شهرهای همافق در مبحث رؤیت هلال که در مسألۀ «255» توضیح داده میشود، میتوان از نقشههای رؤیتپذیری که بر اساس محاسبات و توسط نرم افزارها صورت میگیرد استفاده نمود.
با این توضیحات، روشن شد استفاده از تکنولوژی و ابزار برای دستیابی آسانتر به ملاک شرعی، فرق دارد با اینکه شرع مقدّس چیزی را ملاک حکم شرعی برای عموم مردم قرار داده باشد که در بسیاری از موارد فقط با ابزار و تکنولوژی میتوان به آن دست پیدا نمود.
علاوه بر اینکه همان طور که سابقاً گذشت، ملاک قرار دادن رؤیت با ابزار، بدین معناست که شرع مقدّس چیزی را معیار قرار داده که عموم مردم بیش از 1000 سال نه تنها آن را در اختیار نداشتند، بلکه اصلاً درک و تصوّر صحیحی هم نسبت به آن نداشتند تا مثلاً بخواهند احتیاط کنند و البتّه هنوز هم عدّۀ زیادی از مردم دسترسی به آن ندارند.] [مسئلۀ 249 جلد دوم رسالۀ جامع]
به عبارت دیگر، چنانچه دیده شدن ماه در یک شهر «ملازمه» داشته باشد با رؤیت در شهر دیگر (یعنی طوری است که اگر ماه در شهر «الف» دیده شود، مطمئنّاً در شهر «ب» هم دیده میشود)، دیده شدن ماه در شهر الف، اوّل ماه را در شهر «ب» نیز ثابت میکند؛ برای روشن شدن این امر، توجّه به چند نکته مفید است:
1. ملازمه داشتن در مورد رؤیت هلال دو منطقه، به وقت اذان آن دو منطقه و یا زمان طلوع و غروب خورشید در آن دو، مربوط نیست؛
پس ممکن است در دو شهری که از نظر طلوع و غروب خورشید و وقت اذان، همافق یا قریب الافق هستند، هلال ماه در یکی به راحتی دیده شود و در دیگری دیده نشود؛ بلکه گاه امکان رؤیت در دیگری وجود نداشته باشد.
بنابراین، همافق بودن در رؤیت هلال غیر از همافق بودن در طلوع و غروب خورشید و وقت اذان است.
2. ملازمه داشتن رؤیت هلال در یک شهر نسبت به شهر دیگر، بستگی دارد به موقعیّت ماه در دو منطقه و سایر اموری که در رؤیت هلال مؤثّر است.[7]
3. از نظر علمی برای آنکه بدون نیاز به محاسبات ریاضی و استفاده از نرمافزار بتوان به امر فوق (وجود ملازمه بین رؤیت هلال در یک شهر نسبت به دیگری) پی برد، یک قاعدۀ کلّی و عمومی وجود دارد به این شرح:
«اگر شهری که در آن ماه دیده شده، در شرق شهری باشد که ماه در آن دیده نشده، چنانچه آن دو شهر روی یک خطّ عرض جغرافیایی باشند، اوّل ماه برای آن شهر غربی ثابت میشود»، هرچند در بسیاری از موارد با یکی دو درجه اختلاف در عرض جغرفیایی نیز رؤیت هلال در شهر شرقی، اول ماه را برای شهر غربی ثابت میکند.
شایان ذکر است، در شهرهایی که بسیار به هم نزدیکند، غالباً رؤیت در یک شهر، اوّل ماه در دیگری را نیز ثابت میکند هرچند شهری که ماه در آن دیده شده در غرب شهر دیگر قرار داشته باشد؛ البتّه چنانچه شهر غربی که ماه در آن دیده شده ویژگیهای بسیار ضعیفی داشته و هلال ماه در آن شهر در مرز دیده شدن و دیده نشدن قرار داشته باشد، رؤیت هلال در شهر غربی، اول ماه را برای شهر شرقی ثابت نمیکند، هرچند به آن نزدیک باشد.
بنابراین، رؤیت هلال در مشهد در اکثر قریب به اتّفاق موارد، اوّل ماه را در نیشابور، فریمان، قوچان، سبزوار، شاهرود، دامغان، تهران، قزوین، سقّز، سردشت و... ثابت میکند؛
امّا در سایر موارد، مانند وقتی که دو شهر مورد نظر اختلاف زیاد در عرض جغرافیایی داشته باشند یا اینکه شهر رؤیت در غرب شهر دیگر واقع شده باشد[8] ثابت شدن اوّل ماه بستگی به خصوصیّات رؤیت پذیری هلال دارد.
4. از توضیحات مذکور در نکتۀ قبل معلوم شد ملازمه داشتن در رؤیت هلال دو شهر، (همافق بودن در مسألۀ رؤیت هلال) در بسیاری از موارد، یک طرفه است و به این معنا نیست که اگر در هر یک از دو شهر ماه دیده شود، در دیگری نیز دیده میشود؛ مثلاً ملازمه داشتن رؤیت هلال در مشهد برای ثابت شدن اوّل ماه در تهران، به این معنا نیست که رؤیت در تهران هم اوّل ماه در مشهد را ثابت کند.[9]»
یکی از راههای پی بردن به ملازمه بین رؤیت هلال دو شهر، مقایسۀ ویژگیهای رؤیتپذیری هلال آن دو شهر میباشد. فرض کنید هلال ماه در بجنورد دیده شده، ولی در مشهد هوا ابر یا غبار آلود بوده و استهلال نتیجهای نداشته است؛ حال چنانچه با محاسبات نرم افزاری معلوم شود هلال در بجنورد مثلاً (7) درجه ارتفاع و (1) درصد روشنایی داشته و موقعیّت ماه در مشهد طوری است که بیش از (7) درجه ارتفاع و بیش از (1) درصد روشنایی داشته، در این صورت، اوّل ماه در مشهد نیز با رؤیت در بجنورد ثابت میگردد و به اصطلاح در اینجا، بجنورد با مشهد همافق به حساب میآید.
بهطور کلّی، هر گاه هلال در شهری دیده شود (مانند بجنورد در مثال فوق) که ویژگیهای رؤیتپذیری آن، ضعیفتر از شهر دیگر (مانند مشهد در مثال فوق) باشد یا ویژگیهای آن دو، مانند هم باشد، رؤیت در آن شهر، اوّل ماه را برای شهر دیگر نیز ثابت میکند.
از آنچه ذکر گردید روشن شد که مرزها و تقسیمات کشوری و شهری، به هیچ وجه در اتّحاد افق و عدم آن دخیل نمیباشد.]
[پاورقی 8: غیر از شهرهای بسیار نزدیک به هم که توضیح آن ذکر شد.]
[پاورقی 9: با دقّت در توضیحاتی که ذکر شد روشن میشود ملاک ثابت شدن اوّل ماه (پس از گذشتن 29 روز از ماه قبل)، آن است که هلال ماه در شهر خود مکلّف با چشم قابل رؤیت باشد؛ اگر هلال در شهر خود مکلّف دیده شود (یا اطمینان به قابل رؤیت بودن آن در صورتی که ابر یا غبار نباشد وجود داشته باشد)، اوّل ماه ثابت است، وگرنه ثابت نیست و حکم ماهی که فرد در آن قرار داشته همچنان باقی است و نیازی به بررسی شهر دیگر یا مراجعه به محاسبات ریاضی و نرم افزار و مانند آن نیست و این، همان معیار سهل الوصول و آسان است که در زمانهای مختلف و بسیاری از مکانها در شرایط طبیعی در دسترس است.
بررسی شهرهای دیگر در مورد رؤیت هلال، نوعی کمک و راهنما برای آن است که در شرایط ابر یا غبار و مانند آن، بتوان پی برد به اینکه آیا هلال در شهر خود مکلّف قابل رؤیت بوده یا نه و محاسبات و استفاده از نرم افزار و یا بررسی موقعیّت جغرافیایی، ابزاری است که این تحقیق را (که البتّه ضرورت هم ندارد) آسان میکند.] [مسئلۀ 255 جلد دوم رسالۀ جامع]