سند قرآن به سر گرفتن در شب قدر و چگونگی دعا خواندن - ویرایش دوم: 20 خرداد 1397
با یکی از دوستان بحثی داشتم كه نتيجهاش را اينجا مینگارم.
ابتدا پیام زیر را كه در شبکههای اجتماعی پخش شده، بخوانيد:
******* آغاز آن پيام *******
«مراسم به سر گذاشتن قرآن سند ندارد؟!»
امروزه در کشور، یکی از مراسم مذهبی پرتبلیغ و پرتکرار در صدا و سیما و مساجد و حسینهها قرآن به سر گرفتن در شب قدر است که اشکالاتی دارد:
«اشکالات شرعی و عقلی قرآن بر سر گذاشتن در شبهای قدر»
یکی از اعمال معمول در شبهای مبارک قدر، قرار دادن قرآن بر سر و خواندن این دعا است:
«اللّهمّ بحقّ هذا القرآن و بحقّ من أرسلته به و بحقّ کلّ مؤمن مدحته فیه و بحقّک علیهم، فلا أحد أعرف بحقّک منک»؛ یعنی: «خدایا! به حقّ این قرآن و به حقّ کسی که به وسیله او آن را فرستادی، و به حقّ هر مؤمنی که در قرآن او را ستودی و به حقّ تو بر آنها، که هیچکس جز خودت به آن آشنا نیست!»
پس ده مرتبه بگوید: «بک یا الله» ده مرتبه: «بمحمّد» ده مرتبه: «بعليّ» ده مرتبه: «بفاطمة» ده مرتبه: «بالحسن» ده مرتبه: «بالحسین» ... تا ده مرتبه: «بالحجّة».
با وجودی که این مراسم و دعا هم از نظر سند و هم از نظر محتوا، دارای اشکالات عدیدهای است، در همه مراسم شبهای احیاء خوانده میشود و حتّی از مهمّترین بخشها و از ضروریّات مراسم شبهای قدر به حساب میآید.
1- آقا شیخ عبّاس قمی این مراسم و دعا را در کتاب «مفاتیح الجنان» بدون ذکر هیچ سندی آورده است. ایشان حتّی این دعا را توصیه هیچ امامی هم ندانسته و مشخّص نمیکند که به چه دلیل شرعی یا عقلی، این مراسم از اعمال مشترک همه شبهای قدر است و چه چیزی باعث شده است که ایشان آن را به مؤمنین توصیه کنند.
2- تحقیق در سند این دعا، ما را تنها به دو کتاب «اقبال سید بن طاووس» و «بحار الانوار مرحوم مجلسی» هدایت کرد. در هر دو کتاب، عیناً یک عبارت آمده بود. تقدّم زمانی سید بن طاووس بر مجلسی و اشتراک عبارت هر دو، مشخّص میکند که احتمالاً مرحوم مجلسی آن را از سید بن طاووس نقل کرده است.
3- سید بن طاووس این دعا را از کتاب غیر معتبری به نام «اغاثة الداعي» نقل کرده و به امام صادق(ع) هم نسبت داده است. در این کتاب، هیچ سلسله سندی برای این انتساب ذکر نشده است. یعنی نویسنده کتاب مشخّص نکرده است که چه کسانی این دعا را از امام صادق(ع) برای او نقل کرده اند یا ایشان آن را از چه کتابی اقتباس کرده است.
4- بنا بر آنچه گفته شد، سند این دعا از نظر علمای رجال، مرسل و بیاعتبار است. شاید به همین جهت، صاحب کتاب «مفاتیح» از انتساب این مراسم و دعا به امام صادق(ع) خودداری کرده است. شاید ایشان اگر میدانست روزی این دعا جزء ضروریّات مراسم شیعیان میشود و برای عوامّ و خواصّ تا این حدّ اهمّیّت پیدا میکند که با آداب و روضهخوانی خاصّ برای هر یک از ائمّه، این مراسم انجام میگیرد، آن را اصلاً در کتاب خود نقل نمیکرد!
5- البتّه دعا اگر مضمون درستی داشته باشد، نیازی به سند ندارد. نکته اساسی این است که مضمون این دعا، تناسب چندانی با ادعیه اصیل اهلبیت(ع) ندارد. نه مطلب مهمّی در عبارت آن وجود دارد و نه با توحید و ادب توحیدی که در ادعیه امامان شیعه(ع) موج میزند، تناسب دارد. مقایسه دعای کمیل امام علی(ع)، عرفه امام حسین(ع)، ابوحمزه امام سجّاد(ع) با این دعا، به خوبی تفاوت دعای ائمّه(ع) با دعاها و مراسم ساختگی مثل این دعا را به خوبی مشخص میکند. به نظر میرسد که این مراسم و این دعا، ساخته رمّالان و دعانویسان صوفیمسلکی باشد که سالها بعد از غیبت امام زمان(عج) آن را اینگونه تنظیم کرده باشند؛ چون:
6- ائمّه(ع) در هیچجا نام خود را در ردیف نام پیامبر(ص) قرار نمیدهند؛ چه رسد به اینکه آن را در عرض نام خدا قرار دهند و توصیه کنند به همان میزان که نام خدا را صدا میزنید، ده بار نیز نام پیامبر(ص) و ده بار نیز نام تکتک ائمّه(ع) را صدا بزنید و خدا را به آنان قسم دهيد.
7- ائمّه(ع) در دعاها، نام ائمّه بعد از خود را ذکر نمیکردهاند. این دعا چگونه میتواند از امام صادق(ع) باشد؟ در حالی که بزرگترین شاگرد امام صادق(ع) یعنی «زرارة بن اعین» نام امام بعد از استاد خود(امام صادق) را نمیدانست و بعد از وفات امام صادق(ع) فرزند خود را به مدینه فرستاد تا جانشین او را بشناسد!
******* پايان آن پيام *******
حقیر، ضمن پذیرش اصل اشکال و ضعف سندی، به برخی اشتباهات آن پیام، بهویژه بندهای 5 تا 7 پاسخهایی دادم.
سپس جستوجوی اینترنتی کردم؛ یکی دو مطلب یافتم که گرچه روایاتی را آوردهبود، روش علمی نداشت و در صدد ماستمالیکردن بود!
پاسخ جناب آقای «دکتر محسن کدیور»، علمی بود که غیر از بند 8 و 12 (زیرا ضعیفبودنِ سند برابر با جعلیبودنِ روایت نیست و این مراسم نیز، مایۀ وهن مذهب نیست) و فارغ از بندهای 9 و 10 و 11 نتیجهگیری(که باید دربارهٔ آنها تحقیقکنم)، بقیّهاش پذیرفتنی مینماید.
پاسخ ایشان را میآورم و پس از آن، نکاتی را که به نظرم میرسد، عرض میکنم.
******* آغاز پاسخ دكتر محسن كديور *******
مقدمه:
ماه مبارک رمضان ماه تلاوت قرآن و دعا و مناجات است. بهترین دعاها ادعیهی قرآنی و دعاهایی با سند معتبر از رسول خدا (ع) یا ائمهی هدی (ع) است. خواندن دعاهایی که در دلالت اعوجاجی ندارند، ولو توسط علما ساخته شده باشند، – البته بدون انتساب به پیامبر یا ائمه – مشکلی ندارد. حتی می توان با هر زبانی با هر مضمون درستی با خدا راز و نیاز کرد.
این مکتوب پاسخ به پرسشهایی درباره سند و اعتبار بعضی ادعیه مشهور ماه مبارک رمضان است. ... نویسنده همانند برخی علمای اصولی به «قاعده تسامح در ادله سنن» (آسانگیری در سند أمور مستحب) مبحوث در علم أصول فقه باور ندارد. این قاعده بر فرض اعتبار، تنها ثواب امور مستحب را تضمین میکرد نه صحت آنها را! پالایش میراث غنی اهل بیت پیامبر (ص) از احادیث ضعیف و خصوصاً مجعول، از وظایف دینی و علمی آشنایان با این معارف است. ...
دعای قرآن به سر شبهای قدر
اول. قدیمی ترین کتابی که دعای مذکور در آن نقل شده است امالی شیخ طوسی (م ۴۶۰) است:
أبو محمد الفحام، قال: حدثنی أبو الحسن محمد بن أحمدالهاشمی المنصوری بسر من رأى، قال: حدثنا أبو السرى سهل بن یعقوب بن إسحاق مؤذن المسجد المعلق بصف شنیف بسر من رأى سنة ثمان وتسعین ومائتین، قال: حدثنا الحسن بن عبد الله بن مطهر، عن محمد بن سلیمان الدیلمی، عن أبیه، قال: جاء رجل إلى سیدنا الصادق (علیه السلام)، فقال له: یا سیدی، أشکوا إلیک دینا رکبنی وسلطانا غشمنی، وأرید أن تعلمنی دعاء اغتنم به غنیمة أقضی بها دینی وأکفی بها ظلم سلطانی. فقال: إذا جنک اللیل، فصل رکعتین، اقرأ فی الأولى منهما الحمد وآیة الکرسی، وفی الرکعة الثانیة الحمد وآخر الحشر ” لو أنزلنا هذا القرآن على جبل ” إلى خاتمة السورة، ثم خذ المصحف فدعه على رأسک وقل ” بهذا القرآن وبحق من أرسلته به، وبحق کل مؤمن مدحته فیه، وبحقک علیهم، فلا أحد أعرف بحقک منک بک یا الله ” عشر مرات، ثم تقول ” یا محمد ” عشر مرات ” یا علی ” عشر مرات ” یا فاطمة ” عشر مرات ” یا حسن ” عشر مرات ” یا حسین ” عشر مرات ” یا علی بن الحسین ” عشر مرات ” یا محمد بن علی ” عشر مرات ” یا جعفر بن محمد ” عشر مرات ” یا موسى بن جعفر ” عشر مرات ” یا علی بن موسى ” عشر مرات ” یا محمد بن علی ” عشر مرات ” یا علی بن محمد ” عشر مرات ” یا حسن بن علی ” عشر مرات ” یا حجة ” عشر مرات. ثم تسأل الله (تعالى) حاجتک. قال: فمضى الرجل وعاد إلیه بعد مدة، قد قضى دینه، وصلح له سلطانه، وعظم یساره. (الأمالی، الشیخ الطوسی، الصفحة ٢٩٢، حدیث ۵۷۶)
راویان طبقه اول و دوم روایت سلیمان بن عبدالله دیلمی و پسرش محمد بن سلیمان دیلمی هستند. هر دو از غالیان کذاب هستند، نجاشی: «محمد بن سلیمان بن عبد الله الدیلمی: ضعیف جدا، لا یعول علیه فی شیء» آقای سید ابوالقاسم خویی: «أن محمد بن سلیمان هذا لا یعمل بروایته لتضعیف النجاشی و الشیخ المؤید بتضعیف ابن الغضائری. وکلا طریقی الشیخ ضعیف، أحدهما بأبی المفضل، والآخر بإبراهیم بن إسحاق النهاوندی.» (معجم رجال الحدیث ج ۱۷ ص ۱۳۵-۱۳۹)
به همین دلیل شیخ این روایت جدّاً ضعیف را در کتاب دعایی اصلی خود یعنی مصباح المتهجد در اعمال شب قدر نقل نکرده است.
روایت فوق عیناً در کتاب امالی ابن الشیخ (ص ۱۸۳) هم نقل شده است. قطب راوندی (م ۵۷۳) در کتاب دعوات خود بدون ذکر نام امام مشخص روایت فوق را بدون سند نقل کرده است. طبرسی (قرن ۶) در مکارم الاخلاق باز بدون سند همین مضمون را از امام رضا (ع) نقل کرده است.
دوم. دیگر کسی که این روایت را در آثار خود نقل کرده است جناب سید بن طاووس (علی بن موسی بن جعفر م ۶۶۴) است. ایشان این روایت را در کتاب اغاثة الداعی، جمال الاسبوع و إقبال الأعمال نقل کرده است. کتاب اغاثة الداعی در دست نیست.
شیخ آقا بزرگ طهرانی در الذریعه (ج ۲ ص ۲۴۹) کتاب اغاثة الداعی را اینگونه معرفی کرده است: «(۹۹۹: إغاثة الداعی) للسید رضی الدین علی بن موسى بن طاوس الحسنی الحلی المتوفى سنه ۶۶۴، یحیل إلیه فی مواضع من کتابه الاقبال، منها فی شهر رمضان عمل لیله القدر.» آشنایی با تعبیرات شیخ آقا بزرگ در دائره المعارف خود نشان میدهد که ایشان نیز این کتاب را مشاهده نکرده است. در حد اطلاع من این کتاب به زمان ما نرسیده است.
روایت در جمال الاسبوع (ص ۸۱) فاقد سند است.
اتان کلبرگ در کتاب «کتابخانه سید بن طاووس» کتاب یادشده را اینگونه معرفی کرده است: «۱۶. کتاب اغاثة الداعی و اعانة الساعی: الذریعة ج۲ ص ۲۴۹ ش ۹۹۹؛ الاقبال ۱۸۷ و ۴۱۸؛ مهج الدعوات ۱۰۳ ، ۱۴۵، ۲۹۴ ، ۳۲۱-۳۲۰ . مورد نقل شده در اقبال مشتمل بر دو دعای معروف به ” دعاء المصحف الشریف ” است . این دعا در وقتى که قرآن بر سر گذاشته شده خوانده مى شود . در مهج ۲۹۴، کتاب اغاثة به عنوان کتابی که مشتمل بر دعاهایى با انشاء حضرت مهدى (عج) است توصیف شده است.
Ethan Kohlberg, Medieval Muslim scholar at work: Ibn Tawus and his library, E. J. Brill, 1992, Chapter 2: Works of Ibn Tawus
ترجمه فارسی ص ۶۷
مهمترین کتاب دعایی سید بن طاووس اقبال است. نام کامل این کتاب «کتاب المضمار السباق واللحاق بصوم شهراطلاق الأرزاق وعتاق الأعناق»، و«کتاب الاقبال بالاعمال الحسنة فیما نذکره مما یعمل میقاتا واحدا کل سنة» می باشد اولی درباره اعمال ماه مبارک رمضان و دومی اعمال دیگر ماههای سال است. هر دو کتاب به نام واحد «إقبال الأعمال» در سه مجلد منتشر شده است. بنابراین الإقبال بالاعمال الحسنة کتابی مجزا از کتاب اقبال الاعمال نیست. روایات مورد بحث در صفحات ۳۴۶ و ۳۴۷ جلد اول نقل شده است.
سید بن طاووس مجموعاً سه روایت در این زمینه از سه امام نقل کرده است:
روایت اول: ذکر نشر المصحف الشریف ودعائه: رویناه بإسنادنا إلى حریز بن عبد الله السجستانی، عن أبی جعفر علیه السلام قال: تأخذ المصحف فی ثلاث لیال من شهر رمضان، فتنشره وتضعه بین یدیک وتقول: اللهم إنی أسألک بکتابک المنزل، وما فیه وفیه اسمک الأکبر، وأسماؤک الحسنى وما یخاف ویرجى، أن تجعلنی من عتقائک من النار، وتدعو بما بدا لک من حاجة.
اگرچه حریز موثق است، اما در اقبال سند ابن طاووس تا حریز نقل نشده است. کتاب اغاثه نیز به زمان ما نرسیده است. روایت تا دستیابی به سند اغاثه مرسل است. کلینی همین حدیث را با سند زیر روایت کرده است: «عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد ، عن محمد بن عيسى ، عن ياسين الضرير عن حريز ، عن زرارة ، عن أبي جعفر (ع )» (کافی، کتاب فضل القرآن، باب النوادر، ج۹، ج۲ ص۶۲۹). اما یاسین الضریر مجهول است و روایت سنداً بی اعتبار است، اما مضمون آن لابأس به است. مناقشه ای در عمل به آن نیست.
روایت دوم: ذکر دعاء آخر للمصحف الشریف: ذکرنا إسناده وحدیثه فی کتاب إغاثة الداعی، ونذکرهاهنا المراد منه، وهو عن مولانا الصادق صلوات الله علیه، قال: خذ المصحف فدعه على رأسک وقل: اللهم بحق هذا القرآن، وبحق من أرسلته به، وبحق کل مؤمن مدحته فیه، وبحقک علیهم فلا أحد أعرف بحقک منک، بک یا الله – عشر مرات. ثم تقول: بمحمد – عشر مرات، بعلی – عشر مرات، بفاطمه – عشر مرات، بالحسن – عشر مرات، بالحسین – عشر مرات، بعلی بن الحسین – عشر مرات، بمحمد بن علی – عشر مرات، بجعفر بن محمد – عشر مرات، بموسى بن جعفر – عشر مرات، بعلی بن موسى – عشر مرات، بمحمد بن علی – عشر مرات، بعلی بن محمد – عشر مرات، بالحسن بن علی – عشر مرات، بالحجه – عشر مرات. وتسأل حاجتک، وذکر فی حدیثه إجابه الداعی وقضاء حوائجه.
اسناد این حدیث در اقبال ذکر نشده است. کتاب اغاثة نیز آنچنانکه گذشت به دوران ما نرسیده است. این روایت عیناً همان است که شیخ در امالی خود از سلیمان بن عبدالله دیلمی از امام صادق (ع) نقل کرده است و ضعف جدی آن به دلیل کذاب و غالی بودن طبقهی اول و دوم روات آن گذشت.
روایت سوم: ذکر دعاء آخر للمصحف الشریف: ذکرناه بإسنادنا إلیه فی کتاب إغاثة الداعی عن علی بن یقطین رحمه الله، عن مولانا موسى بن جعفر صلوات الله علیهما یقول فیه: خذ المصحف فی یدک وارفعه فوق رأسک وقل: اللهم بحق هذا القرآن، وبحق من أرسلته إلى خلقک، وبکل آیه هی فیه، وبحق کل مؤمن مدحته فیه، وبحقه علیک ولا أحد أعرف بحقه منک. یا سیدی یا سیدی یا سیدی، یا الله یا الله یا الله – عشر مرات، وبحق محمد – عشر مرات، وبحق کل إمام – وتعدهم حتى تنتهی إلى إمام زمانک عشر مرات. فإنک لا تقوم من موضعک حتى یقضى لک حاجتک، وتیسر لک أمرک.
علی بن یقطین موثق است. کتاب اغاثة در دسترس نیست. روایت در کتاب اقبال مرسله محسوب می شود. فاصله سید بن طاووس تا جناب علی بن یقطین بیش از چهار قرن است.
ضمناً مجلسی در بحار روایات اقبال سید بن طاووس را نقل کرده است.
نتیجه:
یک. دعای نشر قرآن منتسب به امام باقر (ع) سنداً ضعیف است، اما به لحاظ مضمون لابأس به و قابل عمل است.
دو. دعای قرآن به سر مسنداً تنها از جانب شیخ طوسی (قرن ۵) در کتاب امالیاش نقل شده است.
سه. سید بن طاووس اگرچه گفته است سند خود را در کتاب اغاثة الداعی آورده است، اما این کتاب به زمان ما نرسیده است.
چهار. روایات قرآن به سر و توسلات ذیل آن از قطب راوندی در دعوات، طبرسی در مکارم الاخلاق، و سید بن طاووس در جمال الاسبوع و اقبال الاعمال مرسلاً به امام صادق، امام کاظم و امام رضا (علیهم السلام) نسبت داده شده است.
پنج. تنها روایت مسند که همان نقل امالی شیخ طوسی باشد و به امام صادق (ع) نسبت داده شده است، روات طبقه اول و دوم آن غلات کذاب هستند و سند روایت جدّاً ضعیف است و به هیچیک از روایات محمد بن سلیمان دیلمی به تصریح نجاشی اعتنایی نیست.
شش. احتمال اینکه روایات مرسل همگی گرته برداری از همین روایت جعلی به غایت ضعیف باشد، بسیار قوی است.
هفت. عدم نقل این روایت در قدیمی ترین و معتبرترین منبع دعایی شیعه یعنی کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی بر تضعیف این روایت جعلی می افزاید.
هشت. بسیار مستبعد است که امام جعفر صادق (ع) به اصحابش فرموده باشد در شب قدر بجای خواندن خدایی که از رگ گردن به شما نزدیکتر است، برای برآوردن حاجتتان ده بار بگویید: الهی بجعفر بن محمد.
نُه. اصحاب طراز اول هر یک از ائمه بعد از امام ششم از امام بعدی خبر نداشتند و به همین دلیل فرق فراوانی از قبیل واقفیه و فطحیه و غیر ایشان در میان اصحاب ائمه پدیدار شد. یقیناً در زمان امام صادق (ع) اسم شش امام بعدی غیر از امام کاظم (ع) بر زبان ایشان رانده نشده است و اصحاب ایشان از نام ائمهی بعدی اطلاع نداشته اند.
ده. پیامبر(ص) اسامی ائمهی اثنی عشر غیر از علی بن ابی طالب (ع) را یقیناً اعلام نفرموده اند. اینگونه روایات همانند روایات خلفای راشدین همگی در ازمنهی بعدی ساخته و به پیامبر (ص) نسبت داده شده است. بحث از عدد ۱۲ و قائم آل محمد موضوع دیگری است که حتی اهل سنت نیز مستفیضاً نقل کرده اند.
یازده. هیچ امامی جز به نام امام بعد از خود تصریح نکرده است. روایات مخالف این معنی بعداً ساخته و به ساحت ائمه نسبت داده شده اند.
دوازده. قرآن را باید تلاوت کرد، در آن تدبر نمود و به تعالیمش عمل کرد. دعای قرآن به سر شبهای قدر از مجعولات غلات کذاب و مایهی وهن مذهب است.
والحمدلله
(۲ شهریور ۱۳۹۲، ویرایش دوم تیر ۱۳۹۵)
لینک منبع:
http://kadivar.com/?p=12442
نشانی صفحه ذخیرهشده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا در دسترسنبودنِ منبع:
https://web.archive.org/web/20180610154858/http://kadivar.com/?p=12442
******* پايان پاسخ دكتر محسن كديور *******
امّا نکاتی که به نظر من میرسد:
۱. امروزه کتاب «مفاتیحالجنان» در دسترس همهٔ مردم است و منبع دعایی آنان به شمار میرود؛ تا جایی که به شوخی میتوان گفت: «بسیاری از مؤمنان، از شیخ عبّاس قمی(ره) تقلید میکنند!»
در حالی که باید دقّتکرد که استنادات شیخ عبّاس قمی(ره) در مفاتیحالجنان، در هر مورد نیاز به بررسی جداگانه دارد؛ یعنی از مطالب معتبر تا ضعیف در آن پیدا میشود؛ زیرا ظاهراً ایشان، قائل به «قاعدهٔ تسامح در ادلّهٔ سنن» بودهاست.
برخی از علماء «قاعدهٔ تسامح در ادلّهٔ سنن» را پذیرفته و بر اساس «اخبار من بلغ»، با هر حدیث ضعیفی، «مستحبّات و مکروهات» را به شارع منتسب میکنند.
بنده، قبلاً در بحث بدعت لیلة الرغائب، اجمالاً به بیاعتباری «قاعدهٔ تسامح در ادلّهٔ سنن» از دیدگاه برخی علماء اشاره کردهام؛ برای مطالعه و آگاهی از نظرات ایشان، به آدرس زیر، بخشهای پایانی مطلب بنگرید:
http://aasemaan25.blog.ir/post/Raghaeb
۲. برخی از مراجع معظّم تقلید در آغاز رسالهٔ خویش نسبت به اینکه «مستحبّات و مکروهات مذکور در رساله(مثلاً مستحبّات مذکور در وضوء و نماز و روزه و ...)، باید رجاءً انجام شود.» تصریح کردهاند؛ دیگر، ادعیه و اعمالی که در کتابهایی مانند مفاتیح آمده، تکلیفشان روشن است!
از اینرو، هر مکلّفی موظّف است نظر مرجع تقلیدش را دربارهٔ آن «قاعدهٔ تسامح در ادلّهٔ سنن» بداند و اگر مرجعش آن را نمیپذیرد، حقّ ندارد «مستحبّات و ادعیهٔ مفاتیح و ...» را به قصد ورود و استحباب شرعی انجام دهد و باید رجاءً بهجا بیاورد.
۳. به نظرم، امروزه با گسترش ابزارها و رسانههای مدرن و در اختیار قرارگرفتن کتابها و رایانهها و سادگی جستوجوها، فاصلهٔ میان «عوامّ» و «خواصّ» کم شده و اگر به دنبال «تبیین روشمند و عقلانی دین» نباشیم، هر روز از مؤمنان واقعی کم و به این دو گروه افزوده میشود:
الف) تحصیلکردگانِ متمایل به غرب و روشنفکری که از «شریعت» گریزان میشوند و رو به سوی «معنویّت» میبرند.
ب) متعصّبان دینی و متنسّکان قشرینگر که «افراطیان و وهّابیّتِ شیعی» را رقم خواهندزد.
به این هنگامه، باید فرصتطلبی و هجمهٔ دشمنان اسلام و مذهب تشیّع را نیز افزود!
از اینرو، نظر بیارزش و فعلی من این است که «قواعد رجالی و شرایط حجّیّت خبر واحد» در همهٔ منقولات(حدیثی فقهی، دعائی، کلامی، تاریخی و حتّی غیرحدیثی) باید رعایت شود و نهایت دقّت و سختگیری به عمل آید و بايد بکوشیم از «قاعدهٔ تسامح» بپرهیزیم و هر مطلبی را به شارع نسبت ندهیم.
۴. به نظرم با کمی فرهنگسازی و آگاهکردن مردم از مباحث «قصد ورود در دین» و «عملِ رجائی» میتوان مشکل را تا اندازهای حلّکرد؛
مثلاً حتّی دربارهٔ همان اعمال مفاتیح و قرآن سر گرفتن و ...، همه را رجاءً و از زبان خودمان میگوییم و دعا میکنیم و نیازی نیست مردم را از تراث دعایی، محروم کنیم؛ فقط کافی است نسبت به بحث «انتساب به شارع» و «وجود مشکلات تاریخی نقل حدیث و جاعلان و ...» آگاهشان کنیم.
اینگونه به محض پاسخ نگرفتن از برخی ادعیه، مردم نیز کمتر به خدا و دین بدبین میشوند(البتّه جدا از پاسخهای مصلحت خداوند در عدم استجابت و ...).
در همینباره، مدّتها پیش با یکی از دوستان، بحثی دربارهٔ «دعای توسّل» داشتم که گرچه بخشی از آن تکراری است، شاید بخش دیگرش مفید باشد:
دربارهٔ دعای توسّل و سند دیگر دعاها:
۱. ما اشکالی در مشروعبودنِ توسّل به اهلبیت(ع) نداریم؛ اگر کسی در اینباره شبهه دارد، به پاسخهای دادهشده به وهّابیّت رجوعکند.
۲. اشکالی هم در مشروعبودنِ دعا به درگاه الهی نداریم؛ آیهٔ قرآن و روایات به ما دستور میدهند که به درگاه خدا دعا کنیم و حاجات دنیوی و اخروی را از خدا بخواهیم.
۳. برخی از فقهاء دربارهٔ مستحبّات و دعاها قائل به سختگیری در سند نیستند و «قاعدهٔ تسامح در ادلّهٔ سنن» را قبول دارند؛
البتّه برخی دیگر هم مانند آیات عظام خوئی(ره)، تبریزی(ره)، سیستانی، شبیریزنجانی، وحیدخراسانی و سبحانی، این قاعده را قبول ندارند و میگویند دعاها و نمازهایی که سندشان ضعیف است، به قصد ورود و استحباب شرعی انجام نشود؛ یعنی نه به عنوان اینکه «این دعا، وارد شده و دستور دین است و من فلان دعای مستحبّیِ رسیده از پیامبر(ص) را میخوانم و مثلاً ثواب صد حجّ هم از خدا طلبکارم!!»
بلکه میگویند این دعاها رجاءً خوانده شود؛ یعنی به عنوان اینکه دعا خوب است و من دعا میکنم و امید میبرم ثوابی به من داده شود، هر قدر که میخواهدباشد!
۴. سند دعای توسّل هم ضعیف است؛ امّا فرض کنید میخواهم با خدا سخن بگویم و دعا کنم؛
یکبار از زبان خودم میگویم: «خدایا به من کمک کن!»
بار دیگر الهینامهٔ خواجه عبدالله انصاری به زبان فارسی را میبینم که با چه عبارات زیباتری دعا کرده و با عباراتِ آن، خدا را میخوانم؛
بار دیگر میفهمم که عالِم بزرگی مانند خواجه نصیرالدین طوسی(ره) با عبارات عربی زیبا، دعایی از خودش ساخته و با عباراتِ آن، خدا را میخوانم؛
بار دیگر میبینم که عالِم بزرگواری مانند سید ابنطاووس(ره) در کتابش دعایی را نقل کرده و به امام معصوم(ع) نسبت داده؛ با اینکه میبینم سندش ضعیف است؛ ولی به هر حال احتمال دارد منسوب به آن امام(ع) باشد و با عباراتِ آن، خدا را میخوانم؛
مورد اخیر را هم رجاءً خواندهام و روشن است که در همهٔ این موارد اشکالی نیست.
۵. مشکل جایی پیدا میشود که کسی یک دعای ضعیفالسند را نه در مقام دعا، بلکه در مقام کشف آموزههای دین به کار ببرد!
برای مثال، فرض کنید سند دعای ندبه ضعیف باشد؛ با توضیحی که داده شد، شما میتوانید آن را برای ندبه و گریه و زاری در فراق امام زمان(عج) بخوانید؛
امّا حقّ ندارید از مطالب دعا، گزارههای دینی استنباط کنید و مثلاً
با استناد به این فراز «أین مُحیی مَعالِمِ الدین؟» بگویید: «دین ما میگوید یا ائمّه(ع) گفتهاند که امام زمان(عج) پس از ظهورش، نشانههای دین را زنده میکند!»
یا با استناد به فراز «أبِرَضوَی أم غیرها...» بگویید: «امام زمان(عج) در رضوی زندگی میکند!»
مگر اینکه از دلیل عقلی یا نقلی معتبرِ دیگری، اینها را نتیجه گرفتهباشید! زیرا فرض این بود که این دعا سندیّت ندارد؛ پس نمیتوان با استناد به آن، مطلبی را به دین نسبت داد!
باز هم روشن است که اگر دعا یا زیارتی، سندش معتبر باشد، میتواند منبع استنباط گزارهها باشد.
۶. پس اگر کسی که مرجع تقلیدش، «قاعدهٔ تسامح» را قبول ندارد، بگوید:
«فلان دعا را میخوانم به عنوان اینکه این دعا در دین ما آمدهاست و خواندنِ آن در فلان شب مستحبّ است و فلان قدر(صد حجّ) ثواب دارد.» همهٔ اینها اشکال دارد!
ولی اگر بگوید: «من میخواهم دعا کنم و با این عبارات زیبا -که شاید هم از زبان امام معصوم(ع) باشد- دعا میکنم!» اشکالی ندارد!
امّا یادمان نرود که برخی مراجع معظّم تقلید، آن قاعده را قبول دارند و مقلّدشان میتواند دعای با سند ضعیف را به نیّت ورود و استحباب شرعی بخواند؛ پس نمیتوانیم نظریّهٔ خودمان را جار بزنیم و از همهٔ جامعه بخواهیم به آن عمل کند و هر کسی را که عمل نکرد، مسخره کنیم!
التماس دعا
پسنوشت یکم: (افزودهشده در تاریخ 18 تیرماه 1395)
یکی از خوانندگان ارجمند وبلاگ، جناب آقای «محمّدکریم باریکبین» پس از خواندن مطلب بالا، نقدی بر اصلِ پیام منتشرشده در شبکههای اجتماعی را برای بنده فرستادند که مناسب است در اینجا نقل شود:
******* آغاز نقد ایشان *******
به نام خدا
در اینترنت از قول یک استاد محترم آمده که خواندن دعایِ «اللهمّ بحق هذا القرآن ...» و قرار دادن قرآن بر سر در شبهای مبارک قدر اشکالات شرعی و عقلی دارد.
توضیحاً خواندن این دعا و قرآن بر سر گذاشتن نه تنها برای شب قدر بلکه برای قضاء حاجات، ادای دین، رفع گرفتاری و خلاصی از ظلم همراه دو رکعت نماز توصیه شده است. برای تعمّق بیشتر در این مسأله مراتب ذیلاً تقدیم میگردد.
1- استاد: سند این دعا از نظر علمای رجال مرسل و بی اعتبار است.
«بررسی»: به نظر میرسد بجای علمای رجال، علمای درایه باید گفته شود. علی ایّ حالٍ این روایت به اختصار در امالی شیخ طوسی «ره» ص 292 مسنداً نه مرسلاً از شیخ طوسی از استادش ابومحمد فحّام (استاد بودنِ فحّام --> بحار 59:1) از منصوری از سهل بن یعقوب از حسن بن عبدالله از محمد بن سلیمان دیلمی از پدرش از امام صادق «ع» همراه دو رکعت نماز نقل شده است. همچنان، رضی الدین سید ابن طاووس «ره» در کتاب اقبال ص 187 چاپ سنگی و 474 چاپ دارالحجة قم مسنداً با اسنادی که در کتاب دیگر خود «اغاثة الداعی» ذکر کرده از امام صادق «ع» و با مختصر تفاوت با اسناد خود از علی بن یقطین از امام کاظم «ع» همچنین در کتابِ دیگر خود «جمال الاسبوع» ص 110 آورده است و مرحوم مجلسی «ره» در بحارالانوار 146:95 و 112:89 مسنداً نقل نموده است. این مقدار توضیح برای مرسل نبودن روایت مورد بحث کافی است.
2- استاد: دعا از نظر محتوی دارای اشکالات عدیدهای است.
«بررسی»: استاد مشخص نکرده اند که این اشکالات عدیده کدامند؟ اگر در روایت مزبور موضوعی خلافِ کتابُ الله یا بدعت و افترا و کذب و ... وجود داشت، باید ذکر میشد. و واضح است که قرار دادن قرآن در بالای سر نشانگرِ کمالِ احترام به آنست. و اینکه فرموده اند از نظر عقلی اشکال دارد با این تعبیر، عاقل بودنِ علما و راویان حدیث مزبور و همگیِ مؤمنین معتقد به آن زیر سؤال خواهد رفت. و این برداشت چیزی غیر از طغیان قلم نخواهد بود، زیرا اصولاً عقل بشرِ غیر معصوم در حوزه تشریع عبادات و انشاء ادعیه کمیتش لنگ است و شاید دخالت کردنش به بیراهه بینجامد و اگر خلاف عقلی بودن را به معصوم نسبت دهیم که «العیاذبالله» و معلومم نشد، عقل که «ما عُبِدَ به الْرَحْمان» است، چگونه اینجا مشکلساز برای عبادت رحمان شده است؟
3- استاد: آقا شیخ عباس قمی در مفاتیحالجنان سندی برای این دعا ذکر نکرده اند.
«بررسی»: آن مرحوم همواره رعایت اختصار را مینموده، لذا برای هیچ یک از 7 عملِ مشترک شب قدر سندی نیاورده، چرا که حجمِ کتاب زیاد میشد و برای اغلب استفادهکنندگان نیز فایدهای نخواهد داشت. و اگر کسی سند بخواهد به زادالمعاد، که مجلسی از امام صادق «ع» نقل کرده مراجعه کند.
4- استاد: سید ابن طاووس این دعا را از کتاب غیر معتبری به نام «اغاثة الداعی» نقل کرده است.
«بررسی»: کتاب «اغاثة الداعی» تألیف خودِ سید ابن طاووس است و نامبرده در پارهای از تألیفاتش مطالب را به اغاثة ارجاع میدهد. اقبال ص 187، مهج الدعوات، صص 103، 145، 294، 320، 321 و در ص 294 آورده: قد ذکرنا فی کتاب «إغاثة الداعی و إعانة الساعی»، عدّة دعوات لمولانا المهدیّ «عج» بنابراین کتاب اغاثة را از تألیفات ابن طاووس نشمردن حاکی از عدم غور و تفحص است. و در بحار نیز مکرّر ذکر کتاب اغاثة آمده است. 90: 227 و 231، 92: 390 و 408، 95: 146 و همچنین در مصباح کفعمی 309 و کتب دیگر.
5- استاد: مضمون این دعا تناسب چندانی با ادعیه اصیل اهل بیت علیهم السلام ندارد.
«بررسی»: اوّلاً مقایسه مقام صدورِ این دعای دو سطری که مقدمتاً برای استغاثه و درخواست حاجت و نیاز در شب قدر آمده با مقام صدورِ دعای ابوحمزه و دعای عرفه که در عرصه توحید و خودسازی انسانها و عرفان ناب و... میباشد به قدری متمایز و متفاوت است که توقع مساوی بودن مضامین آنها خلاف انتظار است. ثانیاً این دعای دو سطری در ایفاء نقش خودش چه کم و کسری دارد که ناهنجارش بدانیم؟ آیا شروع دعای مزبور با کلمهی «اللّهم» مشعر به حقیقت توحید و وجود ذات باری تعالی نیست و آیا سوگند به قرآن مجید دالّ بر علوّ شأن قرآن نیست و تعبیر «مَنْ اَرْسَلْتَهُ بِه» دلیل بر علوّ درجه پیامبر «ص» که تنها فرد حامل قرآن معرفی شده نمیباشد. همچنین تعبیر «کُلِّ مُؤمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیه» غیر از وجود صلحا و انبیاء عظام و سلسله جلیله «أُولوا الأمر» معصوم مذکور در آیه «أطیعوا الله» و همچنین ممدوحین در آیه تطهیر میباشد. پس در این دعای کوتاه توجه به خداوند متعال و سوگند به بهترین مخلوقات عالمِ وجود مد نظر قرار گرفته و سپس طبق دستور امام معصوم «ع» بنده طرح حاجات مینماید. جای سؤال است که چه مضمون ناملائم در این دعا مشاهده شده که تعبیر «ساختگی» بر آن اطلاق گردد. و از راویان والا مقام آن همچون شیخ طوسی و سید ابن طاووس و مجلسی و غیر هم ناخودآگاه به عنوان رمّال و دعانویس صوفی مسلک تعبیر کنیم.
6- استاد: ائمه در هیچ جا نام خود را در ردیف نام پیامبر «ص» قرار نمیدهند. تا چه رسد به اینکه آن را در عرض نام خدا قرار دهند.
«بررسی»: مشاهده میفرمایید که در اغلب ادعیه وارده (صحیفه سجادیه و غیر آن) نام ائمه بلافاصله به نام پیامبر «ص» معطوف میگردد و در تشهّد نمازهای یومیّه خواندن «اللّهم صلّ علی محمّد و آلِ محمّد» جزو واجبات نماز است و نام ائمه در ردیف نام پیامبر قرار گرفته است و چون مقام، مقامِ سوگند است چه مانعی دارد که نام خدای متعال و پیامبر و ائمه را مانند آیه شریفه «أطیعوا الله و ...» در ردیف یکدیگر قرار دهیم. و آنچه مسلّم است ردیف قرار دادن نام معصومین با خداوند در جهت الوهیّت شرک است. کما اینکه ردیف قرار دادن نام ائمه با پیامبر در جهت نبوّت کفر خواهد بود و آنها تنها، جانشینان پیامبرند. خلاصه: حلّ این مباحث تنقیح مناط و امعان نظر بیشتری را میطلبد. و پاسخ به اشکال مساوی بودن تعداد سوگندها واضح و قابل ذکر نیست.
7- استاد: ائمه نام امامان بعد از خود را در دعاها ذکر نمیکردند.
«بررسی»: برای تبیین این مسأله مراجعه شود به بحارالانوار 99: 244 دعای امام باقر «ع» و 99: 247 به نقل صدوق، دعایی که از جمیع ائمه علیهم السّلام در این مورد صدور یافته است. و به «البلد الامین»، چاپ اعلمی بیروت ص 227، دعای امام صادق «ع» و ص 499 دعای امام رضا «ع» و ص 503 دعای توسّل مرویّ از ائمه علیهم السّلام که در همگی آنها اسامی ائمه بعد از خودشان تا امام دوازدهم را ذکر نمودهاند و نیز به کمالالدین 1: 258، کفایة الاثر 145، احتجاج 1: 68، اعلام الوری 399، کشف الغمّه 2: 511 و اثبات الهداة 1: 293 مراجعه شود.
8- استاد: زراره نام امام بعد از استاد خود: امام صادق «ع» را نمیدانست.
«بررسی»: صدوق «ره» در کمالالدین 1: 75 مسنداً از ابراهیم بن محمد همدانی نقل میکند که او گفت: به امام رضا «ع» گفتم: آیا زراره بعد از امام صادق «ع» پدر شما را امام میدانست؟ فرمود: بلی. گفتم: پس چرا پسرش عبید را برای بررسی این امر فرستاده بود؟ فرمود: زراره پدرم را بر اساسِ نصّ امام صادق «ع» امام میدانست، پسرش را برای این فرستاد که آیا در مقابل مخالفین و کسانی که این حق را نمیشناسند جایز است تقیّهاش را بشکند و باطن خود را آشکار نماید.
و امّا روضهخوانی در لابه لای این دعا و مراسم و «گریز به صحنههای پر سوز و گداز مصائب معصومین» که مکان دیگری را میطلبد ساخته و پرداخته سلیقههای ابتکاری بعضی است و از جمله اموریست که شاعرِ آگاه خطاب به پیامبر عرض میکند:
دیــن ترا در پــی آرایشند
در پـی آرایش و پیرایشند
بس که بدو بسته شده برگ و ساز
گر تو ببینی نشناسیش باز
ضمناً آنچه مسلّم است مقصود استاد از نشر مقالهی مزبور چیزی جز اصلاح نبوده و نخواهد بود لکن اگر نشر این گونه مسائل موجب سستی عقاید مؤمنان و بدبینی مردم به شعائر دینی و تعطیل مستحبّات و تشویش اذهان عمومی گردد جبران و ترمیم آن لازم خواهد بود. امید است با توضیحات معروضه، جناب استاد از تجدید نظر در مبانی پیشین و اعلام آن دریغ نفرمایند.
والسلام علی من اتّبع الهدی
محمدکریم باریک بین
******* پایان نقد ایشان *******
ضمن سپاس از زحمات و لطف ایشان، دربارهٔ نقد ایشان گفتنی است:
نقل سخنان آن استاد در ابتدای این مطلب، بهعنوان تأیید کاملِ آنها نیست و پس از پایان نقلش گفتهام:
«حقیر، ضمن پذیرش اصل اشکال و ضعف سندی، به برخی اشتباهات آن پیام، بهویژه بندهای 5 تا 7 پاسخهایی دادم.»
نقد جناب آقای باریکبین، جز در دو مورد، خوب است:
۱. اصل اشکال در «ضعف سند و بیاعتبار بودن» درست است.
آنچه آقای باریکبین در بررسی بند ۱ فرمودهاند، در پاسخی که از جناب آقای کدیور در بالا نقل شد، ردّ شدهاست.
کتاب إغاثه به دست ما نرسیده و نقل جمال الأسبوع هم بدون سند است و آنچه در بحار ۱۴۶:۹۵ نقل شده، نقل مطالب اقبال سیّد بن طاووس(ره) است و آنچه در بحار ۱۱۲:۸۹ نقل شده، نقل مطالب امالی شیخ طوسی(ره) است؛
پس تنها نقل مسندی که در دست ماست و برای ما امکان قضاوتش وجود دارد، همان نقل امالی شیخ(ره) است که طبق پاسخ دکتر کدیور، روات طبقه اول و دوم آن غلات کذّاب هستند؛ پس روایت، ضعیف است.
۲. آنچه آقای باریکبین در بررسی بند ۶ فرمودهاند، پاسخ قانعکنندهای نیست؛ چون منظور آن استاد، ذکر نامِ شخصی ائمّه(چنانکه در آن دعا آمده) در ردیف نام پیامبر(ص) است و پاسخی که داده شده، عنوان کلّیِ «آل محمّد(ص)» است.
ادّعای ایشان، در ارتکاز بنده هم، خوشایند نیست؛ ولی برای ردّش نیاز به جستوجو و یافتنِ حدیث صحیحالسندی است که نام شخصی همهٔ ائمّه در کنار نام پیامبر ذکر شدهباشد و بنده، فرصت این تحقیق را نداشتهام.