وبلاگ آسمان 25

نگاشته‌های « محسن فصاحت » در نقد مشهورات، پیش‌بینی رؤیت هلال و استهلال ماهیانه، فقهی و اصولی، تفسیری و حدیثی و ...
وبلاگ آسمان 25

باسمه تعالی
نگاشته‌های خویش در نقد مشهورات، پیش‌بینی رؤیت هلال و استهلال ماهیانه، فقهی و اصولی، تفسیری و حدیثی و ... را در این وبلاگ منتشر می‌کنم.

ادمینِ محترم، خلاصۀ مطالب وبلاگ را با اجازه و هماهنگی بنده، در کانال پیام‌رسان‌های منتخب (که لینکشان در بخش پیوندها آمده) بازنشر می‌کند.

***
برای ارتباط با من، به آدرس aasemaan25@gmail.com ایمیل بزنید؛
یا در صفحهٔ مستقلّ «درباره من(بیوگرافی) و راه تماس» برایم پیام بگذارید؛
البتّه پیام‌ها و نظرهای این وبلاگ را دیر به دیر می‌خوانم.

بایگانی
آخرین نظرات

وبلاگ آسمان 25

نگاشته‌های « محسن فصاحت » در نقد مشهورات، پیش‌بینی رؤیت هلال و استهلال ماهیانه، فقهی و اصولی، تفسیری و حدیثی و ...

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فقهی» ثبت شده است

فتاوا و احکام رؤیت هلال - بخش یکم: مبانی «رؤیت هلال با چشم عادی یا مسلّح» و «اشتراط اتّحاد افق یا عدم آن»

 

اختلاف مبانی فقهیِ مراجع عظام تقلید دربارۀ «راه‌های ثابت‌شدن اوّل ماه»، در آغاز ماه‌های قمری تأثیرگذار است. در این بحث، آنچه تأثیر بیشتری دارد، دو مبنای «رؤیت هلال با چشم عادی یا مسلّح» و «اشتراط اتّحاد افق یا عدم آن» است که در این مطلب، فتاوای مراجع در این دو بخش، ذکر و جمع‌بندی می‌شود. (کوشیده شده جدیدترین نظر مراجع لحاظ شود و برای هر فتوا، لینکِ «معتبرترین منبع» در اینترنت داده شود.)

تذکّر: با آرزوی طول عمر برای مراجع بزرگوار تقلید، ابتدا فتاوای مراجع درگذشته به‌ترتیب سالِ درگذشت ذکر می‌شود و سپس، فتاوای مراجع کنونی به‌ترتیب الفبایی نام خانوادگی. همچنین با حفظ احترام برای حضرات آیات عظام و مراجع بزرگوار، برای آسانی در خواندن و جلوگیری از تکرار پیش از هر فتوا، لقبِ «حضرت آیت‌الله العظمی آقای» از جلوی نام هر مرجع، حذف شده‌است.

 
الف) «رؤیت هلال با چشم عادی یا مسلّح»
1. امام‌خمینی(ره):
* «اول ماه به پنج چیز ثابت می شود:‏ اول: آن که خود انسان ماه را ببیند.‏ ...» [مسئلۀ 1730 رساله]
* «‏‏رؤیت هلال با وسایل مستحدثه اعتبار ندارد؛ پس اگر با بعضی از وسایل‏‎ ‎‏بزرگ کننده یا نزدیک آورنده مانند تلسکوپ مثلاً ببیند، ولی بدون وسیله، هلال،‏‎ ‎‏قابل رؤیت نباشد، حکم به اول ماه نمی شود. پس معیار رؤیت با چشم، بدون وسیلۀ‏‎ ‎‏نزدیک آورنده یا بزرگ کننده است. البته اگر با وسیله ای آن را ببیند و جای آن را‏‎ ‎‏بداند سپس با چشم -بدون وسیله- آن را رؤیت نماید، حکم به اول ماه می شود.‏‎ ‎‏و همچنین است حال در این که رؤیت خسوف و کسوف با وسایل جدید اعتبار ندارد،‏‎ ‎‏پس اگر کسوف واضح نباشد مگر به وسایل جدید و چشم غیر مسلّح آن را نبیند، اثری‏‎ ‎‏بر آن مترتب نمی شود.» [ترجمۀ تحریر الوسیلة، ج 2، ص 674، م 18]‏
 
2. خویی(ره):
* «اول ماه به چهار چيز ثابت مى شود: اول- آن كه خود انسان ماه را ببيند. ...» [مسئلۀ 1739 رساله]
 
3. گلپایگانی(ره):
* «اول ماه به پنج چيز ثابت می‌شود: اول - آن كه خود انسان ماه را ببيند. ...» [مسئلۀ 1739 رساله]
 
4. سیّدمحمّد صدر(ره):
* «یثبت الهلال بعدّة طرق: أوّلاً: العلم الحاصل من الرؤیة. ...» [منهج الصالحین، ج 2، ص 30]
* «ثبوت الهلال بالمرصد الفلکيّ لیس بحجّة، و إنّما لا بدّ من رؤیة العین المجرّدة الطبیعیّة. و کذا لو کانت العین المجرّدة لشخص أعلی مستوی من البصر الطبیعيّ علی الأحوط. فإن لم یثبت بالعین المجرّدة الطبیعیّة، کان حکم إکمال العدّة ساري المفعول.» [منهج الصالحین، ج 2، ص 287، م 1040]
 
5. محمّد فاضل لنکرانی(ره):
* «اوّل ماه به چند چيز ثابت مى شود: اوّل: آنكه خود انسان ماه را ببيند. ...» [مسئلۀ 1780 رساله]
* «در رؤيت هلال فرقى بين چشم غيرمسلح و چشم مسلح نمى كند و از اين جهت رؤيت با تلسكوپ هم كافى است همان طور كه با عينك، دوربين شكارى و مانند آنها كافى است.» [فتوای جدید در 24 ماه مبارک رمضان 1425 ق]
 
6. محمّدتقی بهجت(ره):
* «اول ماه به پنج طريق ثابت مى شود: اول: خود انسان ماه را ببيند. ...» [رساله]
 
تذکّر: برای آنچه مشهور شده که ایشان قائل به «کفایت رؤیت هلال با چشم مسلّح» بوده‌اند، منبع معتبر و مستندی پیدا نشد و گردآورنده در پرسش از دفتر ایشان در قم (هنگام نگارش نخست این مطلب در اسفند 1397)، پاسخ گرفت که «ایشان قائل به کفایت رؤیت هلال با چشم مسلّح نبوده‌اند و استفاده از ابزار و چشم مسلّح برای یافتن جای هلال را بی‌اشکال می‌دانستند؛ ولی پس از یافتن، لازم می‌دانستند که هلال با چشم عادی هم دیده شود.»
در اردیبهشت 1401 در پایگاه اطّلاع‌رسانی «مرکز تنظیم و نشر آثار آیت‌الله بهجت(ره)» مطلبی دربارۀ «کفایت رؤیت هلال با چشم مسلّح» از نظر ایشان، قرار گرفته که می‌توانید آن را در این لینک بخوانید: «رؤیت هلال با چشم مسلّح»
گردآورنده در پرسش مجدّد از دفتر ایشان در قم (هنگام ویرایش سوم این مطلب در اسفند 1401)، پاسخ گرفت که «ایشان قائل به کفایت رؤیت هلال با چشم مسلّح بوده‌اند، به‌شرطی که از قول بینندگان با چشم مسلّح، اطمینان پیدا شود.»
 
با توجّه به اختلاف نظر میان شاگردان ایشان و پاسخ‌دهندگان دفتر، از این پس، نام معظّمٌ‌له(ره) در هیچ‌کدام از مبناهای یکم و پنجم آورده نمی‌شود؛ مقلّدان ایشان طبق برداشت خودشان، به یکی از این دو مبنا رجوع کنند.
 
7. سیّدمحمود هاشمی شاهرودی(ره):
* «اوّل ماه به چند چيز ثابت مى شود: اوّل- آنكه خود انسان ماه را ببيند. ...» [رساله، ص 366، م 1739]
* «س: آیا رؤیت با چشم مسلح(دوربین و تلسکوپ) در حالی که همان هلال با چشم غیر مسلح رؤیت نمی‌شود، اول ماه را ثابت شرعاً می‌‌کند؟
ج: رؤیت هلال، تنها با چشم غیر مسلح و یا دوربین‌های متعارف ثابت می‌شود.» [استفتائات روزه در سایت فارسی]
* «س: هل تكفي رؤية الهلال بمثل الاجهزة الفلكية و الراصدات العلمية أم يشترط الرؤية بالعين مجردة؟
ج: اذا كان المقصود الاستفادة من المنظار في رؤية الهلال، فالظاهر هو كفايته ولكن لايكفي ما يسمى بالتلسكوب.» [استفتائات روزه در سایت عربی]
* «تكفي الرؤية بالنواظير المتعارفة و لا يثبت بالتلسكوب.» [استفتائات روزه در سایت عربی]
 
8. سیّدمحمّدسعید حکیم(ره):
* «هلال ماه به چند طريق ثابت می‌شود: 1) شخصاً ماه را ببيند. ...» [رساله، ص 262، م 1364]
* «س: المفهوم من الرسائل العملية للعلماء(رضوان الله عليهم) أنه لا يجوز الاعتماد على أجهزة الرصد الفلكي في ثبوت هلال شهر رمضان، فهل ينطبق هذا الأمر على بقية شهور السنة القمرية لا سيما شهر ذي الحجة؟
ج: نعم ينطبق ذلك على جميع الشهور، فلا يصح الاعتماد فيها على ما لا يوجب العلم بظهور الهلال إلا البينة.» [استفتائات روزه در سایت عربی]
 
9. لطف‌الله صافی گلپایگانی(ره):
* «اول ماه به پنج چیز ثابت می شود: اول آن که خود انسان ماه را ببیند. ...» [مسئلۀ 1739 رساله]
* «كفایت رؤیت با چشم مسلّح، مورد اشكال است.» [استفتاء در احکام روزه]
 
10. حائری، سیّدکاظم:
* «لا يبعد كفاية إمكانيّة الرؤية بالعين المسلّحة.» [الفتاوى الواضحة، ص 710]
* «لا بدّ من إمكان رؤيته ولو بالعين المسلّحة بغضّ النظر عن مانع كالغيم.» [الفتاوی المنتخبة، ص 195، م 1]
 
11. خامنه‌ای، سیّدعلی:
* «راههای ثابت شدن اول ماه: ۱. رؤیت شخص مکلف. ...» [رسالۀ آموزشی، ج 1، درس 65]
* «رؤیت با وسیله، فرقی با رؤیت به طریق عادی ندارد و معتبر است. ملاک آن است که عنوان رؤیت محفوظ باشد، پس رؤیت با چشم و با عینک و با تلسکوپ محکوم به حکم واحدند. بلی رؤیت تصویر هلال از طریق انعکاس به رایانه که در آن صدق عنوان رؤیت معلوم نیست محل اشکال است.» [رسالۀ آموزشی، ج 1، درس 65]
 
12. سیستانی، سیّدعلی:
* «اوّلِ  هر ماه قمری به چهار چیز ثابت می‌شود: اوّل:آنكه خود انسان ماه را ببیند و دیدن، باید با چشم معمولی یعنی چشم غیر مسلّح باشد؛ بنابراین چنانچه هلال ماه با چشم معمولی قابل مشاهده نباشد، دیده‌شدن آن با تلسكوپ كافی نیست.[1]
بدیهی است استفاده از دوربین یا تلسکوپ یا وسایل و ابزار بزرگ‌نمایی مانند آن، برای پیدا نمودن و رصدِ موقعیّت مکانی هلال ماه در آسمان، اشکال ندارد؛ ولی باید دیدن ماه به گونه‌‌ای باشد که اگر دوربین یا تلسکوپ کنار رود، باز هم هلال ماه قابل مشاهده با چشم معمولی (غیر مسلّح) باشد.[2]
البتّه، اگر مانعی مثل ابر يا غبار زياد در آسمان باشد، چنانچه طوری است كه اگر آن مانع (عارضی) در آسمان وجود نداشت، مطمئنّاً ماه با چشم معمولی قابل ديدن بود، اوّل ماه ثابت می‌شود. ...»
 
[پاورقی 1: از زمان قدیم «هلال» نزد عرب، میقاتی ‌بوده که با آن ماه قمری ‌را آغاز کرده و در امور مختلف زندگی‌ خود به آن اعتماد می‌‌کردند. اسلام نیز، همین امر را تأیید نمود. قرآن کریم در سورۀ مبارکۀ بقره، آیۀ 189 در این­ باره می‌‌فرماید: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الأَهِلَّةِ قُلْ هیَ ‌مَواقیٖتُ لِلنّاسِ وَالحَجِّ»؛ دربارۀ هلال‌های ‌ماه از تو سؤال می‌کنند، بگو: آنها، بیان اوقات (و تقویم طبیعی) برای (نظام زندگی) مردم و (تعیین وقت) حج است.
در حقیقت، ماه یک تقویم طبیعی ‌برای ‌افراد بشر محسوب می‏شود که مردم اعم از باسواد و بی‌‌سواد و در هر نقطه‏ای ‌از جهان باشند، می‏توانند از این تقویم طبیعی ‌استفاده کنند و بدیهی ‌است نظام زندگی ‌اجتماعی ‌بشر بدون تقویم - یعنی ‌یک وسیلۀ دقیق و عمومی ‌برای ‌تعیین تاریخ - امکان‏پذیر نیست؛ به همین دلیل خداوند بزرگ برای ‌نظام زندگی، ‌این تقویم جهانی ‌را در اختیار همگان قرار داده است.
اصولاً یکی ‌از امتیازات قوانین اسلام این است که دستورات آن بر طبق مقیاس‌های ‌طبیعی ‌قرار داده شده، زیرا مقیاس‌های ‌طبیعی ‌وسیله‏ای ‌است که در اختیار همگان قرار دارد و گذشت زمان اثری ‌بر آن نمی‏گذارد؛
امّا به عکس، مقیاس‌های ‌غیر طبیعی ‌در اختیار همه نیست. به همین دلیل می‏بینیم اسلام، مقیاس را گاهی ‌«وجب»، گاهی ‌«گام» و گاهی «‌بند انگشتان» و گاهی ‌«طول قامت» و در مورد تعیین وقت، «غروب آفتاب» و «طلوع فجر» و «گذشتن خورشید از نصف النّهار» و «دیدن ماه» قرار داده است.
بدیهی ‌است آنچه صلاحیّت میقات بودن برای ‌مردم را - آن هم به صورت عام - دارد (آن‌چنان که در آیۀ شریفه آمده است)، هلال ماهی ‌است که قابل رؤیت با چشم غیر مسلّح باشد؛ امّا هلال ماهی ‌که تنها با دوربین و تلسکوپ دیدن آن امکان‌پذیر است و بعد از کنار زدن آن ابزار، دیگر قابل دیدن با چشم معمولی ‌نباشد، صلاحیّت ندارد میقات برای ‌عموم مردم در زمان‌های ‌مختلف قرار داده شده باشد.
همچنان که اگر میزان شرعی، دیدن با تلسکوپ باشد، مستلزم آن است که روزۀ پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمّۀ معصومین(علیهم السلام) و عید فطر آنان و حج و سایر اعمالی ‌که در روزهای ‌خاصّ از سال در شرع مقدّس قرار داده شده، در برخی ‌از حالات در ایّام واقعی ‌آن واقع نشده باشد و روشن است که آن بزرگواران در مورد آغاز ماه قمری، ‌بر دیدن با چشم غیر مسلّح ‌اعتماد می‌‌کرده‌اند و روایات و نصوص صادره از معصومین(علیهم السلام) انصراف از دیدن با ابزارهای ‌بزرگ‌نمایی ‌مثل دوربین یا تلسکوپ دارد.
به عبارت دیگر، در تقویم قراردادی که از قدیم الایّام رایج بوده، شبی به عنوان شب اوّل ماه قلمداد می‌شده که هلال ماه پس از دو یا سه شب دیده نشدن (در آخر هر ماه)، به حدّ و موقعیّتی برسد که قابل دیده شدن با چشم غیر مسلّح باشد؛ قرار گرفتن ماه در چنین وضعیّت و موقعیّتی، برای تعیین یک «حدّ زمانی» است که بتواند ملاکی جهت شروع ماه قمری برای عموم مردم باشد (مانند حدّ ترخّص که تعیین یک حدّ مکانی است برای محلّی که مسافر باید نماز را از آنجا شکسته بخواند).
روشن است اگر این حدّ زمانی، وقتی باشد که ماه قابلیّت رؤیت با ابزار را پیدا می‌کند، با توجّه به اینکه محقّق شدن آن، در موارد زیادی یک شب زودتر از زمان دیده شدن آن با چشم غیر مسلّح واقع می‌شود، علاوه بر اینکه یک میزان قابل دسترس برای عموم زمان‌ها و مکان‌ها و اعصار نخواهد بود، ملاک آغاز ماه، چیزی غیر از آنچه در بین مردم عصر پیامبر خداˆ و ائمّۀ معصومین(علیهم السلام) به عنوان تقویم متداول بوده خواهد شد و باید بگوییم اسلام، تقویم جدیدی را مطرح نموده که البتّه عموم مردم در آن زمان اصلاً‌ به آن دسترسی نداشتند و این امری غیر قابل پذیرش است؛ بلکه ظاهر آیات شریفه و روایات و عمل معصومین(علیهم السلام) آن است که اساس تقویم مورد تأیید اسلام، همان تقویم متداول در آن اعصار بوده است.
از پیامدهای دیگر معتبر دانستن رؤیت با چشم مسلّح آن است که با اختراع ابزار جدید و ثبت رکوردهای تازۀ رؤیت هلال، حدّ رؤیت‌پذیری در دوره‌های زمانی مختلف عقب­تر می‌رود، طوری که وقتی ابزار نجومی جدید با قابلیّت‌ها و کیفیّت‌های بالاتر در اختیار رصدگران قرار می‌گیرد، هلال‌هایی دیده می‌شوند که سال­های قبل، هلال ماه با همان مختصّات و ویژگی‌ها، قابلیّت رؤیت نداشتند و معلوم می‌شود در سال­های گذشته اوّل ماه‌های متعدّدی و به تبع آن روزه و افطار و اعمال مردم به اشتباه و به جهت نداشتن ابزار قوی‌تر، دیرتر از آنچه در واقعیّت بوده، تعیین گردیده است و این امری است که در سال­های اخیر رخ داده و حدّ رؤیت‌پذیری هلال به‌طور مکرّر عقب‌تر رفته است، طوری که ممکن است در سال­های بعد با کشف ابزار جدید و قابلیّت رؤیت هلال‌هایی که اکنون نمی‌بینیم، معلوم شود اوّل برخی ماه­ها زودتر از آنچه اکنون می‌پنداریم باشد.
علاوه بر نکات فوق، اگر میزان، رسیدن ماه به حدّ و موقعیّتی باشد که با ابزار قابل رؤیت است، ‌استهلال پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمّۀ هدیٰ(علیهم السلام) و همین طور تأکید آنان در روایات بر استهلال، به نوعی لغو به شمار می‌آید، زیرا هدف از استهلال معمول در آن اعصار که با چشم و بدون استفاده از ابزار صورت می‌گرفته، آن بوده که اگر ماه دیده شد، معلوم شود ماه جدید آغاز شده و اگر آسمان صاف بود و ماه دیده نشد، مشخّص شود که اوّل ماه شب بعد می‌باشد؛ در حالی که وقتی میزان، قابلیّت رؤیت با تلسکوپ‌های قوی باشد، دیده نشدن آن با چشم، ‌چیزی را ثابت نمی‌کند.
به عنوان مثال، در روایتی که امام کاظم(علیه السلام) معنای تأکید بر روزه گرفتن یوم الشّک را شرح می‌دهند این مضمون را به مخاطب خود تصریح می‌کنند که «وقتی هوا صاف بوده و هلال دیده نشده، شکّی باقی نمی‌ماند که فرد بخواهد به جهت درک احتمالی ماه رمضان روزه بگیرد»؛ در حالی که واضح است اگر میزان اول ماه رسیدن ماه به حدّی باشد که هلال با ابزار قابل رؤیت باشد، در زمانی که افراد چشم مسلّح در اختیار نداشتند، ‌نمی‌توان به صِرف دیده نشدن هلال با چشم، ‌احتمال ماه رمضان بودن شب و روز پیش رو را منتفی دانست.
بنابراین، رؤیت هلال نیز همانند بسیاری از ملاک‌های دیگر شرعی، یک میزان عرفی و آشنا برای مردم است؛ همچنان که اگر لباس آلوده به خون با آب تطهیر شده و عین خون از آن برطرف شده باشد، ولی رنگ آن (لون) باقی مانده باشد پاک است و باقی ماندن ذرّۀ بسیار کوچکی ‌از خون بر روی لباس که آن ذرّه، با چشم معمولی ‌قابل مشاهده نبوده و فقط در زیر میکروسکپ‌های ‌بسیار قوی ‌قابل مشاهده است را نمی‌‌توان معیار برای بقای ‌نجاست لباس مذکور قرار داد و حکم نمود که آن لباس هنوز نجس است یا در مبحث حدّ ترخّص که توضیح آن در شرط نهم از شرایط شکسته شدن نماز مسافر گذشت، معیار، دیدن با چشم عادی است و هرگز نمی‌‌توان دیدن با دوربین یا تلسکوپ را میزان در تعیین حدّ ترخّص شهر قرار داد.
خوانندگان محترم برای ‌آشنایی ‌با مبانی ‌فقهی ‌معظّم له در مبحث رؤیت هلال، می‌‌توانند به کتاب «أسئلة حول رؤیة الهلال مع أجوبتها، وفق ما أفاده سماحة السیّد السیستانی» مراجعه نمایند.]
[پاورقی 2: همچنان که مثلاً‌ برای اطلاع از رسیدن به حدّ ترخّص (که یک حدّ طبیعی است و در بسیاری از زمان‌ها و مکان‌ها می‌توان با نگاه کردن و دیده نشدن اهالی آخر شهر به آن پی برد)، می‌توان با تعیین مقدار آن به کیلومتر و ابزاری همچون کیلومترشمار خودرو، راحت­تر به آن دست پیدا کرد.
همین طور، برای سهولت بیشتر در تعیین زمان طلوع و غروب خورشید و سایر اوقات شرعی که تشخیص آنها در بسیاری از اوقات به‌طور طبیعی امکان‌پذیر است، می‌توان از محاسبات نرم افزاری و نجومی استفاده نمود؛
نیز برای پی بردن به خصوصیّات رؤیت‌پذیری ماه و معلوم شدن شهرهای هم‌افق در مبحث رؤیت هلال که در مسألۀ «255» توضیح داده می‌شود، می‌توان از نقشه‌های رؤیت‌پذیری که بر اساس محاسبات و توسط نرم افزارها صورت می‌گیرد استفاده نمود.
با این توضیحات، روشن شد استفاده از تکنولوژی و ابزار برای دستیابی آسان‌تر به ملاک شرعی، فرق دارد با اینکه شرع مقدّس چیزی را ملاک حکم شرعی برای عموم مردم قرار داده باشد که در بسیاری از موارد فقط با ابزار و تکنولوژی می‌توان به آن دست پیدا نمود.
علاوه بر اینکه همان طور که سابقاً گذشت، ملاک قرار دادن رؤیت با ابزار، بدین معناست که شرع مقدّس چیزی را معیار قرار داده که عموم مردم بیش از 1000 سال نه تنها آن را در اختیار نداشتند، بلکه اصلاً‌ درک و تصوّر صحیحی هم نسبت به آن نداشتند تا مثلاً بخواهند احتیاط کنند و البتّه هنوز هم عدّۀ زیادی از مردم دسترسی به آن ندارند.] 
[مسئلۀ 249 جلد دوم رسالۀ جامع]
 
13. شبیری زنجانی، سیّدموسی:
* «راه‌های پنجگانۀ اثبات اول ماه: اوّل ماه به پنج چیز ثابت می‌شود: اوّل: خود انسان ماه را ببیند یا از جهتى براى انسان یقین حاصل شود.» [رسالۀ توضیح‌المسائل، ص 348، م 1739]
* «از هر راهی که قابل رؤیت بودن هلال با چشم غیر مسلّح، ثابت شود، کفایت می‌کند.» [احکام و استفتائات روزه، ص 113، س 422]
* «رؤیت هلال با چشم مسلّح کفایت نمی‌کند؛ بلکه باید بتوان هلال را با چشم غیر مسلّح دید.» [احکام و استفتائات روزه، ص 114، س 424]
 
14. فیّاض، محمّداسحاق:
* «اول ماه از پنج راه ثابت می‌شود: اول: آنکه خود انسان ماه را با چشم غیر مسلح ببیند یا به تواتر ثابت شود. ...» [رساله، ص 259]
* «از نظر شرعی، ماه باید با چشم غیر مسلّح دیده شود، یعنی در صورتی که رؤیت آن تنها به‌وسیله تلسکوپ، دوربین و امثال آن مقدور باشد، اوّلِ ماه ثابت نمی‌گردد.» [رسالۀ نموداری احکام، ص 46]
* «س: آیا رؤیت هلال با چشمان مسلح برای اثبات اول ماه رمضان یا شوال کفایت می‌کند؟
ج: کفایت نمی‌کند.» [استفتاء در رؤیت هلال]
 
15. مدرّسی، سیّدمحمّدتقی:
* «س: ما هو المناط في دخول الشهر الجديد عندكم؟ هل برؤية الهلال بالعين المجردة؟ أم عند إمكان رؤيته؟
ج: رؤية الهلال بالعين المجرّدة.» [استفتائات روزه در سایت عربی]
* «س: هل يجزي استخدام العدسات المكبرة (العين المسلحة) لإثبات الشهور العربية؟
ج: المعتمد في إثبات الشهور القمرية هو الرؤية بالعين المجرّدة.» [استفتائات روزه در سایت عربی]
 
16. مکارم شیرازی، ناصر:
* «اوّل ماه از پنج طریق ثابت مى شود: 1ـ دیدن ماه با چشم، امّا دیدن با دوربین و وسایل دیگرى از این قبیل کافى نیست.» [مسئلۀ 1456 رساله]
 
17. نجفی، بشیرحسین:
* «یثبت الهلال بالعلم الحاصل من الرؤیة أو التواتر...» [منهاج الصالحین، ص 405]
* «يَجب أن يُرى الهلال بالعين المُجرّدة، و إن توقف ذلك على تحديد مكانه بالآلة كالناظور؛ و بدون ذلك لا تترتب الآثار الشرعية.» [استفتاء در احکام هلال]
* «یجب أن یُری الهلال بالعین المجردة و إن توقف ذلك علی تحدید مکانه بالآلة کالناظور، و لا بأس في تحدید موقع الهلال بالآلة ثم النظر إلیه بالعین المجردة، و بدون ذلك لا تترتب الآثار الشرعیة.» [أعمال و أحکام شهر رمضان المبارك، ص 246]
 
18. وحید خراسانی، حسین:
* «اوّل ماه به چند چيز ثابت مى شود: (اوّل) آن كه خود انسان ماه را ببيند. ...» [مسئلۀ ۱۷۳۸ رساله]
 
 
 
ب) «اشتراط اتّحاد افق یا عدم آن» و «اخبار رسانه‌ها»
1. امام‌خمینی(ره):
* «اگر در شهری اول ماه ثابت شود، برای مردم شهر دیگر فایده‏‎ ‎‏ندارد، مگر آن دو شهر با هم نزدیک باشند، یا انسان بداند که افق آنها یکی است.» [مسئلۀ 1735 رساله]
* «اول ماه به تلگراف ثابت نمی شود مگر دو شهری که از یکی به‏‎ ‎‏دیگری تلگراف کرده اند، نزدیک یا هم افق باشند و انسان بداند تلگراف از روی‏‎ ‎‏حکم حاکم شرع یا شهادت دو مرد عادل بوده است.» [مسئلۀ 1736 رساله]
 
2. خویی(ره):
* «اگر در شهرى اول ماه ثابت شود، در شهرهاى ديگر چه دور باشند چه نزديك چه در افق متحد باشند يا نه نيز ثابت مى شود درصورتى كه در شب مشترك باشند ولو اول شب يكى آخر شب ديگرى باشد.» [مسئلۀ 1744 رساله]
* «اول ماه به تلگراف ثابت نمى شود، مگر انسان بداند كه تلگراف از روى شهادت دو مرد عادل يا از راه ديگرى بوده كه شرعاً معتبر است.» [مسئلۀ 1745 رساله]
 
3. گلپایگانی(ره):
* «اگر در شهرى اول ماه ثابت شود، براى مردم شهر ديگر فايده ندارد، مگر آن دو شهر با هم نزديك باشند، يا انسان بداند كه افق آنها يكى است يا در شهرى كه ديده شده آفتاب زودتر از شهر خودش غروب كند.» [مسئلۀ 1744 رساله]
* «اول ماه به (تلگرام) ثابت نمی‌شود، مگر دو شهرى كه از يكى به ديگرى (تلگرام) كرده‌اند، نزديك يا هم افق باشند و انسان بداند كه (تلگرام) از روى حكم حاكم شرع يا شهادت دو مرد عادل بوده است.» [مسئلۀ 1745 رساله]
 
4. سیّدمحمّد صدر(ره):
* «إذا رؤي الهلال في بلد أو منطقة من الأرض کفی في الثبوت في غیره مع اشتراکهما في الأفق عرفاً، بل و کذلك مع اشتراکهما في خطّ الطول. و بخلافه: فإنّ ثبوت الهلال في أيّ منطقة کاف للثبوت فیما یکون علی غربها من المناطق و لا یکفي لما یکون علی شرقها إلّا بعد مضيّ برهة معتدّ بها کعشرین ساعة أو نحوها من الزمن.» [منهج الصالحین، ج 2، ص 31، م 95]
 
5. محمّد فاضل لنکرانی(ره):
* «رؤيت هلال در هر محلى واقع شود براى محل هاى ديگر اعتبار دارد در صورتى كه آن محل با محل هاى ديگر در شب اگرچه در مقدار كمى باشد اشتراك داشته باشند.» [فتوای جدید در 24 ماه مبارک رمضان 1425 ق]
* «اگر اول ماه در شهرى ثابت شود براى همه شهرهايى كه با آن شهر در قسمتى از شب شريك هستند، كفايت مى كند.» [مسئلۀ 1785 رساله]
* «اول ماه با تلفن، تلگراف راديو و وسايل اطلاع رسانى جديد در صورتى ثابت مى شود كه: 1. در شهر مبدأ كه اول ماه در آن ثابت شده به يكى از راه هايى كه در مسأله 1780 ذكر شده ثابت شده باشد. 2. انسان از خبر مذكور اطمينان به صحت آن پيدا كند. 3. شهرى كه در آن اول ماه ثابت شده با شهر مذكور در مقدارى از شب شريك باشند.» [مسئلۀ 1786 رساله]
 
6. محمّدتقی بهجت(ره):
* «اگر در شهرى ماه ديده شد در صورتى براى ساكنين شهر ديگر مفيد است كه يقين يا اطمينان بكنند اگر در آسمان يا زمين مانعى نبود در آنجا هم ماه ديده مى شد، چه در شرق باشد يا در غرب، ولى اگر به اين مطلب يقين نداشته باشند نمى توانند به ديدن ماه در شهر ديگر اكتفا كنند.» [مسئلۀ 1372 رساله]
* «اول ماه به تلگراف ثابت نمى شود، مگر اين كه انسان بداند تلگراف از راهى بوده كه شرعاً معتبر است، مثلاً دو نفر شاهد عادل شهادت داده اند يا آنكه سبب اطمينان شود، اگر چه با ضميمه نشانه ها و امارات ديگر باشد.» [مسئلۀ 1373 رساله]
* «اشتراک افق: و اما مقدار حجيّت شهادت به حسب اماكن بعيده، پس اظهر حجيت آن است بر جميع كسانى كه قاطع باشند كه اگر مثلاً اولِ شبِ جمعه، در مكانى ديده شود، اول شب جمعه مكان بعيد، ديده شده يا می‌شود در صورت عدم مانع سماوى يا ارضى (بدون فرق بين شرقى و غربى)؛ و اگر مقطوع نباشد اين مطلب و به حكم مقطوع نباشد، هر بلدى محكوم به حكم خود است به حسب رؤيت و عدم آن.» [جامع المسائل]
 
7. سیّدمحمود هاشمی شاهرودی(ره):
* «اگر در شهرى اول ماه ثابت شود، در شهرهاى ديگر، چه دور باشند، چه نزديك، چه در افق متحد باشند يا نه نيز ثابت مى‌شود در صورتى كه در شب مشترك باشند ولو اینکه اول شب يكى آخر شب ديگرى باشد.» [رساله، ص 367، م 1744]
* «اول ماه به تلگراف ثابت نمى‌شود، مگر انسان مطمئن شود كه تلگراف از روى شهادت دو مرد عادل يا از راه ديگرى بوده كه شرعاً معتبر است.» [رساله، ص 367، م 1745]
* «س: به نظر جناب عالى آيا در تعيين ماه قمرى، وحدت افق براى ثبوت هلال ماه شرط است يا نه؟
ج: وحدت افق در ثبوت هلال شرط نيست و اشتراک در شب با امكان رؤيت کافی است.» [استفتائات روزه در سایت فارسی]
* «س: ما هو المراد من الليل عند القول بكفاية رؤية الهلال في بلد ما للثبوت في غيره من المناطق المشتركة في الليل، هل المراد هو الليل الشرعي أم لا؟
ج: المراد هو الليل الشرعي.» [استفتائات روزه در سایت عربی]
* «س: آیا کفایت رویت هلال در مناطقی که اشتراک در شب دارند، منظور شب شرعی است یا نه؟ تعریف شب شرعی چیست و این اشتراک در شب برای ثبوت هلال به چه مقدار از لحاظ ساعت می باشد؟
ج: منظور از شب نسبت به هلال، غروب آفتاب تا طلوع آن است.» [استفتائات روزه در سایت فارسی]
 
8. سیّدمحمّدسعید حکیم(ره):
* «اگر در شهري ماه ديده شود، نسبت به همۀ شهرهايي كه در طرف غرب آن شهر قرار دارند حلول ماه ثابت مي شود، امّا نسبت به شهرهايي كه در شرق آن شهر قرار دارند، فقط براي شهرهايي حجّت است كه جزء سه قارّۀ آسيا -و بالتبع استراليا- آفريقا و اروپا باشند، ولي نسبت به قاره‌هاي آمريكا و اقيانوسيّه حجّت نمي‌باشند. اگر در قاره‌هاي آمريكا و اقيانوسيه ماه ديده شود، نسبت به تمامي مناطق آن دو قارّه حجّت مي‌باشد، ولي نسبت به سه قارّۀ ديگر حجّت نمي‌باشد.» [رساله، ص 263، م 1367 و 1368]
* «اگر در شهری ماه ديده شود، نسبت به همه شهرهایی كه در طرف غرب آن شهر قرار دارند حلول ماه ثابت می‌شود، امّا نسبت به شهرهایی که در شرق آن شهر قرار دارند، فقط برای شهرهایی حجّت است كه جزء سه قارّه آسيا، آفريقا و اروپا باشند، (كه با محلّ رؤيت هلال، شب مشترك دارند) ولی نسبت به قاره‌های آمريكا و اقيانوسيّه حجّت نیست.» [منتخب المسائل، ص 154-155، م 794]
 
9. لطف‌الله صافی گلپایگانی(ره):
* «بعید نیست کفایت رؤیت ماه در هر محلی برای سایر نقاط.» [مسئلۀ 1744 رساله]
* «اول ماه به تلگرام ثابت نمی شود، مگر این که انسان بداند که تلگرام از روی حکم حاکم شرع یا شهادت دو مرد عادل بوده است.» [مسئلۀ 1745 رساله]
* «بطور کلی در هر نقطه از زمین که ماه رؤیت شود، برای هر نقطه دیگر که بعداً روز می‌شود، آن روز، روز اول ماه است.» [جامع الأحکام، ج 1، ص 132، س 460]
* «بنظر حقیر، رؤیت هلال اگر به یکی از راههایی که در رساله‌های عملیّه مذکور است ثابت شود، برای همه نقاطی که روزشان بعد از آن است، کفایت می‌کند.» [جامع الأحکام، ج 1، ص 132-133، س 462]
* «بنظر حقیر، بعید نیست رؤیت هلال در هر نقطه‌ای، برای نقاط دیگر که در ساعت رؤیت هلال در آن شب یا روز باشد، کافی باشد؛ یعنی روز بعد از آن روز یا شب، برای آنها روز اوّل ماه است... .» [جامع الأحکام، ج 1، ص 133، س 463]
تذکّر: از مجموع فتاوا برداشت می‌شود که ایشان قائل به مبنای «اشتراک در بخشی از شب» هستند؛ این برداشت، در پرسش حضوری گردآورنده از دفتر ایشان در قم، مورد تأیید قرار گرفت.
 
10. حائری، سیّدکاظم:
* «متى ما رُئي الهلال في بلد ثبت أوّل الشهر في ذاك البلد و في كلّ بلد آخر يشترك مع هذا البلد في الليل ولو يسيراً، أمّا البلد الذي لا يصل إليه الليل إلى أن ينتهي ليل البلد الأوّل فيتأخّر أوّل الشهر عندهم لا محالة.» [الفتاوى الواضحة، ص 716]
* «س: هل رؤية الهلال في البلاد البعيدة تكفي عن سائر البلاد؟
ج: نعم يكفي ذلك مع الاشتراك في شيء من الليل.» [الفتاوی المنتخبة، ص 195، م 3]
 
11. خامنه‌ای، سیّدعلی:
* «س: آیا اتحاد افق در رؤیت هلال شرط است یا خیر؟
ج: بلی شرط است.» [أجوبة الاستفتائات، س 838]
* «اگر در شهری اول ماه ثابت شود برای شهرهای دیگر که در افق باهم متحد هستند کفایت می‌کند. منظور از اتحاد افق، شهرهایی است که از جهت احتمال رویت و عدم احتمال رویت هلال یکسان باشند.» [رسالۀ آموزشی، ج 1، درس 65]
* «س: اگر ماه در كشورهاى شرقى رؤيت شود آيا براى كشورهاى غربى خودبه‌خود ثابت مى‌‌شود يا خير؟ و حدود آن چيست؟
ج: رؤيت در بلد شرقى گرچه غالباً ملازم با امكان رؤيت به طريق اولى در بلد غربى است، ليكن گاهى به ملاحظه‌ى اختلاف زياد در عرض جغرافيايى، چنين ملازمه‌اى منتفى است؛ و معيار كلّى ملازمه‌ى بين بلدين در امكان رؤيت هلال است.» [احکام روزه، س 30]
 
12. سیستانی، سیّدعلی:
* «اگر در شهری اوّل ماه ثابت شود، در شهرهای دیگر که در افق با آن شهر متّحد می‌باشند (اتّحاد افق داشته باشند)، نیز اوّل ماه ثابت می‌شود و منظور از «اتّحاد افق» در اینجا آن است که اگر در شهر اوّل ماه دیده شود، در شهر دوّم اگر مانعی مانند ابر یا گرد و غبار نباشد، دیده می‌شود.
به عبارت دیگر، چنانچه دیده شدن ماه در یک شهر «ملازمه» داشته باشد با رؤیت در شهر دیگر (یعنی طوری است که اگر ماه در شهر «الف» دیده شود، مطمئنّاً در شهر «ب» هم دیده می‌شود)، دیده شدن ماه در شهر الف، ‌اوّل ماه را در شهر «ب» نیز ثابت می‌کند؛ برای روشن شدن این امر، توجّه به چند نکته مفید است:
1. ملازمه داشتن در مورد رؤیت هلال دو منطقه، ‌به وقت اذان آن دو منطقه و یا زمان طلوع و غروب خورشید در آن دو، ‌مربوط نیست؛
پس ممکن است در دو شهری که از نظر طلوع و غروب خورشید و وقت اذان، ‌هم‌افق یا قریب الافق هستند، ‌هلال ماه در یکی به راحتی دیده شود و در دیگری دیده نشود؛ بلکه گاه امکان رؤیت در دیگری وجود نداشته باشد.
‌بنابراین، هم‌افق بودن در رؤیت هلال غیر از هم‌افق بودن در طلوع و غروب خورشید و وقت اذان است.
2. ملازمه داشتن رؤیت هلال در یک شهر نسبت به شهر دیگر، بستگی دارد به موقعیّت ماه در دو منطقه و سایر اموری که در رؤیت هلال مؤثّر است.[7]
3. از نظر علمی برای آنکه بدون نیاز به محاسبات ریاضی و استفاده از نرم‌افزار بتوان به امر فوق (وجود ملازمه بین رؤیت هلال در یک شهر نسبت به دیگری) ‌پی برد، یک قاعدۀ کلّی و عمومی وجود دارد به این شرح:
«اگر شهری که در آن ماه دیده شده، ‌در شرق شهری باشد که ماه در آن دیده نشده، ‌چنانچه آن دو شهر روی یک خطّ عرض جغرافیایی باشند، ‌اوّل ماه برای آن شهر غربی ثابت می‌شود»، ‌هرچند در بسیاری از موارد با یکی دو درجه اختلاف در عرض جغرفیایی نیز رؤیت هلال در شهر شرقی، اول ماه را برای شهر غربی ثابت می‌کند.
شایان ذکر است، در شهرهایی که بسیار به هم نزدیکند، ‌غالباً‌ رؤیت در یک شهر، اوّل ماه در دیگری را نیز ثابت می­کند هرچند شهری که ماه در آن دیده شده در غرب شهر دیگر قرار داشته باشد؛ البتّه چنانچه شهر غربی که ماه در آن دیده شده ویژگی‌های بسیار ضعیفی داشته و هلال ماه در آن شهر در مرز دیده شدن و دیده نشدن قرار داشته باشد‌، رؤیت هلال در شهر غربی، اول ماه را برای شهر شرقی ثابت نمی­کند، هرچند به آن نزدیک باشد.
بنابراین، رؤیت هلال در مشهد در اکثر قریب به اتّفاق موارد، اوّل ماه را در نیشابور، ‌فریمان، قوچان، سبزوار، شاهرود، ‌دامغان، تهران، ‌قزوین، سقّز، سردشت و... ثابت می‌کند؛
امّا در سایر موارد، مانند وقتی که دو شهر مورد نظر اختلاف زیاد در عرض جغرافیایی داشته باشند یا اینکه شهر رؤیت در غرب شهر دیگر واقع شده باشد[8] ثابت شدن اوّل ماه بستگی به خصوصیّات رؤیت پذیری هلال دارد.
4. از توضیحات مذکور در نکتۀ قبل معلوم شد ملازمه داشتن در رؤیت هلال دو شهر، (هم‌افق بودن در مسألۀ رؤیت هلال) در بسیاری از موارد، ‌یک طرفه است و به این معنا نیست که اگر در هر یک از دو شهر ماه دیده شود، در دیگری نیز دیده می‌شود؛ مثلاً ملازمه داشتن رؤیت هلال در مشهد برای ثابت شدن اوّل ماه در تهران، به این معنا نیست که رؤیت در تهران هم اوّل ماه در مشهد را ثابت کند.[9]»
 
[پاورقی 7: به‌طور کلّی ،برای رؤیت هلال در هر منطقه پس از گذشت 29 روز از ماه، اموری از جمله درصد روشنایی هلال، ‌ضخامت بخش میانی هلال، ارتفاع هلال نسبت به خطّ افق، مدّت مکث هلال پس از غروب خورشید، ‌جدایی زاویه‌ای ماه نسبت به خورشید، ‌فاصلۀ ماه تا زمین مؤثّر است که امور فوق با محاسبات ریاضی (با درصد خطای صفر یا نزدیک به صفر)، ‌قابل دستیابی است و امروزه نتیجۀ این محاسبات از طریق نرم افزارهای مخصوص، به راحتی در اختیار افراد قرار می‌گیرد.
یکی از راه‌های پی بردن به ملازمه بین رؤیت هلال دو شهر، ‌مقایسۀ ‌ویژگی‌های رؤیت‌پذیری هلال آن دو شهر می‌باشد. فرض کنید هلال ماه در بجنورد دیده شده، ولی در مشهد هوا ابر یا غبار آلود بوده و استهلال نتیجه‌ای نداشته است؛ حال چنانچه با محاسبات نرم افزاری معلوم شود هلال در بجنورد مثلاً‌ (7) درجه ارتفاع و (1) درصد روشنایی داشته و موقعیّت ماه در مشهد طوری است که بیش از (7) درجه ارتفاع و بیش از (1) درصد روشنایی داشته، ‌در این صورت، اوّل ماه در مشهد نیز با رؤیت در بجنورد ثابت می‌گردد و به اصطلاح در اینجا، بجنورد با مشهد هم‌افق به حساب می‌آید.
به‌طور کلّی، هر گاه هلال در شهری دیده شود (مانند بجنورد در مثال فوق) که ویژگی‌های رؤیت‌پذیری آن، ‌ضعیف­تر از شهر دیگر (مانند مشهد در مثال فوق) باشد یا ویژگی‌های آن دو، ‌مانند هم باشد، ‌رؤیت در آن شهر، اوّل ماه را برای شهر دیگر نیز ثابت می‌کند.
از آنچه ذکر گردید روشن شد که مرزها و تقسیمات کشوری و شهری، به هیچ وجه در اتّحاد افق و عدم آن دخیل نمی‌­باشد.]
[پاورقی 8: غیر از شهرهای بسیار نزدیک به هم که توضیح آن ذکر شد.]
[پاورقی 9: با دقّت در توضیحاتی که ذکر شد روشن می‌شود ملاک ثابت شدن اوّل ماه (پس از گذشتن 29 روز از ماه قبل)، آن است که هلال ماه در شهر خود مکلّف با چشم قابل رؤیت باشد؛ ‌اگر هلال در شهر خود مکلّف دیده شود (یا اطمینان به قابل رؤیت بودن آن در صورتی که ابر یا غبار نباشد وجود داشته باشد)، ‌اوّل ماه ثابت است، وگرنه ثابت نیست و حکم ماهی که فرد در آن قرار داشته همچنان باقی است و نیازی به بررسی شهر دیگر یا مراجعه به محاسبات ریاضی و نرم افزار و مانند آن نیست و این، همان معیار سهل الوصول و آسان است که در زمان‌های مختلف و بسیاری از مکان­ها در شرایط طبیعی در دسترس است.
بررسی شهرهای دیگر در مورد رؤیت هلال، ‌نوعی کمک و راهنما برای آن است که در شرایط ابر یا غبار و مانند آن، ‌بتوان پی برد به اینکه آیا هلال در شهر خود مکلّف قابل رؤیت بوده یا نه­ و محاسبات و استفاده از نرم افزار و یا بررسی موقعیّت جغرافیایی، ‌‌ابزاری است که این تحقیق را (که البتّه ضرورت هم ندارد) آسان می‌کند.
] [مسئلۀ 255 جلد دوم رسالۀ جامع]
 
13. شبیری زنجانی، سیّدموسی:
* «تفاوت شهرها در ثبوت اول ماه: ا گر در شهرى اوّل ماه ثابت شود، براى مردم شهر دیگر فایده ندارد، مگر بداند که ا گر در شهر اوّل ماه دیده شود، در شهر دوم هم ماه دیده می‌شود.» [رسالۀ توضیح‌المسائل، ص 349، م 1744]
* «ثبوت ماه با وسایل ارتباطی: اوّل ماه با خبر رسانه‌های جمعی و وسایل ارتباطی ثابت نمی‌شود، مگر انسان بداند از روى شهادت دو مرد عادل یا از راه دیگرى بوده که شرعاً معتبر است.» [رسالۀ توضیح‌المسائل، ص 349، م 1745]
* «قابل رؤیت نبودن هلال در برخی نقاط یک کشور: س: وسعت جغرافیایی بعضی از کشورهای جهان موجب احتمال دیده شدن ماه در برخی از مناطق کشور و قابل رؤیت نبودن هلال در سایر نقاط آن کشورها می‌شود؛ حکم آغاز ماه در کشورهای این‌چنینی چگونه است؟
ج: هر منطقۀ کشور، حکم مستقلّ خود را دارد و لازم نیست در تمام یک کشور، اوّل ماه از یک شب آغاز گردد.» [احکام و استفتائات روزه، ص 114، س 426]
 
14. فیّاض، محمّداسحاق:
* «مبنای ما اتحاد افق نمی‌باشد. در اتحاد افق، دو قول مشهور است: اول: اتحاد آفاق قاره‌های قدیم که شامل استرالیا و آمریکا نمی‌شود. دوم: اتحاد آفاق جمیع قاره‌ها که ما به قول دوم مایل هستیم، به این معنی که اگر هلال در هر کشوری که با کشور ما در یک بخش از شب -هرچند اندک- مشترک باشد، دیده شود، در کشور ما نیز ثابت می‌شود.» [استفتاء در رؤیت هلال]
* «اگر هلال شوال در کشورهای اسلامی و غیراسلامی شرعاً ثابت شود و کشور شما با آن کشورها شب مشترک داشته باشد، برای شما هم ثابت می‌شود.» [استفتاء در رؤیت هلال]
* «اگر 2 نقطه از کره زمین، شبِ مشترک داشته‌باشند(هرچند فاصله بینشان زیاد باشد) و در یکی از آنها اوّلِ ماه ثابت شود، برای نقطه دوم نیز ثابت می‌شود.» [رسالۀ نموداری احکام، ص 46]
 
15. مدرّسی، سیّدمحمّدتقی:
* «اذا ثبت الهلال في بلد آخر فان اتفق أُفُقُهُ مع افق بلدك، او كان بحيث لو رؤي هناك رؤي في بلدك، فانه يثبت عندك، وإلا فلا.» [شهر رمضان بصائر و أحکام، ص 79]
* «هر کس باید بر اساس ثبوت ماه رمضان در شهری که در آن اقامت دارد روزه بگیرد.» [استفتائات روزه در سایت فارسی]
 
16. مکارم شیرازی، ناصر:
* «اگر در شهرى اوّل ماه ثابت شود براى شهرهاى دیگر که با آن نزدیک است کافى است و همچنین شهرهاى دور دستى که افق آنها باهم متّحد است.» [مسئلۀ 1458 رساله]
 
17. نجفی، بشیرحسین:
* «إذا ثبت الهلال في بلد وجب ترتیب أثره علی جمیع البلدان علی وجه المعمورة.» [منهاج الصالحین، ص 407، م 1044]
* «إذا ثبت الهلال في منطقة ثبت أوّل الشهر لجميع أهل بقاع الأرض كلهم.» [استفتاء در احکام هلال]
* «سماحة المرجع(دام ظله) يقول بالرؤية العالمية و تعني أن الهلال إذا شوهد في بلد من بلدان العالم فإنه يثبت حكمه في جميع بلدان العالم.» [استفتاء در احکام هلال]
 
18. وحید خراسانی، حسین:
* «اگر در شهرى اوّل ماه ثابت شود ، در شهرهاى ديگر -چه دور باشند چه نزديك ، چه در افق متّحد باشند يا نه- در صورتى كه در بیشتر از شب مشترک باشند ثابت می شود ، و در غیر این صورت ثبوت اول ماه در آنجا محل اشکال است.» [مسئلۀ 1743 رساله]
* «اوّل ماه به تلگراف ثابت نمى شود، مگر انسان بداند كه تلگراف بر اساس حجّت شرعيّه بوده است.» [مسئلۀ 1744 رساله]
* «اگر برای شما ثابت شد كه ماه در كشور ديگری ديده شده، چنانچه آن كشور در بيشتر ساعات شب با محل سكونت شما مشترک باشد كافی است. مثلاً اگر شب ده ساعت است، در شش ساعتِ آن با محل سكونت شما مشترک باشد. و اگر در بيشتر ساعات شب مشترک نباشد، بنا بر احتياط واجب، اول ماه ثابت نمی‌شود.» [منتخب احکام، ص 140، س 130]
 
 
 
ج) جمع‌بندی و دسته‌بندی مبانی
پیش از جمع‌بندی، گفتنی است که در مبناهای زیر، مراد از «رؤیت هلال»، «رؤیت‌پذیری و امکان رؤیت هلال» است؛ زیرا مشهور فقهاء قائل‌اند که رؤیت هلال «طریقیّت» دارد؛ امّا نه برای مجرّد حضور ماه در افق! بلکه برای حضور ماهی در افق که ویژگی‌هایی را داشته باشد که اگر ابر و موانع نباشد، هلالش قابل رؤیت باشد؛ هرچند، کسی هم آن را نبیند! یعنی آنچه موضوعیّت دارد، رؤیت‌پذیری و امکان رؤیت هلال است و رؤیت فعلی، موضوعیّت ندارد و لازم نیست (رؤیت تقدیری کافی است)؛ بنابراین، رؤیت «طریق محض» است و بدیل‌هایی مانند قیام بیّنه یا گذشتن سی روز از آغاز ماه گذشته، طریق بر آن طریق هستند و به همان رؤیت بر می‌گردند؛ یعنی بیّنه‌ای معتبر است که شهادت دهد هلال را دیده‌است یا گذشتنِ سی روز از آغاز ماهی معتبر است که اوّل آن ماه، با رؤیت هلال ثابت شده باشد.

 

با جمع‌بندی فتاوای ذکرشده از مراجع عظام تقلید دربارۀ «رؤیت هلال با چشم عادی یا مسلّح» و «اشتراط اتّحاد افق یا عدم آن»، مبانی فقهیِ ایشان را می‌توان چنین دسته بندی کرد:
 
مبنای یکم: مبنای «لزوم رؤیت هلال با چشم عادی» و «اشتراط اتّحاد افق»
مبنای فقهی مشهور فقهاء مانند حضرات آیات عظام امام‌خمینی(ره)، گلپایگانی(ره)، سیّدمحمّد صدر(ره)، سیّدعلی سیستانی، سیّدموسی شبیری زنجانی، ناصر مکارم شیرازی، سیّدمحمّدتقی مدرّسی
-
مبنای دوم: مبنای «لزوم رؤیت هلال با چشم عادی» و «کفایت رؤیت در نقاطی که در بیشترِ شب با هم مشترک‌اند»
مبنای فقهی حضرت آیت‌الله العظمی حسین وحید خراسانی
-
مبنای سوم: مبنای «لزوم رؤیت هلال با چشم عادی» و «کفایت رؤیت در نقاطی که در بخشی از شب با هم مشترک‌اند»
مبنای فقهی حضرات آیات عظام خویی(ره)، لطف‌الله صافی گلپایگانی(ره)، محمّداسحاق فیّاض
-
مبنای چهارم: مبنای «لزوم رؤیت هلال با چشم عادی» و «کفایت رؤیت در هر نقطه‌ای برای همۀ نقاط زمین»
مبنای فقهی حضرت آیت‌الله العظمی بشیرحسین نجفی
-
مبنای پنجم: مبنای «کفایت رؤیت هلال با چشم مسلّح» و «اشتراط اتّحاد افق»
مبنای فقهی حضرت آیت‌الله العظمی سیّدعلی خامنه‌ای
-
مبنای ششم: مبنای «کفایت رؤیت هلال با چشم مسلّح» و «کفایت رؤیت در نقاطی که در بخشی از شب با هم مشترک‌اند»
مبنای فقهی حضرات آیات عظام محمّد فاضل لنکرانی(ره)، سیّدکاظم حائری
-
مبنای هفتم: مبنای «لزوم رؤیت هلال با چشم عادی» و «کفایت رؤیت در هر نقطه‌ای از قارّه‌های آسیا و استرالیا و آفریقا و اروپا برای تمام همین قارّه‌ها، و کفایت رؤیت در هر نقطه‌ای از قارّه‌های آمریکا و اقیانوسیّه برای همین دو قارّه»
مبنای فقهی حضرت آیت‌الله العظمی سیّدمحمّدسعید حکیم(ره)
-
مبنای هشتم: مبنای «لزوم رؤیت هلال با چشم عادی یا دوربین‌های متعارف(و عدم کفایت رؤیت با تلسکوپ)» و «کفایت رؤیت در نقاطی که در بخشی از شب با هم مشترک‌اند»
مبنای فقهی حضرت آیت‌الله العظمی سیّدمحمود هاشمی شاهرودی(ره)
-
 
گردآوری و تنظیم: محسن فصاحت
التماس دعا
۱ نظر ۱۱ اسفند ۹۷ ، ۱۹:۱۴
محسن فصاحت ( آسمان 25 )

روزه واجب ماه رمضان، سه روز یا سی روز؟!


چند روز پیش، شبهه‌ای به‌دستم رسید که چون سر و شکل فقهی و استدلالی به خود گرفته‌بود، نیازمند پاسخ می‌نمود. البتّه این شبهه، خلاصه‌شده و تعدیل‌شده مطلبی بود که چند سال پیش، در سایت زیر منتشر شده‌بود:

https://neeloofar.org/arashsalim/1085-280494.html

نشانی صفحه ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا حذف از منبع:

https://web.archive.org/web/20170621033217/https://neeloofar.org/arashsalim/1085-280494.html

مطلب سایت نیلوفر، با عباراتی مانند:

«... شوربختانه درباره موضوع مهمی چون روزه، تبیین جامع و بدون تناقضی حتی از این سه آیه پشت سر هم ارائه نگردیده است که در این نوشتار درباره آن بحث می شود.

... علت بسیاری از تفسیرهای ویرانگر جاری از آیات قرآن -به ویژه آیات موسوم به احکام- جدا جدا خواندن  آیه های مربوطه می باشد.

... کاستی در خوانش نظام وار یکجا و سازگار این مجموعه گزاره های متعدد، به دو نتیجه گیری نادرست درباره روزه انجامیده است که پیامدهای آن کم نیست! از جمله پیامدهای بدفهمی این مجموعه آیات، در خطر افتادن احتمالی سلامت برخی از روزه داران و همچنین ایجاد زحمت زیاد غیر ضروری برای مومنان روزه دار و دیگران می باشد. افزون بر آن در سطح کلان اثرات زیانبار اجتماعی و اقتصادی در کشورهای مسلمان را نمی توان نادیده گرفت.

... متاسفانه به این علت و علت های دیگر، آیات قرآن در طول چهارده قرن قربانی تفسیرهای عجیب و غریب زیادی شده است. از جمله برای اهداف تثبیت حاکمیت دنیایی و به زیان مردم تحت سلطه، آموزه های قرآن در موارد زیادی کاملا به ضد خود دگردیسی پیدا کرده است.  به نظر می رسد در زمانی که علامت گذاری متون مرسوم نبوده است، به استناد روایات جعلی (و یا خود جعل کرده)، هر چه خواسته اند از متن استخراج کرده اند!  برای مثال هر آیه ای را که در راستای سلطه گری و حکمرانی قابل تفسیر بوده است، بدون رابطه آن آیه با آیات قبل و بعد (و به طور کلی جدا از زمینه آن) پر رنگ کرده اند! و یا با «منسوخ» اعلام کردن دلبخواهی آیات مزاحم با آیه مورد نظر خود، علیه مردم و به بهای ترس و رنج مردم حکم برساخته اند! ...»

آغاز می‌شود تا خواننده از همان آغاز، نگاه غرضمندِ نویسنده به همه مفسّران و فقیهان را دریابد!

از آنجا که کشفیّات غلط و ادّعاهای بی‌دلیل ایشان طولانی است و بدون بهره‌گیری از استدلال فقهی تنظیم شده و برخی کاربران هم در زیر مطلب، نقدهایی نگاشته‌اند، بهتر دیدم به همان شبهه خلاصه‌شده و تعدیل‌شده بپردازم و پاسخ‌هایی بیاورم.


*** آغاز شبهه:

«روزه ماه رمضان، سه روز است؛ نه سی روز!

ابتدا آيات 183 و 184 و 185 سوره بقره را بخوانید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴿۱۸۳﴾

أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴿۱۸۴﴾

شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴿۱۸۵﴾

با توجّه به این آیات که فقهاء بزرگوار ما هم كمتر به مفهوم آن پرداخته‌اند، روزه واجب ماه رمضان سه روز است؛ نه سی روز! به چند دليل:

1. سه آيه پياپى در مورد روزه است: اولی وجوب روزه‌گرفتن را، دومی تعداد آن را، و سومی بازه زمانی آن را اشاره دارد. به هنگام ترجمه، معنای هر سه آيه را بايد در نظر گرفت و هر سه را با هم معنا كرد. وقتی در آيه سوم می‌گويد روزه گرفتن ماه رمضان، در آيه قبلي‌اش گفته‌است كه مرادم «أيّاماً معدودات» است و نباید آيه قبلی را از كار انداخت و نباید آيات را جوری معنا كرد كه بعضی از آنها ناديده گرفته شود؛ لذا هنگام ترجمه «فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ» نباید «أيّاماً معدودات» را فراموش کرد.

2. در عبارت «أیّاماً معدودات» لفظ «أيّام» جمع مكسّر است و حدّاقلّ بر «سه» دلالت دارد و برای بيش از آن، دليل لازم دارد و از آنجا که روزه، خلاف اصل است و اصل بر «أحلّ لكم الطيّبات» و «لِمَ تحرّم ما أحلّ الله لك» است إلّا ما خرج بالدليل؛ و با دلیل آیه، سه روز خارج شده‌است و بیش از آن دلیل ندارد و عند الشكّ في التكليف نیز، جای برائت از اكثر است.

3. اينكه مراد از «أيّاماً معدودات» سه روز است، يكبار ديگر هم در قرآن در آیه 203 سوره بقره آمده و به قرینه «فمن تعجّل في يومين» و اینکه ذهن اعراب بی‌سواد آن زمان، از «أيّاماً معدودات» در باب حجّ، عدد سه را می‌فهميده و بقيّه خطابات قرآن نیز با همان اعراب بوده، نتیجه می‌گیریم در بقيّه جاها نیز، همان معنای سه روز را می‌فهميده‌اند و قرآن با در نظر گرفتن سابقه ذهنی اعراب از «أيّاماً معدودات»، دوباره آن را به‌کار برده‌است.

4. خدا با كسی شوخی و رودربايستی ندارد و در آیه‌ای دیگر فرموده: «إنّ الله لا يستحيي أن يضرب مثلاً ما بعوضة فما فوقها»؛ اگر مراد خداوند، سی روز روزه باشد، بايد از كلمه «چند هفته» استفاده می‌كرد، نه «چند روز»؛ زیرا «چند روز» برای كمتر از هفته است و اگر خدا گفته‌باشد «چند روز» و از آن «چند هفته» را اراده كرده‌باشد، خلاف فصاحت و بلاغت است و اعجاز قرآن در همين فصاحت و بلاغت آن است.

5. آيه سوم می‌گويد: «يريد الله بكم اليسر» و در آیه‌ای دیگر آمده: «ثمّ السبيل يسّره»؛ نبايد غافل شد که تكاليف، آسان است. آیا 30 روز روزه، يسر و آسانى است؟!عمراً!!

6. آيه سوم می‌گويد: «و لتكملوا العدّة»؛ يعنی بايد عدد روزه تكميل شود و پى در پى باشد؛ كما اينكه در باب طلاق می‌گويد: «و أحصوا العدّة» و عدّه بايد پى در پى باشد. اگر مراد از «العدّة» در بحث ما، 30 روز روزه باشد، زنان تا قبل از يائسگی هيچ‌وقت نمی‌توانند این عدد را تكميل كنند؛ زیرا حيض، مانع از پى در پى بودن روزه‌ها می‌شود و شايسته نيست خداى حكيم، حكمی كند كه مكلّف نتواند اجرا كند.

7. نگارنده به همراه جمعی از دوستان، روايتی كه به‌وضوح دلالت داشته‌باشد بر اينكه 30 روز روزه واجب است، پيدا نكرديم؛ بر فرض هم كه روايت صحيحی باشد، چون بر خلاف ظاهر قرآن است، نمی‌توان به آن عمل كرد؛ زیرا امر شده‌ایم به «خُذ ما وافق الكتاب».

8. اعتكاف نيز بر عدد «سه روز روزه» استوار است و در سوره «هل أتى على الإنسان» حضرت امير(ع) و خانواده‌شان سه روز روزه داشتند و مسكين و يتيم و اسير را اطعام كردند. از اينها فهميده می‌شود كه «عدد سه» و «روزه» ارتباط تنگاتنگی با هم دارند.

به این ترتیب، نتیجه می‌گیریم که صيام يعنی روزه گرفتن واجب است و اين روزه گرفتن به تعداد معدود(كم = سه روز) در زمان معلوم(ماه رمضان) واجب شده‌است و اگر مراد، كلّ ماه باشد، می‌شود «صیام به تعداد معلوم در زمان معلوم»؛ در حالی که قرآن این را نمی‌گويد و نباید كلمه «معدود» را «معلوم» معنا كنيم. همچنین در آیه نخست آمده‌بود: «كما كتب على الّذين من قبلكم» و این معنا(سه روز روزه) به «روزه يهود» نيز نزديك‌تر است.

پایان شبهه ***



پاسخ شبهه:

به ترتیب، به برخی خطاها و مغالطات اشاره می‌کنم و به مناسبت، نکاتی را می‌آورم:

یکم) اینکه گفته‌شده فقها یا مفسّران کمتر به این آیات پرداخته‌اند، نشانه ناآگاهی نویسنده است؛ البتّه شاید هم جرمشان این بوده که نتیجه دلخواه وی را نگرفته‌اند و چنان برداشتی از این آیات نداشته‌اند. رجوع به کتب تفسیری و فقهی فریقین درباره تفسیر این آیات و موضوع «الصوم» کار دشواری نیست و اینجا تنها برای نمونه، مواردی از کتاب‌های اهل‌تسنّن و شیعه امامیّه آورده می‌شود:

1. «أقسام الصيام

اتفق المالكية، والشافعية، والحنابلة على أن الصيام ينقسم إلى أربعة أقسام: أحدها صيام مفروض، وهو صيام شهر رمضان أداءً وقضاءً، و ... 

صيام شهر رمضان - دليله

هو فرض عين على كل مكلف قادر على الصوم، وقد فرض في عشر من شهر شعبان بعد الهجرة بسنة ونصف، ودليل الكتاب والسنة والإجماع، أما الكتاب فقد قال تعالى: {يا أيها الذين آمنوا كتِبَ عليكم الصيام} إلى قوله: {شهر رمضان الذي أنزل فيه القرآن} فشهر رمضان خير لمبتدأ محذوب تقديره هو شهر رمضان، أي المكتوب عليكم صيامه، هو شهر رمضان ... الخ، وقوله تعالى: {فمن شهد منكم الشهر فليصمه} ، وأما السنة فمنها قوله صلى الله عليه وسلم: "بنى الإسلام على خمس: شهادة أن لا إله إلا الله، وأن محمداً رسول الله، وإقام الصلاة، وإيتاء الزكاة، والحج، وصوم رمضان" رواه البخاري، ومسلم عن ابن عمر، وأما الإجماع فقد اتفقت الأمة على فرضيته، ولم يخالف أحد من المسلمين، فهي معلومة من الدين بالضرورة، ومنكرها كافر، كمنكر فرضية الصلاة، والزكاة، والحج.» الفقه على المذاهب الأربعة(طبع دار الكتب العلمية) لعبد الرحمن الجزيريّ، ج 1، ص 492 و 494

2. «كتاب الصوم و هو الإمساك عمّا يأتي من المفطرات بقصد القربة ... و الواجب منه ثمانية: صوم شهر رمضان و ... و وجوبه في شهر رمضان من ضروريّات الدين» العروة الوثقى(المحشى) للسیّد الیزديّ(ره)، ج 3، ص 521

3. «الخامسة: صوم شهر رمضان واجب بالكتاب والسنة والإجماع، قال الله عز وجل: (يا أيها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون أياما معدودات - إلى قوله - فمن شهد منكم الشهر فليصمه).

واختلف في الأيام المعدودات، فقيل إنها غير شهر رمضان وكانت ثلاثة أيام من كل شهر. وقيل: هي مع صوم عاشوراء. ثم اختلفوا أيضا، فقيل: كان تطوعا، وقيل: بل كان واجب، واتفقوا على أنه نسخ بصوم رمضان، وذهب الأكثر إلى أن المراد بها صوم شهر رمضان، أجمل الله تعالى أولا ذكر الصيام، ثم بينه بعض البيان بقوله: (أياما معدودات) ثم كمل البيان بقوله: (شهر رمضان) فالآية منسوخة.

وقيل أول ما فرض صوم شهر رمضان لم يكن واجبا عينيا، بل كان مخيرا بينه وبين الفدية وكان الصوم أفضل، وذلك قوله تعالى: (وعلى الذين يطيقونه فدية طعام مسكين فمن تطوع خيرا فهو خير له وأن تصوموا خير لكم) ثم نسخ بقوله: (فمن فشهد منكم الشهر فليصمه).

وقيل، إن معناه: وعلى الذين كانوا يطيقونه ثم صاروا بحيث لا يطيقونه وعلى هذا فلا نسخ.

وأما السنة فمتواترة.

وأما الإجماع فمن المسلمين كافة.» مدارک الأحکام للسیّدمحمّد العامليّ(ره)، ج 6، ص 14 - 15

4. «أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ أي معينات بالعد أو قليلات لأن القليل يسهل عده فيعد و الكثير يؤخذ جزافا قال مقاتل: كل مَعْدُوداتٍ في القرآن أو- معدودة- دون الأربعين و لا يقال ذلك لما زاد، و المراد بهذه الأيام إما رمضان و اختار ذلك ابن عباس و الحسن و أبو مسلم رضي اللّه تعالى عنه و أكثر المحققين- و هو أحد قولي الشافعي- فيكون اللّه سبحانه و تعالى قد أخبر أولا أنه كتب علينا الصيام ثم بينه بقوله عز و جل: أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ فزال بعض الإبهام ثم بينه بقوله عز من قائل: شَهْرُ رَمَضانَ توطينا للنفس عليه، و اعترض بأنه لو كان المراد ذلك لكان ذكر المريض و المسافر تكرارا، و أجيب بأنه كان في الابتداء صوم رمضان واجبا على التخيير بينه و بين الفدية فحين نسخ التخيير و صار واجبا على التعيين كان مظنة أن يتوهم أن هذا الحكم يعم الكل حتى يكون المريض و المسافر فيه كالمقيم و الصحيح فأعيد حكمهما تنبيها على أن رخصتهما باقية بحالها لم تتغير كما تغير حكم المقيم و الصحيح و أما ما وجب صومه قبل وجوبه و هو ثلاثة أيام من كل شهر- و هي أيام البيض- على ما روي عن عطاء و نسب إلى ابن عباس رضي اللّه تعالى عنه، أو ثلاثة من كل شهر و يوم عاشوراء على ما روي عن قتادة، و اتفق أهل هذا القول على أن هذا الواجب قد نسخ بصوم رمضان، و استشكل بأن فرضيته إنما ثبتت بما في هذه الآية فإن كان قد عمل بذلك الحكم مدة مديدة- كما قيل به- فكيف يكون الناسخ متصلا و إن لم يكن عمل به لا يصح النسخ إذ لا نسخ قبل العمل، و أجيب أما على اختيار الأول فبأن الاتصال في التلاوة لا يدل على الاتصال في النزول، و أما على اختيار الثاني فبأن الأصح جواز النسخ قبل العمل فتدبر.» روح المعاني في تفسير القرآن العظيم(طبع دار الکتب العلمیة) للسیّدمحمود الآلوسيّ، ج 1، ص 454

5. «و ذهب أكثر المحققين إلى أن المراد بهذه الأيام المعدودات شهر رمضان، و هو مذهب ابن عباس، و الحسن، و أبي مسلم، و حاصله: أنّ اللّه سبحانه بيّن أولا أنه فرض علينا صوما كالذي فرضه على الذين من قبلنا، فاحتمل هذا أن يكون يوما، أو يومين، أو غير ذلك، فبيّنه بعض البيان بقوله: أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ و كان ذلك أيضا محتملا لأن يكون فوق ثلاثة أيام إلى أكثر من شهر، فبينه اللّه تعالى بقوله: شَهْرُ رَمَضانَ إلخ. و إذا كان ذلك يمكننا في فهم الآية فلا وجه لحملها على غيره، و إثبات النسخ فيه، و هو فوق ذلك خارج عن مدلول اللفظ.» تفسير آيات الأحكام(طبع المکتبة العصریّة) لمحمّدعلی السایس، ص 70 - 71

6. علّامه طباطبائی(ره) در المیزان في تفسیر القرآن، ج 2، ص 4 - 12(در ترجمه فارسی المیزان، ج 2، ص 4 - 12)، دربارهٔ سیاق آیات و اینکه با هم نازل شده‌اند و سیر اجمال به تبیین در سه آیه برای توطئه و تمهید مخاطب است، سخن گفته‌اند و قول به «نسخ» را ردّ کرده‌اند که برای رعایت اختصار، نقل نمی‌کنم.


دوم) در مطالب بالا از کتب فریقین، روشن شد که روزه واجب در کلّ ماه مبارک رمضان، اجماعی همه فقها و از متسالماتی است که فقهاء به‌صورت پیش‌فرض و بدون هیچ بحث اجتهادی آن را قبول دارند؛ و بلکه بالاتر، از ضروریّات دین اسلام است که هر مسلمانی سینه به سینه و بدون هیچ اختلافی آن را می‌داند و سیرهٔ قطعیّهٔ متشرّعهٔ متّصله به زمان معصوم وجود دارد بر روزهٔ کلّ ماه رمضان؛ سیره‌ای که نیاز به امضاء و عدم‌الردع هم ندارد و نباید فراموش کرد که سیره، قرینه لبّی در فهم آیات و روایات است و استدلال به سیره هنگام فهم کتاب و سنّت، کاملاً منطقی است و تفکیک آنها از هم، ناموجّه.

البتّه بنده فحص کامل نکرده‌ام؛ ولی فعلاً خبر ندارم که خلاف این حکم اجماعی، از احدی فتویً و عملاً نقل شده‌باشد، مگر نویسنده همین شبهه! و خوب است ایشان تحقیق کنند و از میان فقها و مفسّران، موافقانی برای رأی خویش بیابند و ذکر کنند.


سوم) آنچه در بند 1 شبهه درباره در نظر گرفتنِ هر سه آیه هنگام ترجمه آمده، کاری است که مفسّران در کتاب‌هایشان انجام داده‌اند و نتیجه‌اش در بند «یکم» ذکر شد؛ ولی باز هم اشاره می‌شود که در این آیات، چند قرینه بر یک ماهه بودنِ روزه هست:

1. ترتیب آیات سه‌گانه برای تمهید و زمینه‌چینی و آماده‌سازی ذهن مخاطب که ابتدا اصل وجوب روزه را گفت و سپس مدّتش را مبهم فرمود و سپس توضیح داد که یک ماه است.

2. در «فلیصمه»، مرجع ضمیر «ه»، «الشهر» است؛ یعنی همه ماه رمضان.

3. الفاظ «فعدّة من أیّام أخر» در دو آیه 184 و 185 بقره، دلالت بر سه روز ندارد و مانند «أیّاماً معدودات» در جای دیگری از قرآن هم به‌کار نرفته که ادّعای قرینیّت برای آن بشود.

4. آیه  187 سوره بقره نیز مؤیّد یک ماهه بودن روزه واجب است؛ زیرا در آغاز تشریع حکم روزه، در تمام شبانه‌روز آمیزش با همسر حرام بود و این مسئله موجب فشار بر جوانان شده بود؛ به‌گونه‌ای که برخی تاب نیاوردند و این عمل حرام را انجام دادند؛ سپس خداوند در آیه 187 فرمود: «أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلى‏ نِسائِكُمْ‏» و هم‌بستری در شب‌های ماه رمضان را حلال کرد. روشن است که اگر روزه واجب فقط سه روز بود، پرهیز از مقاربت برای سه شبانه‌روز دشوار نبود و نیازی نبود که بعداً حلال شود؛ بلکه روزه در تمام ماه رمضان واجب بوده و ترک آمیزش برای یک ماه، برای برخی از افراد سخت و دشوار بوده‌است. این مسئله زمانی روشن‌تر می‌شود که در ادامه همین آیه خداوند می‌فرماید که بر معتکف، در طول زمان اعتکاف اعمّ از روز و شب، آمیزش با زن حرام است:«وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاكِفُونَ فِي الْمَساجِد»؛ زیرا حدّاقلّ مدّت اعتکاف، سه شبانه‌روز است و ترک مقاربت برای این مدّت کم، سختی و دشواری ندارد.


چهارم) امّا اینکه در بند 2 شبهه به اصل «أحلّ لكم الطيّبات» استناد شده و گفته‌شده خروج از آن دلیل لازم دارد، گفتنی است که این اصل لفظی، بیانگر قانونی کلّی در باب اطعمه و اشربه است که هر چه عرفاً و عقلاً طیّب و پاک است، در شریعت حلال است؛ ولی به این معنا نیست که بعداً قابل تخصیص نباشد. شارع مقدّس برای این عموم، حدود و قیودی در آیات و روایات مطرح کرده و برای نمونه، برای گوسفند که عرفاً طیّب است، مصلحت‌هایی را لحاظ کرده و شرایطی برای ذبحش اعلام کرده که اگر رعایت نشود، گوسفند از موضوع طیّبِ عرفی خارج نمی‌شود؛ ولی شرعاً به منزله میته و مردار است و خوردنش حرام خواهدبود. پس این حدود و شرایط، به منزله تخصیص عمومات است.

شارع مقدّس در روزه نیز، مفطراتی مانند خوردن و آشامیدن در روز را مطرح کرده که باید از آنها اجتناب شود. برای هر کدام از آنها دلیلی از آیات و روایات و اجماع هست که با وجود آنها، جایی برای شکّ و اجرای اصل برائت نمی‌ماند؛ و اینکه گفته شده: «با دلیل آیه، سه روز خارج شده‌است و بیش از آن دلیل ندارد.» در بخش‌های پیشین پاسخ داده‌شد که آیه و روایاتی که خواهدآمد و نیز اجماع مسلمین، دلیل‌هایی کافی و وافی‌اند که تعداد روزه‌های واجب، تمام روزهای ماه رمضان است؛ نه سه روز!

البتّه جدا از بحث لغوی «أیّاماً معدودات» که پاسخ خواهیم‌داد، با توجّه به مضمون کلّی شبهه(به‌ویژه بندهای 2 و 4 و 7) به‌نظر می‌رسد که نگارنده شبهه به نظریّهٔ فاسد و مفسِدِ «حسبُنا کتابُ الله» متمایل است و انتظار دارد همه چیز صریحاً در قرآن گفته‌شود و مقامِ مفسِّر و مبیّنِ قرآن را برای معصومان(ع) قبول ندارد.


پنجم) آنچه یکی از ارکان استدلال در بندهای 2 و 3 و 4 شبهه است، عبارت «أیّاماً معدودات» در بحث حجّ و آیه 203 سوره بقره و معنای سه روز آن است؛ پیش از پرداختن به معنای لغوی، گفتنی است که آیهٔ 203 سوره بقره مربوط به حجّ و ذکر الله است و هیچ ربطی به روزه ندارد؛ زیرا حکم روزه در حدود یک سال و نیم پس از هجرت پیامبر(ص) تشریع شد؛ در حالی که به گفته مفسّران، آیات 196 سوره بقره به بعد و حکم وجوب حجّ، در سال ششم یا نهم یا دهم هجرت نازل و تشریع شد و در هر صورت، «أیّاماً معدودات» در بحث حجّ، متأخّر از «أیّاماً معدودات» در بحث روزه نازل شده؛ پس ادّعای قرینیّت و اینکه عرب در بحث روزه، همان معنای سه روز در حجّ را می‌فهمیده، کاملاً باطل است؛ امّا اگر این ترتیب نزول، به هر دلیلی پذیرفته نشود، می‌گوییم:

لفظ «أيّام» جمع مكسّرِ «یوم» است و طبق قواعد زبان عربی، بر سه و بیشتر دلالت دارد(هو ما یدلّ علی ثلاثة فأکثر)؛ نویسنده شبهه در بند 2 اعتراف می‌کند که «حدّاقلّ بر سه دلالت دارد»؛ ولی از آن پس، به گونه‌ای پیش می‌رود که گویا معنای اصلی و وضعی آن در همه جای قرآن، «سه است و نه بیشتر!» در حالی که هم سه روز، «أیّاماً معدودات» است و هم سی روز.

گذشته از ادّعای کلّی مقاتل که در عبارت منقول از تفسیر آلوسی آمد: «قال مقاتل: كل مَعْدُوداتٍ في القرآن أو معدودة دون الأربعين»(هر جا معدودات و معدودة در قرآن به‌کار رفته، در تعداد کمتر از چهل به‌کار رفته)، در آیه روزه طبق آنچه مفسّران گفته‌اند، مراد، آماده‌سازی ذهن مخاطب است که حکم روزه برایش سنگین ننماید و در مقام تحدید و بیان تعداد روزها نیست: «قوله تعالى أيّاما معدودات جائز أن يريد به أياما قليلة كقوله "دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ" يعنى قليلة و لم يرد به تحديد العدد و توقيت مقداره و إنما المراد به أنه لم يفرض عليهم من الصوم ما يشتد و يصعب» أحكام القرآن(طبع دار احياء التراث العربي) للجصاص، ج 1، ص 47

و پس از زمینه‌چینی، در آیه بعدی روشن کرد که مراد از «أیّاماً معدودات» تمام ماه رمضان است و بر یک‌دوازدهمِ سال هم، «ایّاماً معدودات» صدق می‌کند.

همچنین بر خلاف آنچه در شبهه گفته شده که سابقه ذهنی عرب از «أیّاماً معدودات» در بحث حجّ، سه روز است، باید گفت درست است که بیشتر مفسّران به کمک روایات، مراد از آن را سه روزِ أیّام تشریق(11 و 12 و 13 ذی‌الحجّة) دانسته‌اند؛ ولی برخی هم آن را 10 روز نخستِ ذی‌الحجّة دانسته‌اند:

«"وَ اذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُوداتٍ" هذا أمر من الله للمكلفين أن يذكروه في أيام معدودات و هي أيام التشريق ثلاثة أيام بعد النحر و الأيام المعلومات عشر ذي الحجة عن ابن عباس و الحسن و أكثر أهل العلم و هو المروي عن أئمتنا؛ و ذكر الفراء أن المعلومات أيام التشريق و المعدودات العشر» مجمع البيان في تفسير القرآن(طبع ناصرخسرو) للطبرسيّ(ره)، ج 2، ص 531 - 532

«و- قال إبراهيم: الأيام المعدودات أيام العشر، و- الأيام المعلومات أيام النحر، و- كذا حكى مكي و- المهدوي أن الأيام المعدودات هي أيام العشر. و- لا يصح لما ذكرناه من الإجماع» الجامع لأحكام القرآن(طبع ناصرخسرو) للقرطبيّ، ج 3، ص 1

آنچه هم درباره فصاحت و بلاغت قرآن و ذکر «چند هفته» گفته شده، بهانه‌جویی است؛ زیرا از نظر لغوی، اگر الفاظ «أیّاماً معدودات» در دو جا و دو موضوع جدا به‌کار رود، به این معنا نیست که در هر دو جا به یک معناست؛ اگر یک متکلّم عرب بخواهد یک جمع مکسّر(مثلاً همین الفاظ ایّاماً معدودات) را در دو جمله و در دو معنا به‌کار ببرد؛ برای نمونه بگوید:

الف) صوموا أیّاماً معدودات (و مرادش 6 روز باشد)

ب) اذکروا الله أیّاماً معدودات (و مرادش 3 روز باشد)

آیا به این معناست که در هر دو جا معنای آن الفاظ، 3 روز است یا در هر دو جا معنایش 6 روز است؟! چنین سخنانی، تجاهل به قواعد زبان عربی است؛ زیرا استعمال در جملهٔ الف در معنای 6 روز و در جملهٔ ب در معنای 3 روز، اشکالی ندارد و نیازمند نصب قرینه‌ای است که مرادش را روشن کند. چنین قرینه‌هایی در موارد زیادی از قرآن، صریحاً بیان نشده‌اند تا نیاز به «قول و فعل و تقریرِ ثقل اصغر» دانسته و فسادِ نظریّه «حسبُنا کتابُ الله» روشن شود؛ چنان‌که به مفسّر و مبیّن بودنِ پیامبر(ص)، در دو آیه از سوره نحل اشاره شده‌است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ(44)» و «وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(64)»

همچنین اگر «أیّاماً معدودات» به‌معنای «سه روز» است، چرا خداوندی که به قول ایشان «با کسی شوخی و رودربایستی ندارد»، صریحاً نفرمود: «ثلاثة أیّام»؟! یا از آن طرف، چرا در بحث کفّارهٔ یمین در آیهٔ 89 سورهٔ مائده به‌جای اینکه بگوید: «فمَن لم یجِد فصیامُ ثلاثة أیّام» نفرمود: «فصیامُ أیّامٍ معدودات»؟!

پس همان‌طور که نامی از ایّام تشریق در قرآن نیامده و مراد از تعداد و روزهای «أیّاماً معدودات» در بحث حجّ را روایات و سیره عملی مسلمین روشن می‌کند، اگر هم آیه 185 سوره بقره تعداد «أیّاماً معدودات» در بحث روزه را بیان نکند(که می‌کند!)، روایات و سیره عملی مسلمین مراد از آن را روشن می‌کند که تمام ماه مبارک رمضان است.

بنابراین، نه «أیّاماً معدودات» در آیه 184 به معنای سی روز است و نه «أیّاماً معدودات» در آیه 203 به معنای سه روز است؛ بلکه هیچ‌کدام دلالت بر عدد خاصّی ندارند و هر دو مجمل‌اند و پیش از تبیین با قرائنِ همان موردِ استعمال، مجمل نمی‌تواند مجمل را تفسیر و تبیین کند. در مورد اوّل(بحث روزه) گذشته از قرینۀ لبّی سیرۀ پیامبر و قرینۀ لفظی روایات، قرینۀ لفظی «فمن شهد منکم الشهر فلیصمه» در سومین آیه(آیه 185) بیان شده و روشن می‌کند که مراد از «أیّاماً معدودات»، تمام ماه رمضان است و در مورد دوم(بحث حجّ) در کنار قرینۀ لفظی «فمن تعجّل في یومین»(که با ده روزه بودنِ «أیّاماً معدودات» طبق نظر برخی مفسّران هم سازگار است)، به کمک قرائن خارجیّه مانند روایات و سیره، می‌فهمیم مرادش سه روز ایّام تشریق است.

پس اینکه آیه 203 به‌تنهایی بتواند آیه 184 را تفسیر کند، ادّعایی باطل است؛ زیرا خود آیه 203 هم اجمال دارد و با قرائن خارج از آیه می‌فهمیم مراد 3 روز است و اگر کسی پافشاری کند و بخواهد سیره و روایات را نادیده بگیرد، می‌گوییم: لِمَ لا یُعکس؟ چرا به کمک قرینۀ موجود در سومین آیه از آیات روزه(فمن شهد منکم الشهر فلیصمه) که «أیّاماً معدودات» بر ماه رمضان حمل شده، «أیّاماً معدودات» در آیۀ 203 را بر یک ماه حمل نمی‌کنید و نمی‌گویید ایّام تشریق، سی روز است؟! بائُکَ تَجُرّ و بائي لا تَجُرّ؟! و اگر بگوید: از سیره مسلمین مشخّص است و همه می‌دانند که ایّام تشریق، سه روز است! همین پاسخ را به وی می‌دهیم که یک ماهه بودنِ روزه‌های واجب نیز، از سیره مسلمین، روشن است.

و اگر كسی بپرسد: «شخصی نذر كرده كه "أيّاماً معدودات" روزه بگيرد؛ هنگام ادای نذرش، چند روز باید روزه بگیرد؟ سه روز يا سی روز؟! دليل آن چيست؟» می‌گوییم: نذر معطوف به حدّاقلّی می‌شود که با آن وفای به نذر عرفاً صدق کند؛ حدّاقلّ جمع مکسّری مانند «أیّاماً معدودات» بی‌شکّ سه روز است؛ اگر قرینه‌ای پیدا شود که مرادش هنگام نذر، عدد خاصّی بیش از سه روز بوده، بر همان عدد بیشتر حمل می‌شود؛ وگرنه، با حدّاقلّ سه روز روزه‌گرفتن، وفای به نذر صدق می‌کند و روزه‌گرفتنِ بیشتر واجب نیست؛ اگر چه اگر بیشتر هم روزه بگیرد و حتّی به‌جای سی روز، چهل روز هم روزه بگیرد، اشکالی ندارد! پس قیاس نذر با روزۀ واجب ماه رمضان، قیاس مع الفارق است.


ششم) آنچه در بند 5 و 6 شبهه آمده، «یُسر» نسبت به مریض و مسافر است؛ نه نسبت به افراد غیر معذور؛ زیرا روشن است که احکام و تکالیفی که در بدو نظر، شاقّ و دشوار می‌نمایند(مانند جهاد و روزه و خمس و زکات و قصاص و حدود) در اسلام هست و با تمسّک به «یُسر» و ادّعای آسانی تکالیف، نمی‌توان چنین احکامی را تعطیل کرد و پیش آمدنِ «عُسر و حرج» در برخی موارد و برای برخی افراد، بحث دیگری است که در هر یک از آن تکالیف، به آن پرداخته و حکم آن بیان شده‌است.

پس در آیه سوم «يريد الله بكم اليسر» می‌فرماید خداوند قصد سخت‌گیری ندارد و افراد معذور به تعدادی که نتوانسته‌اند روزه ماه رمضان را بگیرند، می‌توانند در ماه دیگری به همان تعداد روزه قضاء بگیرند تا تعداد کلّ یک ماه روزه تکمیل شود. بحث «پی در پی بودن» در قضاء روزه‌ها و اشکال به قضاء روزه زنان حائض، از همان مغالطه لغوی سرچشمه می‌گیرد که گمان می‌کند لفظ «العدّة» در همه جای قرآن و در دو بحثِ طلاق و روزه، باید به یک معنا و کیفیّت باشد و این هم، فسادش روشن است و از روایات هم بر می‌آید که قضاء روزه‌های ماه رمضان، لازم نیست پی در پی باشد.


هفتم) آنچه در بند 7 شبهه آمده که «روایتی ... پیدا نکردیم»، نشانگرِ بی‌توجّهی به روایات و احساس بی‌نیازی از آن و تمایل به نظریّه فاسد «حسبنا کتاب الله» یا «نظریّه عدم امکان تخصیص و تقیید کتاب با خبر واحد» است. همچنین فارغ از اینکه «خُذ ما وافق الکتاب» مربوط به روایات متعارض است، نه روایاتِ مخصّص و مقـیّدِ آیات قرآن کریم، باید گفت: شاید ایشان جست‌وجوی کافی نکرده یا بر طبق مبانی رجالی و حدیثی خویش، روایت صحیحی نیافته‌باشد؛ ولی بر طبق مبانی رجالی بیشترِ فقهای متأخّر، در بحث روزه روایات صحیح یا موثوق‌الصدوری پیدا می‌شود که هرگز مخالف نصّ کتاب نیست تا کنار گذاشته‌شود؛ روایاتی که می‌تواند ظاهر کتاب را تفسیر کند یا تخصیص و تقیید بزند.

در اینجا برای نمونه، تعدادی از روایاتی را می‌آورم که مستقیم یا غیر مستقیم دلالت دارند بر اینکه در تمام روزهای ماه رمضان، روزه واجب است(همه این روایات، طبق مبانی رجالی بیشترِ فقهای متأخّر، صحیح‌السند هستند):

1. فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ كَتَبَ إِلَى الْمَأْمُونِ فِي كِتَابٍ: «وَ صِيَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَرِيضَةٌ يُصَامُ لِلرُّؤْيَةِ وَ يُفْطَرُ لِلرُّؤْيَةِ.» عيون أخبار الرضا عليه السلام(طبع جهان) للشیخ الصدوق(ره)، ج 2، ص 124

در این روایت، روزه‌گرفتن در ماه رمضان، فریضه و واجب دانسته شده و از اینکه آغاز روزه‌گرفتن با رؤیت هلال و پایانش هم با رؤیت هلال شمرده شده، به روشنی یک‌ماهه بودنش را نشان می‌دهد.

2. «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع ... وَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع : صِيَامُ شَهْرِ الصَّبْرِ وَ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ مِنْ كُلِّ شَهْرٍ يَذْهَبْنَ بِبَلَابِلِ الصُّدُور.» الکافي(طبع الإسلامیّة) للشیخ الکلینيّ(ره)، ج 4، ص 92

«شهر الصبر» نام دیگری برای ماه رمضان است و روزه واجب آن را می‌گوید و سه روز روزه در هر ماه، به روزه‌های مستحبّی اشاره دارد.

3. «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لِبَعْضِ أَصْحَابِ قَيْسٍ الْمَاصِرِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ: "إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ" ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ "ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا" وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا يَزِلُّ وَ لَا يُخْطِئُ فِي شَيْ‏ءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ فَتَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ. ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الصَّلَاةَ رَكْعَتَيْنِ رَكْعَتَيْنِ عَشْرَ رَكَعَاتٍ فَأَضَافَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى الرَّكْعَتَيْنِ رَكْعَتَيْنِ وَ إِلَى الْمَغْرِبِ رَكْعَةً فَصَارَتْ عَدِيلَ الْفَرِيضَةِ لَا يَجُوزُ تَرْكُهُنَّ إِلَّا فِي سَفَرٍ وَ أَفْرَدَ الرَّكْعَةَ فِي الْمَغْرِبِ فَتَرَكَهَا قَائِمَةً فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ فَأَجَازَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذَلِكَ كُلَّهُ فَصَارَتِ الْفَرِيضَةُ سَبْعَ عَشْرَةَ رَكْعَةً؛ ثُمَّ سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ص النَّوَافِلَ أَرْبَعاً وَ ثَلَاثِينَ رَكْعَةً مِثْلَيِ الْفَرِيضَةِ فَأَجَازَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذَلِكَ وَ الْفَرِيضَةُ وَ النَّافِلَةُ إِحْدَى وَ خَمْسُونَ رَكْعَةً مِنْهَا رَكْعَتَانِ بَعْدَ الْعَتَمَةِ جَالِساً تُعَدُّ بِرَكْعَةٍ مَكَانَ الْوَتْرِ؛ وَ فَرَضَ اللَّهُ فِي السَّنَةِ صَوْمَ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ص صَوْمَ شَعْبَانَ وَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ فِي كُلِّ شَهْرٍ مِثْلَيِ الْفَرِيضَةِ فَأَجَازَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذَلِكَ ...» الکافي(طبع الإسلامیّة) للشیخ الکلینيّ(ره)، ج 1، ص 266

در این روایت می‌فرماید که خداوند در سال، روزه ماه رمضان را واجب کرد و رسول خدا(ص) روزه مستحبّی ماه شعبان و سه روز روزه مستحبّی در هر ماه را سنّت نهاد که دو برابرِ روزه‌های واجب شد؛ پس خداوند این سنّت‌گذاری را برای پیامبر اجازه‌کرد. پیداست که غیر از ماه رمضان و شعبان، 10 ماه در سال می‌ماند که سه روز روزه مستحبّی در آنها می‌شود 30 روز و با 30 روز روزه مستحبّی ماه شعبان جمعاً می‌شود 60 روز و روایت گفته دو برابرِ روزه‌های واجب شد؛ پس روشن می‌شود که تعداد روزه‌های واجب، 30 روز است.(البتّه بحث 30 روز، استعمال عرفی «یک ماه» است که ممکن است بر اثر رؤیت هلال، 29 روزه یا 30 روزه باشد.)

4. «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ أَفْطَرَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مُتَعَمِّداً يَوْماً وَاحِداً مِنْ غَيْرِ عُذْرٍ؛ قَالَ: يُعْتِقُ نَسَمَةً أَوْ يَصُومُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ أَوْ يُطْعِمُ سِتِّينَ مِسْكِيناً فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ تَصَدَّقَ بِمَا يُطِيق.» الكافي(طبع الإسلاميّة) للشیخ الکلينيّ(ره)، ج 4، ص 101 – 102

در این روایت، حکم کفّاره کسی که یک روز از ماه رمضان را عمداً و بدون عذر روزه نگیرد، بیان شده‌است.

5. «سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الْمَشْرِقِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَفْطَرَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَيَّاماً مُتَعَمِّداً مَا عَلَيْهِ مِنَ الْكَفَّارَةِ؟ قَالَ: فَكَتَبَ مَنْ أَفْطَرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَعَلَيْهِ عِتْقُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ يَصُومُ يَوْماً بَدَلَ يَوْمٍ.» الاستبصار(طبع الإسلامیّة) للشیخ الطوسيّ(ره)، ج 2، ص 96

در این روایت، حکم کفّاره کسی که چند روز از ماه رمضان را عمداً و بدون عذر روزه نگیرد، بیان شده‌است.

6. «أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْمٍ أَسْلَمُوا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ قَدْ مَضَى مِنْهُ أَيَّامٌ هَلْ عَلَيْهِمْ أَنْ يَصُومُوا مَا مَضَى مِنْهُ أَوْ يَوْمَهُمُ الَّذِي أَسْلَمُوا فِيهِ فَقَالَ: لَيْسَ عَلَيْهِمْ قَضَاءٌ وَ لَا يَوْمُهُمُ الَّذِي أَسْلَمُوا فِيهِ إِلَّا أَنْ يَكُونُوا أَسْلَمُوا قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْر.» الكافي(طبع الإسلاميّة) للشیخ الکلينيّ(ره)، ج 4، ص 125

در این روایت، گروهی هستند که در ماه رمضان و پس از گذشت چند روز از آن، اسلام آورده‌اند؛ پرسش از این است که آیا روزۀ روزهای گذشته از ماه رمضان را باید قضاء کنند یا خیر؟ این نشانگرِ واجب‌ّبودن روزۀ تمام روزهاست؛ نه فقط سه روز!

7. «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ أَسْلَمَ فِي النِّصْفِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مَا عَلَيْهِ مِنْ صِيَامِهِ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِلَّا مَا أَسْلَمَ فِيهِ.» الكافي(طبع الإسلاميّة) للشیخ الکلينيّ(ره)، ج 4، ص 125

در این روایت، مردی است که در نیمه ماه رمضان و پس از گذشت نصف روزهای آن، اسلام آورده‌است؛ پرسش از این است که آیا روزۀ نیمۀ گذشته از ماه رمضان را باید قضاء کند یا خیر؟ این نشانگرِ واجب‌ّبودن روزۀ تمام روزهاست؛ نه فقط سه روز!


هشتم) امّا درباره آنچه در بند 8 شبهه آمده‌بود که اعتکاف و شأن نزول سوره انسان و اطعام مسکین و یتیم و اسیر را شاهدی بر سه روزه بودنِ تعداد روزه‌های واجب گرفته‌بود، گفتنی است:

1. بحث اعتکاف، احکام ویژه خود را دارد که با رجوع به رساله‌های عملیّه و کتب فقهی روشن می‌شود؛ همچنین حدّاقلّ آن سه روز است؛ ولی منحصر به سه روز نیست و می‌تواند بیشتر باشد و در هر صورت، قیاس آن با روزه واجب ماه رمضان درست نیست؛ امّا چون نویسنده شبهه علاقه زیادی به قرآن دارد، به عبارت «و لا تباشروهن و أنتم عاکفون في المساجد» در آیه 187 سوره بقره اشاره می‌شود که چون آمیزش با زنان در شب‌های ماه رمضان حلال شد، جای این توهّم بود که معتکف گمان کند او هم می‌تواند در شب، با زنان در آمیزد! برای دفع این توهّم فرمود: «و لا تباشروهنّ و أنتم عاکفون فی المساجد» یعنی در حالی که در مساجد اعتکاف کرده‌اید، شب‌ها با زنان در نیامیزید و اینکه گفتیم می‌توانید در آمیزید، مربوط به ایّام روزه غیر اعتکاف بود.

2. آنچه دربارهٔ شأن نزول آیهٔ 8 سورۀ انسان «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا» مشهور شده که پس از نذر اهل‌بيت(ع) و شفاء يافتن حسنين(ع)، آنان سه روز روزه گرفتند و در سه شب متوالی تمام غذای خود را به مسكين و يتيم و اسير بخشيدند و خود بدون غذا خوابيدند و تنها با آب افطار كردند و در پاداش آن مائده آسمانی فرود آمد، سند متّصلی ندارد و دلالت روایاتش نيز ضعيف است؛ بلکه نقلی که سندی موثّق و صحیح دارد، حاکی از این است که پس از نذر اهل‌بيت(ع) و روزه‌گرفتن، حضرت زهراء(س) حلوایی درست كرد و به هنگام غذا، در سه نوبت پی در پی و در همان یک شب، آن حلوا را به مسكين و يتيم و اسير انفاق كردند؛ پس اینجا هم، گذشته از آنکه جای قیاس با روزه واجب ماه رمضان ندارد، اصلاً بحثی از سه روز نیست!

در این‌باره مقاله «بررسی روايات وارده در فضيلت اهل‌بيت(ع) در سورۀ انسان» نگاشتۀ «دكتر صمد عبدالهی عابد» را از اینجا دانلود کنید و بخوانید.


نهم) آنچه در پایان شبهه نتیجه‌گیری شده، تکرار ماقبل است که پاسخ داده‌شد؛ روزهٔ یهود هم ربطی به ما ندارد و آیهٔ «کتب علیکم الصیام کما کتب علی الّذین من قبلکم» فقط در مقام بیان «اصل وجوب روزه» است؛ نه جزئیّاتی مانند روزها و مفطرات و ...؛ همچنین روایت زیر(فارغ از سندش) جالب است:

«و روي عن الحسن بن علي بن أبي طالب عليهما السلام أنه قال: جاء نفر من اليهود إلى رسول الله صلى الله عليه وآله فسأله أعلمهم عن مسائل فكان فيما سأله أنه قال له: لأيّ شيء فرض الله عز وجل الصوم على أمتك بالنهار ثلاثين يوماً، و فرض الله على الأمم أكثر من ذلك؟ فقال النبي صلى الله عليه وآله: إن آدم عليه السلام لما أكل من الشجرة بقي في بطنه ثلاثين يوما ففرض الله على ذريته ثلاثين يوما الجوع والعطش، والذي يأكلونه بالليل تفضل من الله عز وجل عليهم وكذلك كان على آدم عليه السلام، ففرض الله ذلك على أمتي، ثم تلا هذه الآية: "كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون أياما معدودات " ...» من لا یحضره الفقیه(طبع مؤسّسة النشر الإسلاميّ) للشیخ الصدوق(ره)، ج 2، ص 73 - 74

در اینجا اشاره شده که یهودی از پیامبر(ص) پرسید که چرا خداوند بر امّت تو 30 روز روزه را واجب کرده، در حالی که بر امّت‌های دیگر بیش از آن را واجب کرده‌است؟


التماس دعا


****************************************

پس‌نوشت: (افزوده‌شده در تاریخ 24 خرداد 1397)
به علاقه‌مندانی که فرصت کافی دارند، پیشنهاد می‌شود کامنت‌های زیر و پاسخ‌های داده‌شده را بخوانند(به منزلۀ پرسش و پاسخ تکمیلی مطلب است).

۱۹ نظر ۳۱ خرداد ۹۶ ، ۰۷:۵۸
محسن فصاحت ( آسمان 25 )

سه پرسش و پاسخ درباره رؤیت هلال - ویرایش دوم: 24 خرداد 1397


پس از انتشار نتیجه گزارش‌های استهلال ماه مبارک رمضان 1438 قمری در پس‌نوشتِ مطلب پیش‌بینی رؤیت‌پذیری آن، پرسش‌هایی مطرح شد که سه پرسش مهمّ‌تر را همراه با پاسخش می‌آورم:


پرسش یکم: مگر در گزارش‌های استهلال ماه مبارک رمضان 1438 قمری نیامده که هلال ماه در برخی مناطق ایران با چشم غیر مسلّح دیده شده‌است؛ پس چرا حضرت آیت‌الله العظمی سیستانی دست‌کم برای نیمه پایینی ایران، اوّل ماه اعلام نکردند؟

پاسخ:

ابتدا نظر حضرت آقای سیستانی را در رساله جامع بخوانید:

«سوّم:دو مرد عادل بگویند كه در شب ماه را با چشم غیر مسلّح دیده‏ایم؛ ولی اگر ویژگی ماه را برخلاف یكدیگر بگویند، اوّل ماه ثابت نمی‌شود و همچنین است اگر انسان یقین یا اطمینان به اشتباه آنها داشته باشد یا شهادت دارای معارض یا چیزی در حکم معارض باشد مثلاً اگر گروه زیادی از مردم شهر به دنبال دیدن ماه باشند (استهلال نمایند) ولی بیش از دو نفر عادل، كسی دیگر ادّعای دیدن ماه را نكند، یا آنكه گروهی به دنبال دیدن ماه باشند (استهلال نمایند) و دو نفر عادل از میان آنان ادّعای دیدن ماه كنند و دیگران نبینند، درحالی‌که دو نفر عادل دیگر در میان آنها باشد كه در دانستن جای هلال و در تیز بینی، مانند آن دو عادلِ اوّل باشند و آسمان صاف باشد و مانع احتمالی از دیدن آن دو نباشد، در این چنین مواردی، اوّل ماه به شهادت دو عادل ثابت نمی‌شود.»

با توجّه به نظر ایشان، درباره گزارش‌های رصدی که می‌رسد، دو مشکل وجود دارد:

یکم: عدالت افراد رصدگر که در رصدگاه‌ها به استهلال می‌پردازند و سپس شهادت به رؤیت می‌دهند؛ افرادی که گاهی اسمشان را هم نمی‌دانیم یا اگر بدانیم، عدالتشان را احراز نکرده‌ایم. البتّه در اینجا  شاید بتوان وثاقت را کافی دانست و اطمینان یافت که این افراد خبره‌اند و حتّی اگر اهل معاصی باشند، در إخبار از رؤیت، ثقه‌اند و داعی بر کذب و جعل ندارند.

دوم: مشکل «ابتلاء به معارض یا در حکم معارض» است؛ زیرا چنان‌که عادتاً خبر می‌دهند، گروه‌های رصدی بیش از چهار یا پنج نفرند و همگی مثلاً با چشم مسلّح می‌بینند؛ ولی بعد خبر می‌دهند که مثلاً دو یا سه نفر با چشم غیر مسلّح دیدند! این گزارش‌ها ظاهراً مفهوم دارد که دیگران نتوانستند با چشم غیر مسلّح ببینند(حتّی در برخی گزارش‌ها تصریح می‌شود که دیگران نتوانستند با چشم عادی ببینند) و همین‌جا معارضه در می‌گیرد؛ چنان‌که در بالا خواندید، در این حالت، اوّل ماه اثبات نمی‌شود؛ زیرا حدّت و تیزبینی یا تجربه رصدی یکی دو نفر، ملاک نیست و هلال باید به گونه‌ای باشد که اگر چند نفر دیدند، بقیّه مردم هم اگر آنجا بودند، می‌توانستند ببینند؛ نه اینکه از پنج نفری که آنجا بودند، دو نفر دیدند و سه نفر نتوانستند ببینند!

درباره اتّحاد افق در مطلبِ نکاتی دربارۀ «رؤیت هلال» و «اتّحاد افق» مطالبی آورده‌ام؛ مردم و عرف(حتّی اکثر تحصیل‌کردگان دانشگاهی و حوزوی) فکر می‌کنند شهرهایی که در یک طول جغرافیایی(و روی یک خطّ نصف‌النهار) هستند، هم‌افق‌اند! در حالی که برای اذان صبح و طلوع آفتاب و اذان ظهر و ... نیز، همواره چنین نیست که در دو شهری که طول جغرافیایی یکسان دارند، خورشید در یک لحظه طلوع یا زوال کند، به‌ویژه اگر آن دو شهر، در عرض جغرافیایی خیلی اختلاف داشته‌باشند؛ یا مردم عرفاً گمان می‌کنند که محقّق‌شدن رؤیت در کشوری در شرق، همواره دلالت می‌کند بر تحقّق رؤیت در کشوری که در غرب آن است؛ در حالی که این گمان، همواره درست نیست و چنین ملازمه‌ای وجود ندارد. بلکه هم‌افقی در رؤیت هلال، در آغاز هر ماه قمری، متفاوت و تقریباً به معنای قرارداشتن در یک منطقهٔ همرنگ از نقشهٔ رؤیت‌پذیری است.

برای نمونه، درباره همین ماه مبارک رمضان از من پرسیده‌شد که تعداد زیادی از شاهدان ساکن ماداگاسکار، هلال را به وضوح و با چشم عادی دیده‌اند و طول جغرافیایی ماداگاسکار هم با عراق برابر است؛ پس چرا در عراق، اوّل ماه اعلام نشد؟! پاسخ این است که طول جغرافیایی یکسان، به معنای هم‌افقی نیست و در این ماه قمری، این دو کشور هم‌افق نبودند و ماداگاسکار در منطقه‌ای بود که هلال به وضوح با چشم عادی دیده می‌شد؛ ولی برای عراق و ایران، چنین نبود و به این ترتیب، برای حضرت آقای سیستانی که قائل به اشتراط اتّحاد افق نجومی هستند، رؤیت هلال با چشم غیر مسلّح اثبات نشد و شنبه ۶ خردادماه را روز آخر ماه شعبان اعلام کردند.




پرسش دوم: آيا به محاسبات نجومی می‌توان استناد كرد يا خير؟ با اینکه نظرات مراجع در اين زمينه متفاوت است، آیا بر اساس محاسبات می‌توان به يقين رسيد و عمل کرد؟

پاسخ:

پیش‌بینی‌های کارشناسان(مانند آنچه در این وبلاگ، به‌عنوان پیش‌بینی رؤیت‌پذیری هلال هر ماه منتشر می‌شود)، محاسبات نجومی همراه با لحاظ‌کردن مبانی فقهی دربارۀ امکان رؤیت هلال با چشم است؛ نه صِرف محاسبات فیزیکی دربارۀ مقارنه و تولّد ماه یا حضور آن در فلان نقطۀ افق.

نقشه‌ها و محاسبات رؤیت‌پذیری هلال، به‌طور کلّی بر سه قسم است:

الف) گاهی گفته می‌شود که در فلان مناطق، هلال اصلاً(حتّی با چشم مسلّح) دیده نخواهدشد؛ زیرا ماه پیش از غروب آفتاب، غروب می‌کند یا اینکه مقارنه پس از غروب آفتاب رخ می‌دهد؛ یا اینکه مقارنه پیش از غروب آفتاب رخ می‌دهد و ماه نیز پس از غروب آفتاب، غروب می‌کند؛ ولی روشنایی هلال به اندازه‌ای نیست که حتّی با چشم مسلّح دیده شود! در این قول در این مناطق، همهٔ کارشناسان نجوم هم‌نظرند و اختلافی میان آنان نیست.

این بند «الف» قابل عمل است و حتّی می‌تواند ما را از استهلال بی‌نیاز کند و با استناد به آن، می‌توان شهادت هزاران عادل به رؤیت را کنار گذاشت؛ زیرا اطمینان داریم که خطا کرده‌اند.

ب) گاهی گفته می‌شود که در فلان مناطق، هلال حتماً و به‌سادگی دیده خواهدشد(که خودش بر دو قسم است: حتماً با چشم مسلّح، یا حتماً با چشم غیر مسلّح). در این قول در این مناطق، همهٔ  کارشناسان نجوم هم‌نظرند و اختلافی میان آنان نیست.

این بند «ب» هم قابل عمل است و می‌تواند ما را از استهلال بی‌نیاز کند؛ زیرا آنچه موضوعیّت دارد، «قابلیّت رؤیت هلال در افق(با همان اختلافِ کفایت چشم مسلّح، یا لزوم چشم غیر مسلّح)» است و خودِ رؤیت، طریقیّت دارد.

ج) گاهی گفته می‌شود که در فلان مناطق، هلال محتمل و ممکن است با چشم مسلّح یا غیر مسلّح دیده شود. در این قول در این مناطق، میان کارشناسان نجوم، اختلاف است.

این بند «ج» به تنهایی قابل عمل نیست و ما را از استهلال بی‌نیاز نمی‌کند و با استناد به آن، نمی‌توان شهادت عادل را کنار گذاشت؛ پس باید به استهلال پرداخت تا رؤیت محقّق شود.

در همین بند «ج» و شرایط مرزی و اختلافی است که خودِ کارشناسان نجوم هم، استهلال را لازم می‌دانند و با جدّیّت به استهلال می‌پردازند و گزارش و تصویر ثبت می‌کنند تا «رکورد بشکنند» و حدّ ملاک‌ها را بهبود بخشند و بتوانند فرمول‌های محاسباتی موجود را اصلاح کنند یا خودشان فرمول جدیدی ارائه‌دهند؛ چنان‌که تا کنون، این اصلاح‌ها انجام شده و اصولاً این متد و روشِ هر علم تجربی است که قوانینِ اثبات‌شدهٔ آن در عین اینکه ابطال‌پذیرند، تا زمان ابطال، حجّت‌اند و تلاش برای ابطال یا ارتقای آنها نیز رها نمی‌شود.

در همان بندهای «الف» و «ب» نیز، قطع و یقین حاصل نمی‌شود؛ بلکه «ظنّ قوی» و «اطمینان علمی ناشی از محاسبات» حاصل می‌شود که حجّت است و به آن عمل می‌کنیم(وگرنه قسم «ج» صِرف ظنّ است).

امّا توضیح اینکه از این محاسبات علمی، قطع و یقین حاصل نمی‌شود:

فارغ از بحث هلال و رؤیت آن، محاسبات علمی با دقّت بالا به ما می‌گوید که خورشید یا ماه در فلان زمان، دقیقاً در فلان نقطه از آسمان است.

فرق فیزیک‌دانِ کافر با فیزیک‌دان مؤمن به خدا در اینجا آشکار می‌شود که از نظر کارشناس کافر، وجود ماه در فلان نقطهٔ آسمان(ناشی از محاسبات علمی دقیق) «قطعی و یقینی» است و خلاف آن در نظرش متصوّر نیست، مگر اینکه منجرّ به اختلال حرکاتِ کلّ منظومهٔ شمسی شود؛

در حالی که از نظر کارشناس مؤمن، وجود ماه در فلان نقطهٔ آسمان(ناشی از محاسبات علمی دقیق) «قطعی و یقینی» نیست؛ بلکه «مظنون قوی و اطمینانی» است و خلاف آن عقلاً ممکن است، بدون اینکه منجرّ به اختلال حرکات کلّ منظومهٔ شمسی شود! خداوند قادر است حرکت ماه را متوقّف کند و چیزی نیز، به هم نریزد؛ چنان‌که می‌تواند شقّ‌القمر کند و این امور از مُحالات عقلی نیستند؛ پس ما هرگز «قطع و یقین» نداریم که در فلان زمان، ماه قطعاً در همان نقطه‌ای قرار دارد که محاسبات علمی به ما می‌گویند؛ زیرا هم نقص در فرمول‌های تجربی ما راه دارد و هم «هو القاهر فوق عباده»؛ اگر چه «اطمینان علمی» داریم و به آن عمل می‌کنیم.

اگر کسی بگوید:

«معجزه‌ای چون شقّ‌القمر، استثناء است و طبق "أبی الله أن يجري الأشياء إلا بأسباب" سنّت‌های تکوینی و قوانین خداوند، تخلّف‌ناپذیر است و آیات الهی مانند گردش زمین و ماه و خورشید و سیّارگان در فلک خود، حتمی و بدون ذرّه‌ای تخطّی از قوانین فیزیکی انجام می‌شود؛ پس محاسبات علمی یقین‌آورند»،

در پاسخ می‌گوییم:

«آنچه ما تا کنون با علم تجربی، از قوانین الهی و سنّت‌های تکوینی خداوند شناخته‌ایم، همهٔ سنّت‌های الهی نیست و چه بسیار سنّت‌های تکوینی که حاکم بر اینها هستند و ما نمی‌شناسیم؛ معجزه به مُحالات تعلّق نمی‌گیرد و معجزهٔ شقّ‌القمر هم بدون به هم ریختگی حرکات تکوینی سیّارات، قطعاً طبق سنّت تکوینی و "بأسباب" رخ داده‌است که تا کنون برای ما ناشناخته مانده؛ ولی ممکن است در آینده شناخته شود.»

پس نتیجه شد که از محاسبات علمی، قطع و یقین حاصل نمی‌شود؛ اگر چه «اطمینان علمی» حاصل می‌شود که حجّت است و به آن عمل می‌کنیم.




پرسش سوم: چرا مبنایی برگزیده نمی‌شود که اوّل ماه قمری در یک کشور مانند ایران، اختلاف‌بردار نشود؟

پاسخ:

چنان‌که در مطلبِ نکاتی دربارۀ «رؤیت هلال» و «اتّحاد افق» آورده‌ام، مناطق و الگوهای رؤیت‌پذیری هلال ماه، هذلولی‌شکل است و نمی‌توان هم‌افق بودن مناطق مختلف را بر اساس طول و عرض جغرافیایی، به‌طور دائمی و ثابت مشخّص کرد؛ زیرا هذلولی‌ها در آغاز ماه قمری بعدی متفاوت‌اند! در نتیجه، هم‌افقی در رؤیت هلال، در آغاز هر ماه قمری، متفاوت و «تقریباً» به معنای قرارداشتن در یک منطقهٔ همرنگ از نقشهٔ رؤیت‌پذیری است و بر این اساس، به‌طور طبیعی ماه‌هایی پیش می‌آید که همۀ مناطق کشوری مانند ایران، هم‌افق نخواهندبود که در آن‌صورت، اعلام یک روز به‌عنوان اوّل ماه در سراسر کشور، با شرط اتّحاد افق سازگار نخواهدبود.

این تصوّر غلط هم که گاهی گفته می‌شود: «عید فطر که یک روز بیشتر نیست! مگر می‌شود در یک کشور، دو روز عید فطر داشته‌باشیم؟!» ناشی از ناآگاهی از حرکات خورشید و زمین و ماه است؛ توضیح:

علّت اصلی اینکه گاهی در اعلام عید فطر در کشور اختلاف پیش می‌آید، مشخّصات کروی و مداری خورشید و زمین و ماه است؛ نه تعدّد مراجع عظام تقلید! زیرا فارغ از تعدّد مراجع و اختلاف مبانی فقهی آنان، حتّی اگر فقط یک مرجع تقلید مانند مقام معظّم رهبری وجود داشته‌باشد که قائل به «شرط اتّحاد افق» است(به سؤالات 838 و 839 کتاب «أجوبة الاستفتائات» در اینجا یا اینجا بنگرید) و همۀ مردم نیز، مقلّد وی باشند، باز هم با محاسبات می‌توان نشان داد که به‌طور طبیعی ماه‌هایی پیش می‌آید که همۀ مناطق کشوری مانند ایران، از نظر قابلیّت رؤیت هلال با چشم مسلّح نیز، هم‌افق نخواهندبود.(این مسئله در گذشته نیز اتّفاق افتاده‌است؛ تنها برای نمونه، اینجا و اینجا و اینجا را در همین وبلاگ ببینید.)

گردش وضعی زمین به دور خودش به‌گونه‌ای است که خورشید در شهرهای مختلف، در زمان‌های مختلفی طلوع و غروب می‌کند و این تفاوت اذان‌های صبح و ظهر و مغرب در شهرهای مختلف، امری کاملاً جاافتاده و پذیرفته‌شدهٔ عموم مردم است؛ به همین قیاس(البتّه با کمی پیچیدگی بیشتر و تفاوت در هر ماه قمری)، طلوع و غروب ماه در شهرهای مختلف، متفاوت است و امکان رؤیت آن را نیز متفاوت می‌سازد و انتظار هم‌زمانیِ آن در شهرهایی که نزدیک هم نیستند، نابجاست.

پس با توجّه به مشخّصات کروی و مداری خورشید و زمین و ماه، انتظار اینکه همواره در سراسر کشوری پهناور مانند ایران، یک روز عید فطر باشد و هیچ‌گاه هیچ اختلافی پیش نیاید، مانند این است که انتظار داشته‌باشیم اذان ظهر روز جمعه و نماز جمعه در سراسر کشور ایران، در یک زمان گفته و خوانده شود!!

مرزبندی‌های جغرافیایی و سیاسی کشورها(که مثلاً سر مرز ایران و افغانستان، تا چند متر آن طرف‌تر، افغانستان است و چند متر این طرف‌تر، ایران است!) و گزینش ساعت محلّی(مثلاً برای کلّ ایران +3.5 از گرینویچ، در حالی که شهرهای مختلف ایران روی نصف‌النهارهای متفاوتی هستند!) اموری است اعتباری و قراردادی، و انتظار ما برای تبعیّتِ حرکات تکوینی خورشید و زمین و ماه از این اعتبارات، انتظاری است گزاف!

اگر به زمان ظهور حضرت حجّت(عج) و استقرار حکومت مهدوی در سراسر کرۀ زمین به‌عنوان کشوری واحد، کمی فکر کنیم، خواهیم‌دید که گاهی ماه‌هایی پیش می‌آید که نمی‌شود در سراسر کرۀ زمین، یک روز عید فطر باشد و به ناچار، دو روز آغاز ماه خواهدبود و مرز جدایی دو منطقه را «نقاط هم‌افق» تعیین می‌کند؛ نه مرزبندی‌های قراردادی و سیاسی که ماه، آنها را به رسمیّت نمی‌شناسد و در کشور واحد مهدوی، خبری از آنها نیست.


التماس دعا


۰ نظر ۰۹ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۴۸
محسن فصاحت ( آسمان 25 )

نکاتی دربارهٔ «حکم حاکم» و «اعلام اوّل ماه»


راه‌های ثبوت اوّل ماه قمری، در رسالهٔ عملیّهٔ هر مرجعی بیان شده‌است؛ در اینجا دربارهٔ «حکم حاکم» نکاتی را یادآوری می‌کنیم:


۱. راه‌های ثبوت اوّل ماه، «فتوی‌بردار» است؛ ولی اعلام اینکه امروز، اوّل ماه است، تشخیص موضوع است و فتوی‌بردار نیست؛ توضیح اینکه: مجتهد و مرجع تقلید، با بررسی ادلّهٔ شرعی در هر مسئله، حکم شرعی آن را استنباط و اعلام می‌کند و تشخیص موضوعات عرفی، با مکلّف است؛ برای نمونه، مجتهد فتوا می‌دهد که «خون انسان، نجس است.» و این مکلّف است که باید تشخیص دهد که رنگ روی لباسش، خون است یا جوهر قرمز.

در مسئلهٔ اوّل ماه نیز، مجتهد «الف» فتوا می‌دهد که «راه‌های ثبوت اوّل ماه، مثلاً چهار تاست: دیدن هلال با چشم غیر مسلّح، و ...»

مکلّفی که مقلّد «آقای الف» است، باید از یکی از آن راه‌ها تشخیص دهد که اوّل ماه شد یا نه؛

بنابراین، اگر خود شخص یا افراد مورد اعتمادش، ماه را با چشم مسلّح(و نه چشم غیر مسلّح) دیدند، برای وی اوّل ماه ثابت نمی‌شود.

همین‌طور، مجتهد «ب» فتوا می‌دهد که «راه‌های ثبوت اوّل ماه، مثلاً پنج تاست: دیدن هلال با چشم مسلّح، و ...»

مکلّفی که مقلّد «آقای ب» است، باید از یکی از آن راه‌ها تشخیص دهد که اوّل ماه شد یا نه؛

بنابراین، اگر خود شخص یا افراد مورد اعتمادش، ماه را با چشم مسلّح دیدند، برای وی اوّل ماه ثابت می‌شود.


۲. «سؤال: منظور از حاکم و حکم او در مسئلهٔ رؤیت ماه چیست؟

جواب: "حکم" عبارت است از إنشای مجتهد جامع الشرائط، از روی موازین شرعی در موضوعات جزئی؛ از قبیلِ ثبوت اوّل ماه، تعیین سرپرست، تعیین متولّی، و رفع خصومت بین مردم.

این حکم، بر تمامی مکلّفان و حتّی مجتهدان، حجّت است و همه باید از این حکم پیروی و اطاعت کنند و هیچ مجتهدی نمی‌تواند حکم او را نقض کند؛ مگر آنکه به اشتباه و خطای او پی ببرد.

منظور از حکم، صِرف خبر و إعلام نیست؛ بلکه باید لفظ "حَکمتُ" و مانند آن به‌کار رود.

منظور از حاکم در رساله‌های عملیّه، همان مجتهد جامع شرایطِ فتوا است.

[مبانی تکملة المنهاج، کتاب القضاء، ص۳ ؛ التنقیح فی شرح العروة الوثقی، کتاب الاجتهاد و التقلید، م۵۷ و ۶۸ ؛ العروة الوثقی، م۵۷ ؛ توضیح المسائل مراجع، م۷]»

منبع نکتهٔ ۲ پیش از اندکی ویرایش:

http://hr-fallah.ir/?p=2247


۳. حجّت‌الاسلام‌ و المسلمین علیرضا موحّدنژاد، رئیس کمیتهٔ علمی ستاد استهلال دفتر مقام معظّم رهبری:

«در اینجا، یک بحث وجود دارد که آیا این موضوع، یک بحث اجتماعی و حکومتی است که نظر حاکم در آن ترجیح داشته‌باشد یا خیر؟

این‌طور که در نظر مراجع و بیان مقام معظّم رهبری دیده می‌شود، تشخیص روز اوّل ماه بودن یا نبودن را، یک امر حکومتی نمی‌دانند و آقا نیز در یکی از خطبه‌های عید فطر اشاره‌کردند که این، یک موضوع فقهی است و هر کس باید به فتوای فقیهِ خود رجوع‌کند. نظر مراجع نیز، در این موضوع مانند آقا است.

... مراجع نیز پذیرفته‌اند که این مسئله(رؤیت هلال ماه) از جمله امورِ "موضوعی" است که مکلّف باید پیگیر باشد. ... فرد، فتوا را از مرجع خود می‌گیرد و در مورد "موضوع" خودش به نتیجه می‌رسد و بر اساس همان عمل می‌کند. ... مراجع، این موضوع را که تشخیص اوّل ماه، اجتماعی است، قبول ندارند و آن را یک امر فردی می‌دانند.

منتها آنچه در فرمایش‌های مقام معظّم رهبری مورد تأکید قرار گرفته و آن را حکومتی می‌دانند، بحث اقامهٔ نماز عید سعید فطر است. ایشان می‌فرمایند که ... نماز عید به‌صورت جماعت، تنها در روزی که رسماً اعلام شده، اقامه گردد. علّت آن هم، از این قرار است که این موضوع(اقامهٔ نماز عید در روزهای متفاوت) موجب بروز درگیری در برخی مناطق شده‌است. ... بر همین اساس، رهبری فرمودند که اقامهٔ نماز عید فطر به‌صورت جماعت، یک مسئلهٔ حکومتی است. ... در یکی از دیدارهایی که رهبر انقلاب با اعضای خبرگان داشتند، ایشان فرمودند که تشکّر می‌کنم از علمایی که روز دیگری برای آنها عید بود، ولی نماز را نخواندند.»

منبع نکتهٔ ۳ پیش از اندکی تلخیص و ویرایش:

http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=30318


۴. حجّت‌الاسلام و المسلمین محمّدحسین فلّاح‌زاده، کارشناس پاسخ به مسائل شرعی و عضو بخش استفتائات دفتر مقام معظّم رهبری:

«اطّلاعیّه‌هایی که دفاتر مراجع یا دفتر رهبری صادر می‌کنند، تعبیر به "حکم" نيست[و به معنای "حکم حاکم" نیست؛ چرا که در حکم، باید تصریح به حکم شود]؛ بلکه می‌گویند برای ما ثابت شده که فردا اوّل ماه است.»

منبع نکتهٔ ۴ پیش از اندکی ویرایش:

http://www.ketabenaab.com/1392/05/17/حجت‌الاسلام-و-المسلمین-محمدحسین-فلاح/


۵. برخی مراجع، «حکم حاکم به اوّل ماه» را جزء راه‌های ثبوتِ اوّل ماه نمی‌دانند؛ ولی حتّی طبق نظر مراجعی که آن را یکی از راه‌های ثبوت اوّل ماه می‌دانند، با توجّه به نکاتِ پیش‌گفته روشن می‌شود که در این سال‌ها، مقام معظّم رهبری و دیگر مراجع، حکم به اوّل ماه نکرده‌اند و آنچه دفاتر مراجع در سایت‌ها و رسانه‌ها یا صدا و سیما می‌گویند، «حکم» نیست؛ بلکه «خبر از ثبوت اوّل ماه نزد ایشان» است؛

این خبر و گزارش برای هر کسی که از هر مرجعی تقلید می‌کند، اگر اطمینان آورد که ماه طبق روش‌های مورد قبولِ مرجعش ثابت شده، به اطمینانش عمل می‌کند؛ ولی اگر اطمینان نیاورد، لازم‌الاتّباع نیست؛ چون «حکم» نیست.

باز هم تأکید می‌شود که در هنگام کسب اطمینان از هر خبر یا گزارشی، باید مبنای مرجع تقلید شخص در روش‌های ثبوت اوّل ماه، محفوظ بماند.


برای مطالعه مبانی فقهی مربوط به «رؤیت هلال» و «اتّحاد افق»، خواندن مطلب زیر پیشنهاد می‌شود:
http://aasemaan25.blog.ir/post/Royat-Helal-Ofoq

التماس دعا

۰ نظر ۱۵ تیر ۹۵ ، ۰۱:۴۳
محسن فصاحت ( آسمان 25 )

نکاتی دربارۀ «رؤیت هلال» و «اتّحاد افق» - تکمیل و ویرایش دوم: 24 خرداد 1397


مناسک اسلامی بر پایۀ ماه‌های قمری بنا نهاده شده و به دلیل همین اهمّیّت، «رؤیت هلال» از بحث‌های مهمّ فقهی است. به اختلاف نظرهای علمی این مسئله، در کتاب‌ها و مقالات مبسوط پرداخته شده و ما در این نوشتار می‌کوشیم به اختصار، نکاتی را همراه با دیدگاه حضرت آیت‌الله العظمی سیستانی (مدّ ظلّه العالي) بیان‌کنیم و بحث «اتّحاد افق» را که در فضاهای غیر تخصّصی، کمتر به آن پرداخته شده، به شکلی ملموس مطرح‌کنیم.

بخش نخست) رؤیت هلال

1. «ماه» تنها قمر زمین است و تصوّر عامیانه، این است که در مداری دایره‌ای به دور زمین می‌گردد! و چون همواره یک روی آن به سوی زمین است و سوی دیگرش از زمین دیده نمی‌شود، پس حتماً حرکت وضعی ندارد!!
در حالی که مدار گردش ماه، یک بیضی است که زمین در یکی از کانون‌های آن است و فاصلۀ ماه و زمین، دارای اوج و حضیض است. همچنین ماه حرکتی وضعی به حول محور خودش دارد و چون «
قفل گرانشی» میان زمین و ماه برقرار است، بر اثر نیروی کشندی آن، ماه همواره به سوی زمین رو کرده و برای هر بار گشتن به گرد محور خود، ناچار به پیمودن یک دور کامل انتقالی گرداگرد زمین است؛ در نتیجه، دورۀ تناوب چرخش وضعی ماه دقیقاً با دورۀ تناوب گردش انتقالی آن به دور زمین برابر و همیشه یک روی آن به سوی زمین است؛ یعنی ماه مانند کسی که دور کعبه طواف می‌کند و در حین طواف باید شانۀ چپش همواره رو به کعبه باشد، اندک‌اندک دور خودش هم می‌چرخد تا همواره یک طرفش رو به زمین باشد و این، همان حرکت وضعی است که در تصویر سمت چپ می‌بینید:

حرکت وضعی ماه

اگر مانند تصویر سمت راست، ماه حرکت وضعی نداشت و بدون چرخش دور خودش بر گرد زمین می‌گشت، می‌توانستیم از زمین پشت ماه را ببینیم و از آن تصویربرداری کنیم؛ ولی این‌گونه نیست.

البتّه با اینکه همیشه یک روی ماه به سوی زمین است، نباید انتظار داشت که 50 درصد سطح ماه از زمین دیده نشود! زیرا نوسانات حرکت ماه سبب پدیده‌ای به نام «رُخ‌گرد» می‌شود که بر اثر آن، 41 درصد از سطح ماه همواره رو به زمین است و تنها 41 درصد سطح ماه هیچ‌گاه از زمین دیده نمی‌شود و 18 درصد باقی‌مانده، گاهی دیده می‌شود و گاهی ناپیداست؛ پس از روی زمین، نهایتاً 59 درصد از سطح ماه را می‌توان دید و تصویربرداری کرد.

«ماه نجومی» مدّت‌زمان یک دوران کامل ماه به دور زمین است که 27 روز و 7 ساعت و 43 دقیقه و 4 ثانیه و اندی( 27.321582 روز) طول می‌کشد.
«ماه هلالی یا قمری» مدّت‌زمان میان دو بار پیاپی است که خورشید و زمین و ماه، بر یک خطّ می‌شوند و 29 روز و 12 ساعت و 44 دقیقه و 2 ثانیه و اندی( 29.530589 روز) است. ماه هلالی، طولانی‌تر از ماه نجومی است؛ زیرا هم‌زمان با گردش ماه به دور زمین، زمین نیز به دور خورشید می‌گردد و ماه باید اندکی پیش‌تر رود تا دوباره هر سه بر یک خطّ قرار گیرند.

برای عرف روشن است که «ماه عرفی یا شرعی»، 29 یا 30 روزه است؛ محاسبات نشان می‌دهد که ماه قمری می‌تواند تا 3 ماه پیاپی 29 روزه یا تا 4 ماه پیاپی 30 روزه باشد. در روایات نیز هست که ماه قمری نمی‌تواند کمتر از 29 روز باشد! از این‌رو، با ماه نجومی که مدّت‌زمان آن 27.3 روز است، کاری نداریم.

برای آشنایی بیشتر با ویژگی‌های زمین و ماه و پیچیدگی‌های حرکت آنها، به کتاب‌های نجومی رجوع‌کنید. با مطالعۀ مطالب سایت ویکیپدیا نیز، می‌توانید منابع تکمیلی را بیابید:
https://en.wikipedia.org/wiki/Earth
https://en.wikipedia.org/wiki/Moon


2. میزان شرعی در آغاز ماه قمری، تحقّق هلال است و «هلال» یعنی بازتابِ قابل رؤیتِ نور خورشید از لبۀ ماه.
طبق محاسبات نجومی، در بهترین وضعیّت جوّی هم، تا چندین ساعت(دست‌کم 8 ساعت) بعد از مقارنۀ ماه و خورشید(ولادت ماه جدید)، امکان تشکیل هلال وجود ندارد و برای کمتر از یک حدّ فاصلۀ زاویه‌ای مشخّص ماه و خورشید(کمتر از 7 درجه مشهور به حدّ دانژون)، اصلاً هلالی تشکیل نمی‌شود! چون نور خورشید هنوز از پشت رشته‌کوه‌های لبۀ ماه بر سطح ماه نتابیده و سایۀ بلندی‌های لبۀ غربی ماه به اندازه‌ای طولانی می‌شود که مانع بازتاب نور از سطح ماه و تشکیل هلال است؛ در این موارد، ماه از مُحاق درآمده و در افق آسمان حضور دارد؛ امّا اصلاً هلالی تشکیل نمی‌شود و حتّی با تلسکوپ هم دیده نمی‌شود.

به این ترتیب، لحظۀ مقارنۀ ماه و خورشید و لحظۀ ولادت ماه(که لحظۀ پس از مقارنه است)، از نظر نجومی با دقّت بالا قابل محاسبه و پیش‌بینی‌اند؛ ولی برای ما ملاک نیستند! زیرا در متون فقهی، بحث و اثبات شده که میزان شرعی در آغاز ماه قمری طبق قول مشهور، تحقّق هلال است و «هلال» یعنی بازتابِ قابل رؤیتِ نور خورشید از لبۀ ماه؛ یعنی ماهی نو و از مُحاق درآمده که در افق به درجه‌ای رسیده و ویژگی‌هایی را داشته‌باشد که اگر ابر و موانع نباشد، امکان و قابلیّت رؤیت با چشم عادیِ غیر مسلّح را برای ساکنان زمین(و نه پروازکنندۀ با هواپیما) داشته‌باشد. حتّی برخی گفته‌اند که بر ماه نویی که با رؤیت عادی دیده نشود(ولو با چشم مسلّح دیده شود)، اصلاً «هلال» صدق نمی‌کند.

البتّه قول غیر مشهور، رؤیت هلال با چشم مسلّح(تلسکوپ و دوربین و ابزارهای اپتیکی) را کافی می‌داند.

دربارۀ ادلّۀ طرفین، در کتاب‌های فقهی بحث‌های مبسوطی شده که در این مجال نمی‌گنجد. برای خوانندگان آشنا به فقه و تنها به عنوان نمونه، چند مقالۀ در دسترس را -که برخی ناظر و در نقد همدیگر نیز هستند- پیشنهاد می‌دهم:

یک) «رؤیت هلال با چشم مسلّح» نوشتۀ حجّت‌الاسلام و المسلمین رضا مختاری، در دفاع از رؤیت با چشم غیر مسلّح، منتشرشده در فصلنامه تخصّصی فقه اهل‌بیت(ع)، ش 39 و 40، ص 148 - 162 : http://ensani.ir/fa/content/93247/default.aspx یا

http://www.afiqh.org/magshow.php?kind=217

نشانی صفحه ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا حذف از منبع:

https://web.archive.org/web/20180613174932/http://www.afiqh.org/magshow.php?kind=217

(در دو مورد اخیر، پس از زدن لینک و باز شدن صفحه، روی عنوان مقاله در ستون سمت راست صفحه کلیک کنید.)

دو) «اعتبار ابزار جدید در رؤیت هلال» نوشتۀ حجّت‌الاسلام و المسلمین محمّدجواد فاضل لنکرانی، در دفاع از رؤیت با چشم مسلّح، منتشرشده در فصلنامه تخصّصی فقه اهل‌بیت(ع)، ش 43، ص 176 - 206 : http://ensani.ir/fa/content/93381/default.aspx یا

http://www.afiqh.org/magshow.php?kind=190

نشانی صفحه ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا حذف از منبع:

https://web.archive.org/web/20180613181342/http://www.afiqh.org/magshow.php?kind=190

(در دو مورد اخیر، پس از زدن لینک و باز شدن صفحه، روی عنوان مقاله در ستون سمت راست صفحه کلیک کنید.)

سه) «باز هم رؤیت هلال با چشم مسلّح» نوشتۀ حجّت‌الاسلام و المسلمین رضا مختاری، در دفاع از رؤیت با چشم غیر مسلّح، منتشرشده در فصلنامه تخصّصی فقه اهل‌بیت(ع)، ش 43، ص 207 - 240 : http://ensani.ir/fa/content/93385/default.aspx یا

http://www.afiqh.org/magshow.php?kind=190

نشانی صفحه ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا حذف از منبع:

https://web.archive.org/web/20180613181342/http://www.afiqh.org/magshow.php?kind=190

(در دو مورد اخیر، پس از زدن لینک و باز شدن صفحه، روی عنوان مقاله در ستون سمت راست صفحه کلیک کنید.)

 

3. فتوای حضرت آیت‌الله العظمی سیستانی(مدّ ظلّه العالي) مانند مشهور فقهاء، این است که رؤیت هلال باید با چشم غیر مسلّح باشد و رؤیت با چشم مسلّح(دوربین و تلسکوپ) کافی نیست.

برای آشنایی اجمالی، عموم خوانندگان می‌توانند به پاورقی 1 صفحۀ 590 و 591 (فایل Pdf) «توضیح‌المسائل جامع حضرت آقای سیستانی» رجوع‌کنند یا همان مطلب را در پاورقی 29 این صفحه از سایت ایشان بخوانند:
https://www.sistani.org/persian/book/25103/4035

نشانی صفحه ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا در دسترس‌نبودنِ منبع:

https://web.archive.org/web/20180613182316/https://www.sistani.org/persian/book/25103/4035

لینک دانلود نسخۀ Pdf رسالۀ جامع حضرت آیت‌الله العظمی سیستانی(مدّ ظلّه العالي):
https://www.sistani.org/files-new/book-pdf/persian-tozih-jame.pdf

نشانی نسخه ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا در دسترس‌نبودنِ منبع:

https://web.archive.org/web/20180613182456/https://www.sistani.org/files-new/book-pdf/persian-tozih-jame.pdf

خوانندگان آشنا به زبان عربی نیز، می‌توانند به صفحات 39 تا 42 کتاب «أسئلة حول رؤية الهلال مع أجوبتها، وفق ما أفاده سماحة السيّد السيستاني» رجوع‌کنند. این کتاب را می‌توانید از لینک زیر دانلود کنید:
http://taghrirat.net/ketab/helal-taghrirat.net.pdf

نشانی نسخه ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا در دسترس‌نبودنِ منبع:

https://web.archive.org/web/20180613183400/http://taghrirat.net/ketab/helal-taghrirat.net.pdf


4. حضرت آیت‌الله العظمی سیستانی(مدّ ظلّه العالي) مانند مشهور فقهاء قائل‌اند که رؤیت «طریقیّت» دارد؛ امّا نه برای مجرّد حضور ماه در افق! بلکه برای حضور ماهی در افق که ویژگی‌هایی را داشته‌باشد که اگر ابر و موانع نباشد، هلالش قابل رؤیت با چشم غیر مسلّح باشد؛ ولو کسی هم آن را نبیند!
یعنی آنچه موضوعیّت دارد، رؤیت‌پذیری هلال با چشم غیر مسلّح(
قابليّة الهلال للرؤية بالعين المجرّدة) است و رؤیت فعلی، موضوعیّت ندارد و لازم نیست(رؤیت تقدیری کافی است)؛ بنابراین، رؤیت «طریق محض» است و بدیل‌هایی مانند قیام بیّنه یا گذشتن سی روز از آغاز ماه گذشته، طریق بر آن طریق هستند و به همان رؤیت بر می‌گردند؛ یعنی بیّنه‌ای معتبر است که شهادت دهد هلال را با چشم غیر مسلّح دیده‌است(نه بیّنه‌ای که با چشم مسلّح دیده‌باشد!) یا گذشتنِ سی روز از آغاز ماهی معتبر است که اوّل آن ماه، با رؤیت هلال با چشم غیر مسلّح ثابت شده‌باشد.

معظّم‌له در پاسخ به پرسشِ «لا سیّما أنّ الرؤیة طریق إلی ظهور الهلال علی الأفق و لا موضوعیّة لها»، فرموده‌اند:
«لا بدّ من البناء علی أنّ الرؤیة المذکورة في النصوص إنّما أخذت طریقاً إلی ظهور الهلال علی الأفق بحجم و بارتفاع مناسبین لأن یُری بالعین المتعارفة غیر المسلّحة لو لا الموانع الخارجیّة من سحاب و نحوه.» (أسئلة حول رؤیة الهلال مع أجوبتها، ص 40)

همچنین در جای دیگر فرموده‌اند:
«إنّ المستفاد من الأدلّة الشرعیّة کون العبرة في بدایة الشهر القمريّ بظهور الهلال علی الأفق بنحو قابل للرؤیة بالعین المجرّدة لو لا الغیم و نحوه من الموانع الخارجیّة؛ فلا تکفي ولادة الهلال و کونه موجوداً علی الأفق و لکن بنحو غیر قابل للرؤیة مطلقاً أو بنحو غیر قابل للرؤیة إلّا بالأدوات المقرّبة و الرصد المرکّز.» (همان، ص 43 - 44)


5. معظّم‌له «پیش‌بینی‌های منجّمان» را به دو بخش «یقینی و ظنّی» تقسیم می‌کنند و شهادت به رؤیت و بیّنه‌ای را که مخالف «پیش‌بینی یقینیِ منجّمان» باشد، مردود می‌دانند و نمونه‌اش هم در هلال شوّال سال 1419 قمری رخ داد که در ایران، عید اعلام شد؛ ولی با آنکه برخی شهرهای عراق که در غرب ایران است و ملاک اتّحاد افق طبق مبنای ایشان را هم داشت، ایشان نپذیرفتند؛ زیرا یقین داشتند که در آن شب، هلال قطعاً غیر قابل رؤیت با چشم غیر مسلّح بوده‌است.(در این‌باره، بنگرید به: أسئلة حول رؤیة الهلال مع أجوبتها، ص 43 - 55)

دربارۀ محاسبات نجومی و اینکه آیا می‌توان به استناد آنها به یقین رسید و عمل کرد، توضیح بیشتری نیاز است:

پیش‌بینی‌های کارشناسان(مانند آنچه در این وبلاگ، به‌عنوان پیش‌بینی رؤیت‌پذیری هلال هر ماه منتشر می‌شود)، محاسبات نجومی همراه با لحاظ‌کردن مبانی فقهی دربارۀ امکان رؤیت هلال با چشم است؛ نه صِرف محاسبات فیزیکی دربارۀ مقارنه و تولّد ماه یا حضور آن در فلان نقطۀ افق.

نقشه‌ها و محاسبات رؤیت‌پذیری هلال، به‌طور کلّی بر سه قسم است:

الف) گاهی گفته می‌شود که در فلان مناطق، هلال اصلاً(حتّی با چشم مسلّح) دیده نخواهدشد؛ زیرا ماه پیش از غروب آفتاب، غروب می‌کند یا اینکه مقارنه پس از غروب آفتاب رخ می‌دهد؛ یا اینکه مقارنه پیش از غروب آفتاب رخ می‌دهد و ماه نیز پس از غروب آفتاب، غروب می‌کند؛ ولی روشنایی هلال به اندازه‌ای نیست که حتّی با چشم مسلّح دیده شود! در این قول در این مناطق، همهٔ کارشناسان نجوم هم‌نظرند و اختلافی میان آنان نیست.

این بند «الف» قابل عمل است و حتّی می‌تواند ما را از استهلال بی‌نیاز کند و با استناد به آن، می‌توان شهادت هزاران عادل به رؤیت را کنار گذاشت؛ زیرا اطمینان داریم که خطا کرده‌اند.

ب) گاهی گفته می‌شود که در فلان مناطق، هلال حتماً و به‌سادگی دیده خواهدشد(که خودش بر دو قسم است: حتماً با چشم مسلّح، یا حتماً با چشم غیر مسلّح). در این قول در این مناطق، همهٔ  کارشناسان نجوم هم‌نظرند و اختلافی میان آنان نیست.

این بند «ب» هم قابل عمل است و می‌تواند ما را از استهلال بی‌نیاز کند؛ زیرا آنچه موضوعیّت دارد، «قابلیّت رؤیت هلال در افق(با همان اختلافِ کفایت چشم مسلّح، یا لزوم چشم غیر مسلّح)» است و خودِ رؤیت، طریقیّت دارد.

ج) گاهی گفته می‌شود که در فلان مناطق، هلال محتمل و ممکن است با چشم مسلّح یا غیر مسلّح دیده شود. در این قول در این مناطق، میان کارشناسان نجوم، اختلاف است.

این بند «ج» به تنهایی قابل عمل نیست و ما را از استهلال بی‌نیاز نمی‌کند و با استناد به آن، نمی‌توان شهادت عادل را کنار گذاشت؛ پس باید به استهلال پرداخت تا رؤیت محقّق شود.

 

در همین بند «ج» و شرایط مرزی و اختلافی است که خودِ کارشناسان نجوم هم، استهلال را لازم می‌دانند و با جدّیّت به استهلال می‌پردازند و گزارش و تصویر ثبت می‌کنند تا «رکورد بشکنند» و حدّ ملاک‌ها را بهبود بخشند و بتوانند فرمول‌های محاسباتی موجود را اصلاح کنند یا خودشان فرمول جدیدی ارائه‌دهند؛ چنان‌که تا کنون، این اصلاح‌ها انجام شده و اصولاً این متد و روشِ هر علم تجربی است که قوانینِ اثبات‌شدهٔ آن در عین اینکه ابطال‌پذیرند، تا زمان ابطال، حجّت‌اند و تلاش برای ابطال یا ارتقای آنها نیز رها نمی‌شود.

در همان بندهای «الف» و «ب» نیز، قطع و یقین حاصل نمی‌شود؛ بلکه «ظنّ قوی» و «اطمینان علمی ناشی از محاسبات» حاصل می‌شود که حجّت است و به آن عمل می‌کنیم(وگرنه قسم «ج» صِرف ظنّ است).

امّا توضیح اینکه از این محاسبات علمی، قطع و یقین حاصل نمی‌شود:

فارغ از بحث هلال و رؤیت آن، محاسبات علمی با دقّت بالا به ما می‌گوید که خورشید یا ماه در فلان زمان، دقیقاً در فلان نقطه از آسمان است.

فرق فیزیک‌دانِ کافر با فیزیک‌دان مؤمن به خدا در اینجا آشکار می‌شود که از نظر کارشناس کافر، وجود ماه در فلان نقطهٔ آسمان(ناشی از محاسبات علمی دقیق) «قطعی و یقینی» است و خلاف آن در نظرش متصوّر نیست، مگر اینکه منجرّ به اختلال حرکاتِ کلّ منظومهٔ شمسی شود؛

 

در حالی که از نظر کارشناس مؤمن، وجود ماه در فلان نقطهٔ آسمان(ناشی از محاسبات علمی دقیق) «قطعی و یقینی» نیست؛ بلکه «مظنون قوی و اطمینانی» است و خلاف آن عقلاً ممکن است، بدون اینکه منجرّ به اختلال حرکات کلّ منظومهٔ شمسی شود! خداوند قادر است حرکت ماه را متوقّف کند و چیزی نیز، به هم نریزد؛ چنان‌که می‌تواند شقّ‌القمر کند و این امور از مُحالات عقلی نیستند؛ پس ما هرگز «قطع و یقین» نداریم که در فلان زمان، ماه قطعاً در همان نقطه‌ای قرار دارد که محاسبات علمی به ما می‌گویند؛ زیرا هم نقص در فرمول‌های تجربی ما راه دارد و هم «هو القاهر فوق عباده»؛ اگر چه «اطمینان علمی» داریم و به آن عمل می‌کنیم.

اگر کسی بگوید:

«معجزه‌ای چون شقّ‌القمر، استثناء است و طبق "أبی الله أن يجري الأشياء إلا بأسباب" سنّت‌های تکوینی و قوانین خداوند، تخلّف‌ناپذیر است و آیات الهی مانند گردش زمین و ماه و خورشید و سیّارگان در فلک خود، حتمی و بدون ذرّه‌ای تخطّی از قوانین فیزیکی انجام می‌شود؛ پس محاسبات علمی یقین‌آورند»،

در پاسخ می‌گوییم:

«آنچه ما تا کنون با علم تجربی، از قوانین الهی و سنّت‌های تکوینی خداوند شناخته‌ایم، همهٔ سنّت‌های الهی نیست و چه بسیار سنّت‌های تکوینی که حاکم بر اینها هستند و ما نمی‌شناسیم؛ معجزه به مُحالات تعلّق نمی‌گیرد و معجزهٔ شقّ‌القمر هم بدون به هم ریختگی حرکات تکوینی سیّارات، قطعاً طبق سنّت تکوینی و "بأسباب" رخ داده‌است که تا کنون برای ما ناشناخته مانده؛ ولی ممکن است در آینده شناخته شود.»

پس نتیجه شد که از محاسبات علمی، قطع و یقین حاصل نمی‌شود؛ اگر چه «اطمینان علمی» حاصل می‌شود که حجّت است و به آن عمل می‌کنیم.

 

6. طبق فتوای حضرت آیت‌الله العظمی سیستانی(مدّ ظلّه العالي)، اوّل ماه با حکم حاکم شرع ثابت نمی‌شود؛ از این‌رو، با توجّه به نکات پیش‌گفته، صِرف «حکم إنشائی حاکم» و «پیش‌گویی منجّمان» و «گواهی افرادی که شهادت دهند با چشم مسلّح، ماه را دیده‌اند» و نیز «اعلام و خبر از احراز ماه در نزد حاکم، هنگامی که احتمال می‌رود بنا بر مبنای وی در کفایت چشم مسلّح باشد»، نمی‌تواند برای مقلّد حضرت آقای سیستانی پذیرفتنی باشد؛ مگر اینکه مقلّد، از پیش‌بینی آنان یا شهادات ایشان یا حکم حاکم یا إخبار وی، علم یا اطمینان پیدا کند که هلالی در افق بوده که ویژگی‌هایی را داشته که اگر ابر و موانع نمی‌بود، قابل رؤیت با چشم غیر مسلّح می‌بود.

پیشنهاد می‌شود دربارۀ «حکم حاکم و اعلام اوّل ماه» حتماً مطلب زیر را در همین وبلاگ بخوانید:

http://aasemaan25.blog.ir/post/Hokm-Hakem

 


بخش دوم) اتّحاد افق

1. مسئلۀ دیگری که در رؤیت هلال و آغاز ماه قمری میان فقهاء اختلافی است، این است که آیا اتّحاد افق‌ها شرط است یا نه؟ اگر شرط باشد، یعنی رؤیت هلال در یک نقطه، فقط برای مناطقِ هم‌افق و قریب‌الأفق با آن کافی است(نه برای نقاط بعیدالأفق یا همۀ زمین و نه برای نقاطی که با هم، اشتراک در شب دارند).

حضرت آیت‌الله العظمی خوئی(ره) و برخی از مراجع بزرگوار(مانند حضرات آیات عظام تبریزی(ره)، هاشمی‌شاهرودی، نوری‌همدانی و ...) قائل‌اند که اگر در مکانی هلال دیده شود، برای سایر کشورها و شهرهایی که در بخشی از شب، با آن مکانِ رؤیت هلال، اشتراک در شب دارند، کفایت می‌کند(چه در شرق آن مکان باشند و چه در غرب آن؛ البتّه حضرت آیت‌الله العظمی وحیدخراسانی قید زده‌اند که دو نقطه در بیشترِ شب مثلاً در 6 ساعت از 10 ساعتِ شب، با هم اشتراک داشته‌باشند)؛ حتّی حضرت آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی‌گلپایگانی(مدّ ظلّه) بدون ذکر قید اشتراک در شب، فرموده‌اند: «بعید نیست کفایت رؤیت ماه در هر محلّی برای سایر نقاط»؛ در واقع، این بزرگواران، اتّحاد افق را شرط نمی‌دانند.

 

حضرت آیت‌الله العظمی سیستانی مانند مشهور فقهاء معتقدند که آغاز شهر قمری، امری نسبی است که در شهرهای مختلف، متفاوت است و امر یکسانی در همۀ شهرها نیست و آنچه شرعاً برای شخص ساکنِ یک نقطه معتبر است، قابلیّت رؤیت هلال با چشم غیر مسلّح در همان نقطه یا مکان‌هایی است که اگر هلال در آنها دیده شود، در صورت نبودِ موانع جوّی مانند ابر یا غبار، در نقطۀ سکونت آن شخص نیز دیده می‌شود؛ یعنی اتّحاد افق شرط است(ملاک آن گفته خواهدشد.)

دربارۀ ادلّۀ طرفین، در کتاب‌های فقهی بحث‌های مبسوطی شده که در این مجال نمی‌گنجد. برای خوانندگان آشنا به فقه و زبان عربی و تنها به عنوان نمونه، دو مقاله و یک کتاب را پیشنهاد می‌دهم:
یک) «ثبوت الشهر برؤية الهلال في بلد آخر» نوشتۀ حضرت آیت‌الله سیّدمحمود هاشمی‌شاهرودی، در دفاع از نظریّۀ استادشان حضرت آیت‌الله العظمی خوئی(ره)، 
منتشرشده در مجلّة فقه أهل البيت(ع)، ش 31، ص 11 - 68 : 

http://www.afiqh.org/magshow.php?kind=113

نشانی صفحه ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا حذف از منبع:

https://web.archive.org/web/20180613235131/http://www.afiqh.org/magshow.php?kind=113

(در هر دو مورد، پس از زدن لینک و باز شدن صفحه، روی عنوان مقاله در ستون سمت راست صفحه کلیک کنید.)

دو) صفحات 5 تا 38 کتاب «أسئلة حول رؤية الهلال مع أجوبتها، وفق ما أفاده سماحة السيّد السيستاني»، در نقد نظریّۀ استادشان حضرت آیت‌الله العظمی خوئی(ره) و دفاع از مبنای اشتراط اتّحاد افق؛ این کتاب را می‌توانید از لینک زیر دانلود کنید:

http://taghrirat.net/ketab/helal-taghrirat.net.pdf

نشانی نسخه ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا در دسترس‌نبودنِ منبع:

https://web.archive.org/web/20180613183400/http://taghrirat.net/ketab/helal-taghrirat.net.pdf

سه) کتاب «اتّحاد الآفاق و اختلافها في بداية الأشهر القمريّة، تقرير أبحاث السيّد محمّدرضا السيستاني» نوشتۀ أمجد رياض و نزار يوسف، در نقد نظریّۀ حضرت آیت‌الله العظمی خوئی(ره) و دفاع از مبنای اشتراط اتّحاد افق؛ این کتاب را می‌توانید در صفحۀ زیر دانلود کنید:

http://alfeker.net/library.php?id=4105

نشانی نسخه pdf ذخیره‌شده در گوگل:

https://drive.google.com/file/d/0B5UvkM76IiOlNE9vbklqWmtkeDg/view

دقّت شود که در این کتاب، اصطلاحاتِ «اتّحاد الآفاق» و «وحدة الأفق» برای اشاره به نظر مراجعی مانند حضرت آیت‌الله العظمی خوئی(ره) است که اتّحاد افق را شرط نمی‌دانند و اصطلاح «اختلاف الآفاق» برای اشاره به نظر مشهور فقهاء‌ است که اتّحاد افق را شرط می‌دانند.

 

2. در برخی کتاب‌ها و مقالات و سایت‌ها -که متأسّفانه کم هم نیستند!- ملاکی برای اتّحاد افق مطرح کرده‌اند و بدون مقیّدکردن به نزدیکی در عرض جغرافیایی، گفته‌اند: «شهرهایی را که از نظر علم هیئت در یک طول جغرافیایی(نصف‌النهار) قرار گرفته‌باشند، هم‌افق می‌نامند؛ بنابراین اگر در یکی از این شهرها، ماه دیده شود و مانعی مانند ابر در کار نباشد، در شهرهایی که در طول آن قرار دارد، نیز دیده می‌شود.» یا گفته‌اند: «رؤیت هلال در شهرهای شرقی، برای شهرهای غربی نیز کافی است.»

در حالی که این ملاک، همواره درست نیست! به مثال زیر دقّت کنید:

شهر «دارالسلام(پایتخت تانزانیا)» روی نصف‌النهار 39 درجه و 17 دقیقۀ شرقی و شهر «هامبورگ(آلمان)» روی نصف‌النهار 10 درجۀ شرقی قرار دارد؛ یعنی از نظر طول جغرافیایی، دارالسلام حدود 29 درجه در شرقِ هامبورگ قرار دارد؛ با این همه، در غروب روز جمعه 13 دی‌ماه 1381 شمسی، هلال ماه در دارالسلام رؤیت شد؛ ولی در هامبورگ(که در غرب آن است) دیده نشد!

حتّی فارغ از هلال ماه و پیچیدگی‌های رؤیت آن، تصوّرات ما از طلوع و غروب خورشید نیز دقیق نیست!

اگر در همین مثال و دربارۀ همان دو شهر، از بیشترِ تحصیل‌کردگان بپرسید: «در آن روز، خورشید در کدام شهر، زودتر غروب کرده؟» طبق تصوّر عامیانه که همواره خورشید در شهرهای شرقی، زودتر طلوع و زودتر هم غروب می‌کند، پاسخ خواهندداد: «در دارالسلام، زودتر غروب کرده‌است!»

در حالی که آن روز، خورشید در هامبورگ(که غربی‌تر است)، در ساعت 18 و 43 دقیقه(به وقت ایران) غروب کرده و 29 دقیقۀ بعد، در دارالسلام در ساعت 19 و 12 دقیقه(به وقت ایران) غروب کرده‌است!!

تصوّرات عامیانۀ فوق، به دلیل ساده‌انگاری و در نظر نگرفتنِ «تفاوت عرض جغرافیایی حدود 60 درجۀ آن دو شهر و کروی‌بودنِ زمین و تفاوت فصول به دلیل کج‌بودنِ محور زمین» است.

مثالی که مطرح شد، در مقالۀ خواندنی «تعارض بین رأی منجّمان و گواهی شهود به رؤیت هلال» از حجّت‌الاسلام و المسلمین علیرضا موحّدنژاد آمده‌بود که مطالعۀ آن پیشنهاد می‌شود:
http://www.ensani.ir/storage/Files/20101028171823-218.pdf

نشانی نسخه ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا در دسترس‌نبودنِ منبع:

https://web.archive.org/web/20180614002758/http://www.ensani.ir/storage/Files/20101028171823-218.pdf


3. برای آشنایی اجمالی خوانندگان با نظر حضرت آیت‌الله العظمی سیستانی دربارۀ ملاک هم‌افق بودن، پاورقی «توضیح‌المسائل جامع» را می‌آورم:

«پس با توجّه به این معنا، هم‌افق بودن یا نبودن دو منطقه نسبت به یکدیگر، امر ثابتی نیست؛ بلکه در ماه‌های مختلف، ممکن است متفاوت ‌باشد. توضیح بیشتر این است که:
برای رؤیت هلال در شب اوّل ماه، اموری مؤثّر است؛ از جمله: زمان غروب خورشید و ماه، و اختلاف زمان غروب آن دو، و نیز مختصّات خورشید و ماه، و جدایی زاویه‌ای ماه و خورشید -که از اختلاف ارتفاع ماه و خورشید، و نیز اختلاف سمت آن دو نشأت می‌گیرد- و همین‌طور درصد روشنایی هلال و به اصطلاح فاز ماه و ...

گاه ممکن است در یکی از ماه‌های قمری، ویژگی‌های فوق باعث شود ماه در افق شهری مثلاً با نورانیّت زیاد و مدّت مکث طولانی دیده شود که این امر باعث اطمینان می‌شود که در شهرِ به‌خصوص دیگر، چنانچه ابر یا مانع دیگری نبود، حتماً ماه دیده می‌شد و به اصطلاح، بین رؤیت ماه با این شرایط در شهر اوّل و رؤیت ماه در شهر دوم ملازمه وجود دارد.

امّا در ماه قمری دیگر، ممکن است در همان شهر اوّل، ماه دیده شود؛ امّا از آنجا که مثلاً مدّت مکث ماه و جدایی زاویه‌ای آن با خورشید، کم بوده، نتوان اطمینان پیدا کرد که اگر در شهر دوم، ابر یا مانع دیگری نبود، حتماً ماه دیده می‌شد و به تعبیر دیگر، بین رؤیت ماه در شهر اوّل با رؤیت ماه در شهر دوم ملازمه وجود ندارد.
پس یک شهر، در یک ماه قمری، نسبت به شهر دیگر هم‌افق بوده؛ امّا در ماه دیگر نسبت به همان شهر، هم‌افق نمی‌باشد.

البتّه به طور کلّی و عموم، ممکن است گفته شود:
اگر شهری که ماه دیده شده(شهر اوّل)، در شرق شهر دوم -که مثلاً مانعی از دیده‌شدن ماه در آن بوده- قرار داشته‌باشد، چنانچه در خطّ عرض جغرافیایی، بیش از یک یا دو درجه اختلاف نداشته‌باشد، غالباً ملازمه وجود داشته و غالباً دیده‌شدن ماه در شهر اوّل، اوّل ماه را برای شهر دوم نیز ثابت می‌کند؛ بنابراین، ثابت‌شدن رؤیت ماه در مشهد، اوّل ماه را غالباً برای نیشابور، سبزوار، شاهرود، دامغان، تهران، قروین، سقز، سردشت و ... ثابت می‌کند.
امّا در غیر این صورت‌، وجود ملازمه و ثابت‌شدن ماه، در شهر دیگر، بستگی به ویژگی‌های ماهی دارد که در شهر اوّل رؤیت شده که در توضیحات به آن اشاره گردید.

به طور مثال، در برخی از موارد ممکن است خصوصیّات رؤیت ماه طوری باشد که دیده‌شدن ماه در شهرهایی از پاکستان یا هندوستان یا حتّی عراق و عربستان، اوّل ماه در مشهد را هم ثابت ‌کند و در بسیاری از موارد هم، ممکن است دیده‌شدن ماه حتّی در تهران یا اصفهان یا شهرهای نزدیک‌تر مثل شاهرود هم، اوّل ماه را در مشهد ثابت ننماید؛ که در هر مورد می‌توان از متخصّصین متدیّن کسب اطّلاع نمود.
از آنچه ذکر گردید، روشن شد که مرزها و تقسیمات کشوری و شهری به هیچ‌وجه در اتّحاد افق و عدم آن، دخیل نمی‌باشد.»
منبع: پاورقی 31 در این صفحه: 
https://www.sistani.org/persian/book/25103/4035

نشانی صفحه ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا در دسترس‌نبودنِ منبع:

https://web.archive.org/web/20180613182316/https://www.sistani.org/persian/book/25103/4035

پس به‌طور خلاصه، از نظر معظّم‌له، تقسیمات کشوری و استانی و شهری ملاک نیست و هلال باید در شهری که مقلّد در آن ساکن است، ثابت شود؛ یا در شهری که با آن اتّحاد افق دارد. این اتّحاد افق، «در آغاز هر ماه قمری متفاوت است» و آنچه غالبی است، این است که شهر اوّل که هلال در آن رؤیت شده، در شرق شهر دوم باشد و در عرض جغرافیایی نیز، بیش از 2 درجه اختلاف نداشته‌باشند.

باز هم تأکید می‌شود که همین ملاکِ گفته‌شده، غالبی است و دائمی نیست؛ مهمّ، «اطمینان شخصی به تلازم رؤیت هلال در دو شهر است» و برای حصول این اطمینان، باید به متخصّصان رجوع‌کرد تا در آغاز هر ماه قمری، شهرهای هم‌افق را مشخّص کنند.


4. برای روشن‌شدنِ آنچه گفته‌شد و اینکه قرار داشتنِ دو شهر روی یک خطّ طولی جغرافیایی(یک نصف‌النهار) ملاکی برای هم‌افق بودنِ آنها در رؤیت هلال نیست، از تصاویر کمک می‌گیریم.

گفته شد که برای رؤیت هلال در شب اوّل ماه، عواملی چون «زمان غروب خورشید و ماه» و «اختلاف زمان غروب آن دو» و «مختصّات خورشید و ماه و جدایی زاویه‌ای ماه و خورشید که از اختلاف ارتفاع ماه و خورشید، و نیز اختلاف سمت آن دو نشأت می‌گیرد» و «درصد روشنایی هلال و به اصطلاح فاز ماه» و ... مؤثّرند. امروزه، برنامه‌هایی تهیّه شده‌اند که با محاسبات رایانه‌ای و طبق معیارهایی، این عوامل را برای نقاط مختلف زمین در نظر می‌گیرند و الگوهای رؤیت‌پذیری هلال ماه را پیش‌بینی و ترسیم می‌کنند. به تصاویر زیر بنگرید:

یک) نقشۀ رؤیت‌پذیری هلال ماه رمضان المبارک 1436 قمری، در غروب چهارشنبه 27 خرداد 1394 شمسی برابر با 17 ژوئن 2015 میلادی، بر اساس معیار «عوده»:

نقشه رؤیت‌پذیری هلال ماه رمضان 1436 در 27 خرداد 1394 - عوده

دو) نقشۀ رؤیت‌پذیری هلال ماه رمضان المبارک 1436 قمری، در غروب پنجشنبه 28 خرداد 1394 شمسی برابر با 18 ژوئن 2015 میلادی، بر اساس معیار «عوده»:

نقشه رؤیت‌پذیری هلال ماه رمضان 1436 در 28 خرداد 1394 - عوده

 

توضیحات رنگ در نقشۀ با معیار «عوده»:

 

در مناطقی که در رنگ سبز قرار دارند، هلال به سادگی با چشم غیر مسلّح دیده می‌شود.
در مناطقی که در رنگ ارغوانی(شبیه صورتی) قرار دارند، هلال با چشم مسلّح دیده می‌شود و ممکن است با چشم غیر مسلّح نیز دیده شود.
در مناطقی که در رنگ آبی قرار دارند، هلال فقط با چشم مسلّح دیده می‌شود.
در مناطقی که بی‌رنگ هستند، رؤیت هلال ناممکن و نشدنی است.(زیرا مقارنه پیش از غروب آفتاب رخ می‌دهد و ماه نیز پس از غروب آفتاب، غروب می‌کند؛ ولی روشنایی هلال به اندازه‌ای نیست که حتّی با چشم مسلّح دیده شود!)
در مناطقی که در رنگ قرمز قرار دارند، رؤیت هلال ممتنع و غیر قابل تحقّق است.(زیرا ماه پیش از غروب آفتاب، غروب می‌کند یا اینکه مقارنه پس از غروب آفتاب رخ می‌دهد.)


سه) نقشۀ رؤیت‌پذیری هلال ماه رمضان المبارک 1436 قمری، در غروب چهارشنبه 27 خرداد 1394 شمسی برابر با 17 ژوئن 2015 میلادی، بر اساس معیار «یالوپ»:

 

نقشه رؤیت‌پذیری هلال ماه رمضان 1436 در 27 خرداد 1394 - یالوپ

چهار) نقشۀ رؤیت‌پذیری هلال ماه رمضان المبارک 1436 قمری، در غروب پنجشنبه 28 خرداد 1394 شمسی برابر با 18 ژوئن 2015 میلادی، بر اساس معیار «یالوپ»:

نقشه رؤیت‌پذیری هلال ماه رمضان 1436 در 28 خرداد 1394 - یالوپ

 

توضیحات رنگ در نقشۀ با معیار «یالوپ»:

 

در مناطقی که در رنگ سبز قرار دارند، هلال به سادگی با چشم غیر مسلّح دیده می‌شود.
در مناطقی که در رنگ زرد(شبیه نارنجی) قرار دارند، هلال تحت شرایط جوّی مناسب، با چشم غیر مسلّح دیده می‌شود.
در مناطقی که در رنگ ارغوانی(شبیه صورتی) قرار دارند، رؤیت هلال ممکن است نیاز به ابزار و چشم مسلّح داشته‌باشد؛ یعنی پس از رؤیت با ابزار، ممکن است هلال با چشم غیر مسلّح نیز دیده شود.
در مناطقی که در رنگ آبی قرار دارند، هلال فقط با چشم مسلّح دیده می‌شود.
در مناطقی که بی‌رنگ هستند، رؤیت هلال ناممکن و نشدنی است.(زیرا مقارنه پیش از غروب آفتاب رخ می‌دهد و ماه نیز پس از غروب آفتاب، غروب می‌کند؛ ولی روشنایی هلال به اندازه‌ای نیست که حتّی با چشم مسلّح دیده شود!)
در مناطقی که در رنگ قرمز قرار دارند، رؤیت هلال ممتنع و غیر قابل تحقّق است.(زیرا ماه پیش از غروب آفتاب، غروب می‌کند یا اینکه مقارنه پس از غروب آفتاب رخ می‌دهد.)

 


به این ترتیب، می‌بینید که مناطق و الگوهای رؤیت‌پذیری هلال ماه، سهموی یعنی به‌شکل سهمی یا شلجمی هستند و نمی‌توان هم‌افق بودن مناطق مختلف را بر اساس طول و عرض جغرافیایی، به‌طور دائمی و ثابت مشخّص کرد؛ زیرا این سهمی‌ها در آغاز ماه قمری بعدی متفاوت‌اند! در نتیجه، هم‌افقی در رؤیت هلال، در آغاز هر ماه قمری، متفاوت و «تقریباً» به معنای قرارداشتن در یک منطقهٔ همرنگ از نقشهٔ رؤیت‌پذیری است و بر این اساس، به‌طور طبیعی ماه‌هایی پیش می‌آید که همۀ مناطق کشوری مانند ایران، هم‌افق نخواهندبود که در آن‌صورت، اعلام یک روز به‌عنوان اوّل ماه در سراسر کشور، با شرط اتّحاد افق سازگار نخواهدبود.

این تصوّر غلط هم که گاهی گفته می‌شود: «عید فطر که یک روز بیشتر نیست! مگر می‌شود در یک کشور، دو روز عید فطر داشته‌باشیم؟!» ناشی از ناآگاهی از حرکات خورشید و زمین و ماه است؛ توضیح:

علّت اصلی اینکه گاهی در اعلام عید فطر در کشور اختلاف پیش می‌آید، مشخّصات کروی و مداری خورشید و زمین و ماه است؛ نه تعدّد مراجع عظام تقلید! زیرا فارغ از تعدّد مراجع و اختلاف مبانی فقهی آنان، حتّی اگر فقط یک مرجع تقلید مانند مقام معظّم رهبری وجود داشته‌باشد که قائل به «شرط اتّحاد افق» است(به سؤالات 838 و 839 کتاب «أجوبة الاستفتائات» در اینجا یا اینجا بنگرید) و همۀ مردم نیز، مقلّد وی باشند، باز هم با محاسبات می‌توان نشان داد که به‌طور طبیعی ماه‌هایی پیش می‌آید که همۀ مناطق کشوری مانند ایران، از نظر قابلیّت رؤیت هلال با چشم مسلّح نیز، هم‌افق نخواهندبود.(این مسئله در گذشته نیز اتّفاق افتاده‌است؛ تنها برای نمونه، اینجا و اینجا و اینجا را در همین وبلاگ ببینید.)

گردش وضعی زمین به دور خودش به‌گونه‌ای است که خورشید در شهرهای مختلف، در زمان‌های مختلفی طلوع و غروب می‌کند و این تفاوت اذان‌های صبح و ظهر و مغرب در شهرهای مختلف، امری کاملاً جاافتاده و پذیرفته‌شدهٔ عموم مردم است؛ به همین قیاس(البتّه با کمی پیچیدگی بیشتر و تفاوت در هر ماه قمری)، طلوع و غروب ماه در شهرهای مختلف، متفاوت است و امکان رؤیت آن را نیز متفاوت می‌سازد و انتظار هم‌زمانیِ آن در شهرهایی که نزدیک هم نیستند، نابجاست.

پس با توجّه به مشخّصات کروی و مداری خورشید و زمین و ماه، انتظار اینکه همواره در سراسر کشوری پهناور مانند ایران، یک روز عید فطر باشد و هیچ‌گاه هیچ اختلافی پیش نیاید، مانند این است که انتظار داشته‌باشیم اذان ظهر روز جمعه و نماز جمعه در سراسر کشور ایران، در یک زمان گفته و خوانده شود!!

مرزبندی‌های جغرافیایی و سیاسی کشورها(که مثلاً سر مرز ایران و افغانستان، تا چند متر آن طرف‌تر، افغانستان است و چند متر این طرف‌تر، ایران است!) و گزینش ساعت محلّی(مثلاً برای کلّ ایران +3.5 از گرینویچ، در حالی که شهرهای مختلف ایران روی نصف‌النهارهای متفاوتی هستند!) اموری است اعتباری و قراردادی، و انتظار ما برای تبعیّتِ حرکات تکوینی خورشید و زمین و ماه از این اعتبارات، انتظاری است گزاف!

اگر به زمان ظهور حضرت حجّت(عج) و استقرار حکومت مهدوی در سراسر کرۀ زمین به‌عنوان کشوری واحد، کمی فکر کنیم، خواهیم‌دید که گاهی ماه‌هایی پیش می‌آید که نمی‌شود در سراسر کرۀ زمین، یک روز عید فطر باشد و به ناچار، دو روز آغاز ماه خواهدبود و مرز جدایی دو منطقه را «نقاط هم‌افق» تعیین می‌کند؛ نه مرزبندی‌های قراردادی و سیاسی که ماه، آنها را به رسمیّت نمی‌شناسد و در کشور واحد مهدوی، خبری از آنها نیست.

 

التماس دعا

 

۶ نظر ۲۳ تیر ۹۴ ، ۰۷:۲۷
محسن فصاحت ( آسمان 25 )

نمونه و ثمره‌ای از بی‌اعتباری قاعدهٔ تسامح در ادلّهٔ سنن


یکی از دوستان پرسید: «آیا نماز ۸ رکعتی داریم؟»

بنده پاسخ دادم:

خیر! دربارهٔ نماز اعرابی هم، در این لینک آمده که یک دو رکعتی است و دو تا چهار رکعتی:

«نماز مستحبی که بیش از دو رکعت باشد با یک سلام کدام است؟»

نشانی صفحه ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا حذف از منبع:

https://web.archive.org/web/20180613135429/http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa10450

سپس بهانه‌ای شد و منبع‌های آن مطلب را پیگیری کردم؛

روایت را از «وسائل الشیعة» نقل کرده‌بود و آن هم از «مصباح المتهجّد» نقل کرده‌بود؛

ترجمه و برداشتی که در سایت اسلام‌کوئست آمده، درست است؛ زیرا در آن روایت هست: «فصلّ ثمان ركعات بتسليمتين»


امّا دربارهٔ «العروة الوثقی» نکته‌ای هست که ذکر می‌کنم:

در «عروه» چنین فرموده:

«(مسألة ٦): النوافل كلها ركعتان لا يجوز الزيادة عليهما ولا النقيصة إلا في صلاة الأعرابي، والوتر.»


حضرت آیت‌الله العظمی سیستانی(مدّ ظلّه العالي) بر این مسئله، دو تعلیقه دارند:

«۱. ( ﻻ ﻳﺠﻮﺯ ﺍﻟﺰﻳﺎﺩﺓ ﻋﻠﻴﻬﺎ ﻭ ﻻ ﺍﻟﻨﻘﻴﺼﺔ ): ﺗﻘﺪﻡ ﺍﻧﻪ ﻻ ﻳﺒﻌﺪ ﺟﻮﺍﺯ ﺍﻻﺗﻴﺎﻥ ﺑﺎﻟﻮﺗﺮ ﻣﺘﺼﻠﺔ ﺑﺎﻟﺸﻔﻊ.

۲. ( ﺇﻻ ﻓﻲ ﺻﻼﺓ ﺍﻻﻋﺮﺍﺑﻲ ) : ﺑﻨﺎﺀً ﻋﻠﻰ ﻣﺸﺮﻭﻋﻴﺘﻬﺎ.»


تعلیقهٔ دوم مُشعر به این است که سند روایت، نزد معظّم‌له ضعیف است و چون ایشان، «قاعدهٔ تسامح در ادلّهٔ سنن» را قبول ندارند، نمازها و دعاهای ضعیف‌السند را «مشروع(مستحبّ شرعاً)» نمی‌دانند و مقلّدان ایشان باید «رجاءً(به امید مطلوبیّت)» آنها را انجام‌دهند.

به همین نکته، در مسئلهٔ 19 رسالهٔ توضیح‌المسائل جامع تصریح شده‌است که چون مهمّ است، اینجا می‌آورم:

«مسأله ۱۹. بسیاری از مستحبّاتی كه در این رساله ذكر شده مستحب بودن آنها بر پایه قاعده‌ای به نام «تسامح در ادلّه سُنَن» می‌باشد و چون این قاعده در نزد ما ثابت نشده بنابراین در صورتی که مکلّف بخواهد آن‌ها را انجام دهد، لازم است رجاءً و به امید آنكه مطلوب باشد، بجا آورد و حكم در بسیاری از مكروهات نیز چنین است و آنها را رجاءً و به امید آنكه مطلوب باشد ترک نماید.»

منبع: https://www.sistani.org/persian/book/25103/4003

نشانی صفحه ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا در دسترس‌نبودنِ منبع:

https://web.archive.org/web/20180613140156/https://www.sistani.org/persian/book/25103/4003


نکتهٔ مهمّ برای مقلّدان معظّم‌له:

امروزه کتاب «مفاتیح‌الجنان» در دسترس همهٔ مردم است و منبع دعایی آنان به شمار می‌رود؛ تا جایی که به شوخی می‌توان گفت: «بسیاری از مؤمنان، از شیخ عبّاس قمی(ره) تقلید می‌کنند!»

در حالی که باید دقّت‌کرد که استنادات شیخ عبّاس قمی(ره) در مفاتیح‌الجنان، در هر مورد نیاز به بررسی جداگانه دارد؛ یعنی از مطالب معتبر تا ضعیف در آن پیدا می‌شود؛ زیرا ظاهراً ایشان، قائل به «قاعدهٔ تسامح در ادلّهٔ سنن» بوده‌است.

برخی از علماء «قاعدهٔ تسامح در ادلّهٔ سنن» را پذیرفته و بر اساس «اخبار من بلغ»، با هر حدیث ضعیفی، «مستحبّات و مکروهات» را به شارع منتسب می‌کنند.

برخی از مراجع معظّم تقلید(از جمله حضرت آقای سیستانی) در آغاز رسالهٔ خویش نسبت به اینکه «مستحبّات و مکروهات مذکور در رساله(مثلاً مستحبّات مذکور در وضوء و نماز و روزه و ...)، باید رجاءً انجام شود.» تصریح کرده‌اند؛

با این تصریح، ادعیه و اعمالی که در کتاب‌هایی مانند «مفاتیح» آمده، تکلیفشان روشن است!!

از این‌رو، مقلّدان ایشان حقّ ندارند «مستحبّات و ادعیهٔ ضعیف‌السند مفاتیح و ...» را به قصد ورود و استحباب شرعی انجام دهند و باید رجاءً به‌جا بیاورند.


برای نمونه و ثمرهٔ نکته‌ای که گفته‌شد، به این مسئله که به اعمال شب ۲۳ ماه مبارک رمضان نیز مربوط می‌شود، توجّه‌کنید:


«مسأله ۴۴۹. كسی كه غسل جنابت كرده، نباید برای نماز وضو بگیرد و با غسل‌های واجبِ دیگر (غیر از غسل استحاضه متوسّطه) و با غسل‌های مستحب كه استحباب آن ثابت است و در مسأله (463) می‌آید نیز می‌تواند بدون وضو، نماز بخواند، هرچند احتیاط مستحب آن است كه وضو هم بگیرد.»

منبع: https://www.sistani.org/persian/book/25103/4011

اگر به اعمال این شب در کتاب «مفاتیح» بنگرید، غسلی را در آغاز شب و غسل دیگری را در پایان شب، مستحبّ شمرده‌است؛

غسل نخست، طبق نظر حضرت آقای سیستانی، مشروع(شرعاً مستحبّ) است و کفایت از وضو می‌کند؛

ولی استحباب شرعی غسل آخر شب، از نظر معظّم‌له ثابت نشده؛ پس مقلّد ایشان نمی‌تواند غسل آخر شب را به نیّتِ مستحبّ‌بودن انجام‌دهد(وگرنه مرتکب بدعت و کار حرام شده‌است!) و اگر رجاءً هم به‌جا بیاورد، کفایت از وضو نمی‌کند!


مستند آنچه گفته‌شد، از رسالهٔ توضیح‌المسائل جامع(با تلخیص):


«مسأله ۴۶۳. در شرع مقدّس اسلام غسل‌های مستحب زیاد است و از آن جمله است:

1.غسل جمعه: ...

2 تا 7. غسل شب اول و هفدهم و نوزدهم و بیست و یكم و بیست و سوم و بیست و چهارم ماه رمضان.

8 و 9. غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح است تا غروب و بهتر آن است كه پیش از نماز عید به جا آورده شود. ...

شایان ذکر است غسل‌های مذکور به أدلّه معتبر، مستحب بودن آنها ثابت شده است.


مسأله ۴۶۴. فقهاء عظام رضوان الله تعالی علیهم موارد زیادی را جزء غسل‌های مستحبّی نقل فرموده‏‌اند كه از جمله آنها این چند غسل است:

1. غسل تمام شب‌های فرد ماه رمضان و غسل تمام شب‌های دهه آخر آن و غسل دیگری در آخر شب بیست و سوم آن. ...

شایان ذکر است، مستحب بودن این غسل‌ها ثابت نیست و كسی كه می‌خواهد آنها را انجام دهد باید به قصد رجاء به جا آورد.»

منبع: https://www.sistani.org/persian/book/25103/4011

نشانی صفحه ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا در دسترس‌نبودنِ منبع:

https://web.archive.org/web/20180613140900/https://www.sistani.org/persian/book/25103/4011


التماس دعا

۰ نظر ۱۹ تیر ۹۴ ، ۱۹:۳۳
محسن فصاحت ( آسمان 25 )

باسمه تعالی

برخی از فرض‌ها دربارهٔ حکم روزهٔ ماه مبارک رمضان و سفر:


مقدّمه:

۱.در این بحث که بر اساس فتوای حضرت آیت‌الله العظمی سیستانی (مدّ ظلّه) تنظیم شده، منظورمان «سفرهای معمولی» است و به «سفر حرام» و «کثیر السفر» و دیگر موارد چون بیماری یا ضرر و حرج کاری نداریم؛ برای برخی سفرهای خاصّ، باید به رساله رجوع‌کنید.


۲.«سفر شرعی» یعنی پیمودن مسافتی که ۸ فرسخ(حدود ۴۴ کیلومتر) باشد؛ پس اگر از وطن اوّلش به وطن دوم یا به جایی می‌رود که قصد اقامت ده روزه در آن دارد، باید مسافت رفتنش ۸ فرسخ باشد؛ در غیر این‌صورت، همین که مجموع مسافت طی‌شده ۸ فرسخ شود، کافی است(مثلاً از وطنش ۴ فرسخ بیرون برود و از همان مسیر ۴ فرسخی به وطنش برگردد؛ یا اینکه رفتش از مسیر ۳ فرسخی و برگشتش از مسیر ۵ فرسخی باشد).


۳.ابتدای «مسافت شرعی» آخرِ وطن(شهر یا روستا) است -که با گذشتن از آنجا، مسافر شمرده می‌شود- نه حدّ ترخّص که حدود ۱۳۵۰ متر دورتر است.

اگر جایی که می‌رود، وطن وی است، انتهای مسافت شرعی، اوّلِ آن بلد(شهر یا روستا) است؛ نه حدّ ترخّص آن بلد که حدود ۱۳۵۰ متر جلوتر است؛ و اگر جایی که می‌رود، وطنش نیست، انتهای مسافت شرعی، آخرین مقصد وی در آن بلد است؛ نه ورودی و اوّل آن بلد(برای نمونه، کسی که از قم به جماران می‌رود، فاصلهٔ ورودیِ جنوبی شهر تهران تا مقصدش در جماران را هم باید جزء مسافت سفرش حساب‌کند).



فرض یکم:

آقای حسینی، سحرگاهان و هنگامهٔ اذان صبح در وطن اوّل خویش است؛ روزه بر او واجب است و پیش از اذان صبح، نیّت روزه می‌کند و روزه می‌گیرد.


۱.اگر تا زوال(هنگامهٔ اذان ظهر) در داخل وطن(شهر یا روستا) باشد و سپس خارج شود، خروج وی دو گونه است:

الف) قصد سفر شرعی ندارد و می‌خواهد مسافتی کمتر از ۸ فرسخ را بپیماید. ← باید روزه‌اش را تمام کند و روزه‌اش صحیح است.

ب) قصد سفر شرعی دارد. ← بنا بر احتیاط واجب، باید روزه‌اش را تمام کند و اگر به این احتیاط واجب عمل‌کند، روزه‌اش صحیح است و قضا هم لازم نیست.

او پس از گذشتن از حدّ ترخّص، نمازش شکسته است؛ ولی روزه‌اش صحیح است.


۲.اگر آقای حسینی، پیش از زوال از وطنش خارج شود(حتّی اگر هنگام زوال، در میانهٔ راهِ آخر شهر تا حدّ ترخّص باشد):

الف) قصد سفر شرعی ندارد. ← روزه‌اش صحیح است و پس از گذشتن از حدّ ترخّص، نمی‌تواند چیزی بخورد.

ب) قصد سفر شرعی دارد. ← بنا بر احتیاط واجب، نمی‌تواند روزه بگیرد.

تا وقتی که از حدّ ترخّص خارج نشده، نمی‌تواند افطار کند و چیزی بخورد؛ وگرنه کفّارهٔ افطار عمدی به گردنش می‌آید.

وقتی از حدّ ترخّص گذشت، نمازش را «باید» شکسته بخواند؛ ولی روزه‌اش را «می‌تواند» افطار کند؛ حتّی اگر قصد داشته‌باشد و بداند که پیش از زوال به وطنش بر می‌گردد، باز هم «می‌تواند» افطار کند! زیرا مسافر است و نمی‌تواند نیّت روزه داشته‌باشد؛ ولی خوردن بر او واجب نیست! پس یا می‌خورد یا امساک می‌کند:

ب-۱) اگر چیزی خورد. ← گناهی بر او نیست و باید بعداً قضای آن روز را روزه بگیرد؛ حتّی اگر پس از پیمودن مسافت شرعی و پیش از زوال، به وطن اوّلش برگردد یا داخل وطن دومش شود.

ب-۲) امساک کرد. ← اگر پیش از زوال، به وطن اوّلش برگردد یا داخل وطن دومش(یا جایی که می‌خواهد ده روز آنجا بماند) شود، چون مبطلی انجام نداده، بنا بر احتیاط واجب باید نیّت روزه کند و آن روز را روزه بگیرد و روزه‌اش صحیح است.



فرض دوم:

آقای موسوی برای مهمانی افطاری شب گذشته، به شهر دوری(بیش از مسافت شرعی) رفته و می‌خواهد به وطنش برگردد. او سحرگاهان و هنگامهٔ اذان صبح در وطن خویش نیست؛ چون مسافر است، روزه بر او واجب نیست و نمی‌تواند نیّت روزه کند.

هنگامی که برای بازگشت به وطنش حرکت کرد، در راه یا چیزی می‌خورد یا امساک می‌کند:


۱.اگر چیزی خورد. ← گناهی بر او نیست و باید بعداً قضای آن روز را روزه بگیرد؛ حتّی اگر قصد داشته‌باشد و بداند که پیش از زوال به وطنش می‌رسد.

پس هر گاه(چه پیش از زوال و چه پس از آن) داخل وطنش شود، چون مبطلی انجام داده، نمی‌تواند آن روز را روزه بگیرد و باید بعداً قضای آن را به‌جا آورد.


۲.امساک کرد و به نزدیکی وطنش رسید:

الف) اگر پیش از زوال، داخل حدّ ترخّص شد؛ ولی هنگام زوال، در میانهٔ راهِ حدّ ترخّص تا اوّل شهر بود. ← حکمش مانند حالت «ج» است.

ب) اگر پیش از زوال، داخل شهر وطنش شود، چون مبطلی انجام نداده، بنا بر احتیاط واجب باید نیّت روزه کند و آن روز را روزه بگیرد و روزه‌اش صحیح است.

ج) اگر پس از زوال، داخل شهر وطنش شود. ← روزهٔ آن روز بر او واجب نیست؛ بلکه بنا بر احتیاط واجب، روزه‌اش باطل است و باید بعداً قضای آن را به‌جا آورد.


التماس دعا

۰ نظر ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۶:۴۷
محسن فصاحت ( آسمان 25 )

«لیلة الرغائب» سنّت یا بدعت؟! - تکمیل و ویرایش سوم: 23 فروردین 1395


چند سالی است به مدد تبلیغات صدا و سیما، اعمال «لیلة الرغائب» و به‌جاآوردن آن میان مردم به‌ویژه نسل جوان، خیلی رایج شده؛ امّا ظاهراً این اعمال، سندیّت درستی ندارد که در این متن، مختصراً به آن می‌پردازیم.
-----
ابتدا بخشی از صحبت‌های آیت‌الله سیّداحمد مددی در درس خارج اصول در تاریخ 20/7/1390 را نقل می‌کنیم:

«همین صلات لیلة الرغائب که باز هم سیّد بن طاووس این را نقل کرده؛ به عین این سند و متن -که اصلاً متن و سند هم مال آنها{یعنی اهل تسنّن} است- در کتاب موضوعات ابن جوزی{سنّی} آمده!!...
اسمش را هم گذاشته‌اند شب آرزوها!! لیلة الرغائب! یک حدیثی است که آثار جعل از سر تا پای آن واضح است! خوب این چه درجه و قوت احتمالی برای آدم می‌آورد؟!...
چون اهل سنّت که شما می‌دانید به چه وضعی نماز تراویح را می‌خوانند در ماه رمضان! بعد از نماز تراویح، در طی سال، شب جمعه اول ماه رجب در مساجد جمع می‌شوند و این نماز لیلة الرغائب را می‌خوانند؛ یعنی لیلة الرغائب از لیالی مشهوره اهل سنّت بعد از تراویح است!! تراویح، درجه اوّل! به خاطر همین حدیث جعلی و لیلة الرغائب، درجه دوم!!...»

سخنان آیت‌الله مددی را از اينجا دانلود كنيد:

http://bayanbox.ir/download/885859832230452167/Madadi-900720.mp3

-----


برای توضیح بیشتر می‌توان گفت:

بحث لیلة الرغائب و اعمال آن شدیداً در میان عوامّ اهل سنّت رواج داشته و دارد؛ امّا علمای اهل سنّت از همان ابتدا، با آن مخالفت شدیدی داشتند. برای نمونه می‌توان از ابن جوزی و نووی و دیگر بزرگان حدیث اهل‌سنّت نام برد که سند این روایت را بسیار ضعیف دانسته و عمل لیلة الرغائب را بدعتی ‌بزرگ شمرده‌اند.

ابن جوزی می‌نویسد:
«هذا حدیث موضوع علی رسول الله صلی الله علیه و سلّم، ... و سمعت شیخنا عبد الوهاب الحافظ یقول: رجاله مجهولون، و قد فتشت علیهم جمیع الکتب فما وجدتهم!»

قال النووی‏:
«و هاتان الصلاتان بدعتان مذمومتان منکرتان قبیحتان‏،‏ و لا تغتر بذکرهما فی کتاب قوت القلوب ـ لأبی طالب المکی ـ والإحیاء ـ للإمام الغزالی ـ ‏،‏ و لیس لأحد أن یستدل على شرعیتهما بما روی عنه علیه الصلاة و السلام أنه قال ‏:‏ ‏{‏ الصلاة خیر موضوع ‏}‏ فإن ذلک یختص بصلاة لا تخالف الشرع بوجه من الوجوه ‏، و لا یغتر ببعض مَنِ اشْتَبَهَ علیه حکمهما من الأئمة فصنف ورقات فی استحبابهما فإنه غالط فی ذلک... و قال أبو الفرج بن الجوزی‏:‏ صلاة الرغائب موضوعة على رسول الله و کذب علیه.» المجموع (4/ 61).

امّا مایه تعجّب است که با اینکه علمای شیعه، رشد را در مخالفت اهل‌سنّت می‌دانند و حتّی احادیث صحیح آنان را هم(در صورتی که در منابع شیعه مؤیّدی برای آن نیابند) ردّ می‌کنند، با چه ملاک و معیاری این روایت ضعیف را نقل و ترویج کرده‌اند؟


پاسخی که به نظر می‌رسد، این است:

۱- سیّد بن طاووس(۵۸۹ - ۶۶۴ ق) بر مبنای قاعده «تسامح در ادلّۀ سنن» و بدون توجّه به ضعف سند، این روایت از پیامبر(ص) را در کتاب «اقبال» نقل کرده‌است.

۲- علمای بعد از سیّد بن طاووس(ره) هم، بر اساس همان مبنا یا با توجّه به ارادتی که به سیّد و قداست او داشته‌اند، این روایت را نقل کرده‌اند.

پس از جست‌وجو در منابع حدیثی شیعه آنچه یافته‌ایم، این است که افزون بر سیّد بن طاووس(ره)، شاگردش علّامه حلّی(۶۴۸ - ۷۲۶ ق) در منهاج الصلاح، کفعمی(۸۴۰ - ۹۰۵ ق) در البلد الأمین و سپس در المصباح(جنّة الأمان الواقیة)، شیخ حرّ عاملی(۱۰۳۳ - ۱۱۰۴ ق) در وسائل الشیعة، و علامه مجلسی(۱۰۳۷ - ۱۱۱۰ ق) در بحار الأنوار نیز، این روایت را نقل کرده‌اند که به ترتیب، به آنها می‌پردازیم:


الف)  روایت سیّد بن طاووس(ره) در الإقبال بالأعمال الحسنة(ط دفتر تبلیغات اسلامی)، ج 3، ص 185

«وجدنا ذلك في كتب العبادات مرويّاً عن النبي صلّى اللّه عليه و آله، و نقلته أنا من بعض كتب أصحابنا رحمهم اللّه، فقال في جملة الحديث عن النبي صلّى اللّه عليه و آله في ذكر فضل شهر رجب ما هذا لفظه: "و لكن لا تغفلوا عن أوّل ليلة جمعة منه، فإنّها ليلة تسمّيها الملائكة ليلة الرغائب ..."»‏

1. مرحوم سیّد(ره) نام کتابی را که از آن برای ما نقل می‌کند، ذکر نکرده‌است و چنان‌که استاد مددی فرموده‌اند، با توجّه به متن روایت، به احتمال زیاد از کتب اهل‌تسنّن بوده و گفته‌شد که خود علمای اهل‌سنّت، این روایت را نپذیرفته‌اند.

2. گاهی گفته می‌شود که جناب سیّد(ره) کتاب‌های زیادی داشته که به دست ما نرسیده و خودش فرموده: «نقلته أنا من بعض كتب أصحابنا رحمهم اللّه(من آن را از برخی از کتاب‌های اصحابمان(ره) نقل کرده‌ام)» و این نشان می‌دهد که روایت در کتابی از شیعیان آمده‌است.

در پاسخ باید گفت: شکّی نیست که کتاب‌های زیادی به‌دست ما نرسیده؛ ولی وظیفه ما فحص در کتاب‌های موجود و بیان‌های واصل است و چنانچه در اینها به نتیجه‌ای نرسیم، به صِرف «احتمال وجود مطلبی در کتاب‌های از میان‌رفته» نمی‌توانیم آن مطلب را به دین استناد دهیم و جزء دین بدانیم؛ وگرنه با این ادّعا باب هرج و مرج علمی گشوده خواهدشد.

از طرفی، مرزبندی شیعه یا سنّی‌بودن در قرن‌های ششم و هفتم قمری، به روشنی امروز نبوده؛ و افراد و مؤلّفانی هستند که گمان می‌شد شیعه‌اند و امروز در مذهب آنان اختلاف است؛ پس باید نام کتاب و مؤلّف را بدانیم؛ امّا حتّی با چشم‌پوشی از این اشکال و اعتماد به فرموده جناب سیّد(ره)، اشکال بعدی مطرح می‌شود.

3. برای سنجش اعتبار روایت، نیازمند سند هستیم(حتّی با فرض اینکه سیّد آن را از کتب اربعه گرفته‌باشد!) تا آن را طبق مبانی رجالی خودمان(و نه طبق مبانی رجالی سیّد و علّامه و دیگر علما) بررسی کنیم؛ چنان‌که دیده می‌شود سند روایت سیّد بن طاووس(ره) ذکر نشده؛ پس مُرسَل و ضعیف است.

به سراغ دیگر نقل‌ها می‌رویم.


ب) روایت علّامه حلّی(ره) در منهاج الصلاح فی اختصار المصباح(ط مکتبة العلامة المجلسی)، ص 456 - 457

«و یستحب أن یصلّی فیه صلاة الرغائب.

روی عمر بن شمر {کذا فی النسخة المطبوعة، و الصحیح: عمرو بن شمر} عن جابر بن یزید الجعفی: أنّه {أی المکلّف} یصوم أوّل خمیس فی رجب، ثمّ یصلّی ...»

1. کتاب «مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد» اثر شیخ طوسی(۳۸۵ - ۴۶۰ ق) در دعا و زیارات و آداب دینی است که به سبب نزدیکی به عصر غیبت و جلالت شأن مؤلّف، بسیار ارزشمند است. برخی از علمای بعدی، آن را تلخیص کردند و یکی از بهترین تلخیص‌های مصباح المتهجد، از علامه حلّی است. باید دقّت کرد که تلخیص در میان علمای گذشته، با آنچه امروزه از آن تعبیر می‌کنیم، متفاوت بوده و افزون بر برخی حذف‌ها و تغییر در تبویب و ترتیب، شامل اضافات هم می‌شده‌است. علامه حلّی(ره) نیز در «منهاج الصلاح» مطالب بسیاری را که به تعبیر خودش: «ممّا لابدّ منه و لا یستغنی عنه» بوده، افزوده است.

از جمله اضافات، همین عبارت «و یستحبّ ...» و روایت محلّ بحث است که در کتاب اصلی شیخ طوسی(ره) نیست! نفس نبودنِ این روایت در کتاب‌های اربعه در قرن چهارم و پنجم، و اینکه تا پیش از سیّد بن طاووس(ره) در قرن هفتم، اثری از آن در کتب شیعه به ما نرسیده، بر ما لازم می‌کند که دقّت بیشتری به عمل آوریم.

2. در روایت منقول، هیچ نشانه‌ای حتّی ضمیری دالّ بر نقل از معصوم(ع) وجود ندارد! و این «جابر بن یزید» است که می‌گوید: «مکلّف، نخستین پنجشنبه ماه رجب را روزه می‌گیرد؛ سپس ...».

اگر چه با جلالت قدر «جابر بن یزید جعفی(ره)» از این اشکال چشم می‌پوشیم و می‌گوییم که بعید است ایشان، از خودش چیزی بگوید.

3. سند این روایت، از علّامه حلّی(ره) تا عمرو بن شمر، مقطوع است؛ پس ضعیف است.

4. شخص «عمرو بن شمر» ضعیف است یا دست‌کم، وثاقتش ثابت نیست:
«عمرو بن شمر:
قال النجاشي: "عمرو بن شمر أبو عبد الله الجعفي، عربي، روى عن أبي عبد الله عليه السلام، ضعيف جدّاً، زيد أحاديث في كتب جابر الجعفي ينسب بعضها إليه و الامر ملتبس".
... و قال ابن الغضائري: "عمرو بن شمر أبو عبد الله الجعفي، كوفي، روى عن أبي عبد الله و جابر؛ ضعيف".
... أقول [أنا=الخوئي] : الرجل لم تثبت وثاقته، فإنّ توثيق علي بن إبراهيم القمي إياه معارض بتضعيف النجاشي، فالرجل مجهول الحال.» (الخوئي، معجم رجال الحدیث، ج ۱۴، ص ۱۱۶- ۱۱۷)

با توجّه به این اشکالات، این روایت هم ضعیف است.

ج) روایت کفعمی(ره) در «البلد الأمین» و در «المصباح(جنّة الأمان الواقیة)»

به گفته استاد رسول جعفریان «کفعمی در نقل از کتاب‌های دعا، به‌طور عمده به نقل‌های ابن طاووس متّکی است؛ گرچه به صراحت، به این امر اشارت نکرده‌است.»(نامه مفید، ش 5، بهار 1375، ص 218، مقاله «ادب دعا در شیعه»)

لینک دریافت مقاله «ادب دعا در شیعه»:

http://www.ensani.ir/storage/Files/20120426174610-5192-42.pdf

لینک مقاله ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا حذف از منبع:

https://web.archive.org/web/20180610131032/http://www.ensani.ir/storage/Files/20120426174610-5192-42.pdf

از این‌رو، برای اختصار مطلب، از دو نقل وی چشم می‌پوشیم و تنها نتیجه را ذکر می‌کنیم که در هر دو مورد، روایت‌ها مرسل و ضعیف هستند.


د) روایت شیخ حرّ عاملی(ره) در وسائل الشیعة(ط آل‌البیت)، ج 8، ص 98- 100

«بَابُ اسْتِحْبَابِ صَلَاةِ الرَّغَائِبِ لَيْلَةَ أَوَّلِ جُمُعَةٍ مِنْ رَجَب
10172- 1- الْحَسَنُ بْنُ يُوسُفَ بْنِ الْمُطَهَّرِ الْعَلَّامَةُ فِي إِجَازَتِهِ لِبَنِي زُهْرَةَ بِإِسْنَاد ذَكَرَهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَجَبٌ شَهْرُ اللَّه‏ ... الْحَدِيثَ.
وَ هُوَ طَوِيلٌ يَشْتَمِلُ عَلَى ثَوَابٍ جَزِيل‏ وَ رَوَاهُ ابْنُ طَاوُسٍ فِي الْإِقْبَالِ مُرْسَلًا عَنِ النَّبِيِّ ص نَحْوَهُ.»

شیخ حرّ عاملی(ره) این نماز را به عنوان نماز رغائب در شب اوّلین جمعه ماه رجب، با سلسله سندی که علامه حلّی به بنی‌زهره اجازه داده‌است، از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) نقل می‌کند و در پایان می‌گوید: «ابن طاووس در اقبال، آن را مرسلاً از پیامبر(ص) روایت کرده‌است.»

پس سند این روایت، اجازه‌نامه علّامه حلّی(ره) به بنی‌زهره است که در بند بعدی بررسی و روشن می‌شود که سندی ضعیف است.

هـ) روایت علّامه مجلسی(ره) در بحار الأنوار(ط بیروت)، ج 95، ص 395- 396

«باب 25 عمل خصوص ليلة الرغائب زائداً على أعمال مطلق ليالي شهر رجب‏
1- أَقُولُ قَدْ رَوَى الْعَلَّامَةُ ره فِي إِجَازَتِهِ الْكَبِيرَةِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الدَّرْبِيِّ عَنِ الْحَاجِّ صَالِحٍ مَسْعُودِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَبِي الْفَضْلِ الرَّازِيِّ الْمُجَاوِرِ بِمَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَرَأَهَا عَلَيْهِ فِي مُحَرَّمٍ سَنَةَ ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ وَ خَمْسِمِائَةٍ عَنِ الشَّيْخِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الْجَلِيلِ الرَّازِيِّ عَنْ شَرَفِ الدِّينِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ سَدِيدِ الدِّينِ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَحْمَدَ النَّيْسَابُورِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ الْحَاجِّ مسموسم عَنْ أَبِي الْفَتْحِ نُورْخَانَ عَبْدِ الْوَاحِدِ الْأَصْفَهَانِيِّ عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ رَاشِدٍ الشِّيرَازِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْهَمْدَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْبَصْرِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ خَلَفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الصَّنْعَانِيِّ عَنْ حُمَيْدٍ الطُّوسِيِّ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا مَعْنَى قَوْلِكَ رَجَبٌ شَهْرُ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّهُ مَخْصُوصٌ بِالْمَغْفِرَةِ فِيه ...»‏

علامه مجلسی(ره) این روایت را با سلسله سند اجازه‌نامه علّامه حلّی(ره) به بنی‌زهره، از «انس بن مالک» از رسول خدا(ص) آورده و نام تک‌تک راویان را با شرح رجالی برخی از آنها در بحار، ج 104، ص 123 نقل می‌کند که عبارت‌اند از:

1. علّامه (حسن بن یوسف مطهر معروف به علامه حلّی): از علمای بزرگ شیعه و مورد اعتماد است؛

2. الحسن بن الدربی: عالم جلیل‌القدر بود؛

3. مسعود بن محمد بن ابی الفضل رازی: علامه مجلسی در ج 95 بحار هنگام نقل حدیث می‌نویسد: مسعود بن محمد و ابی الفضل رازی، ولی در توضیحی که در ج 104، ص 123 دارد، می‌نویسد: مسعود بن محمد بن ابی الفضل، یعنی این دو یک نفرند؛ نه دو نفر! و بعد می‌نویسد وی فقیهی صالح بود؛

4. علی بن عبد الجلیل بیاضی رازی: وی متکلم، باتقوا و اهل مناظره بود؛

5. شرف‌الدین المنتجب بن الحسن بن علی الحسنی: وی فقیهی صالح بود؛

6. سدیدالدین ابو الحسن علی بن الحسن: با توجه به فراوان‌بودن راویان با نام علی بن حسن، نمی توان به طور قطع وی را مشخص کرد و گفت ثقه هست یا نیست؛

7. عبد الرحمن بن احمد النیسابوری: شیخ اصحاب ری، حافظ، واعظ و فقیه بود؛

8. ابو عبدالله الحسین بن علی: علامه مجلسی می‌نویسد مشخص نیست وی چه کسی است؛ اما هر کس باشد، انسان صالحی بوده است؛

9. مسموسم (یا سموسم و یا سمرسم): علامه مجلسی می‌نویسد در کتاب‌های رجالی و غیره، مشخص نیست وی ثقه است یا نه؛

10. ابی الفتح نورخان عبد الواحد اصفهانی یا ابو الفتح بن رجاء: در کتاب‌های رجالی، مطلبی دال بر ثقه‌بودن وی یافت نشد؛

11. عبد الواحد بن راشد الشیرازی یا عبد العزیز بن راشد بندار: در کتاب‌های رجالی، مطلبی دال بر ثقه‌بودن وی یافت نشد؛

12. علی بن جهضم، ابو الحسن الحمدانی یا همدانی: نام وی در کتاب‌های رجالی شیعه یافت نشد و در کتاب‌های رجالی اهل سنت نیز فقط به نام وی اشاره شده و هیچ کلمه‌ای بر مدح یا ذمش وجود ندارد و در کتاب‌های روایی نیز، بیش از چهار روایت از وی نقل نشده است که یکی همین نماز لیلة الرغائب است که جعلی دانسته شده و در معجم المؤلفین آمده که وی صوفی بود؛

13. علی بن محمد بن سعید البصری: نام وی در کتاب‌های رجالی شیعه یافت نشد و غیر از حدیث لیلةالرغائب، روایتی از این فرد در کتاب‌های معتبر یافت نشد؛

14. پدرش: نام وی در کتاب‌های رجالی شیعه یافت نشد و در کتاب‌های اهل سنت نیز توثیق یا رد نشده است و از وی بیش از سه چهار روایت در کتاب‌های اهل سنت و شیعه نقل نشده است؛

15. خلف بن عبد الله یا خلف بن عبید الله الصنعانی: ابن حجر می‌گوید: وی حدیث لیلة الرغائب را نقل کرده است که ابن جوزی، این روایت را جعلی و ابوموسی چنین روایتی را غریب دانسته است؛ غیر از این روایت، حدیثی از وی در کتاب‌های شیعه و سنی یافت نشد و از سوی دیگر، در کتاب‌های رجالی نامی از وی نیست تا روشن شود ثقه بوده یا نه؛

16. حمید طوسی: وی را حمید الطویل و حمید بن تیرویه نیز می‌نامند؛ برخی گفته‌اند وی ثقه است؛ چنانچه یحیی بن معین گفته وی ثقه است؛ و برخی دیگر می‌گویند وی تدلیس می‌کرد!

17. انس بن مالک: وی خادم رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) بود که البتّه از بیعت و یاری و شهادت‌دادن به نفع حضرت علی(ع) سر باز زد و امام علی(ع) او را نفرین کرد که به برص دچار شد. بنا بر روایتی‌ منقول‌ از امام صادق‌(علیه‌السلام)، انس‌ یکی‌ از سه نفری‌ بود که‌ بر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) دروغ‌ می‌بست:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع يَقُولُ ثَلَاثَةٌ كَانُوا يَكْذِبُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ أَبُو هُرَيْرَةَ وَ أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ وَ امْرَأَةٌ.» (خصال صدوق، ط جامعه مدرّسین، ج 1، ص 190)
به این ترتیب، حتّی با چشم‌پوشی از 16 نفر قبلی در سلسله سند، روایت «انس» برای ما پذیرفتنی نیست!


نتیجه‌گیری:

با توجه به بررسی سندی این روایت، می‌توان نتیجه گرفت که چنین حدیثی معتبر نیست و به ادلّه زیر نمی‌توان مستحبّ‌بودن اعمال لیلة الرغائب را ثابت کرد:

1. توثیق نشدن افراد ذیل در این روایت: سدید الدین ابو الحسن علی بن الحسن؛ مسموسم (یا سموسم و یا سمرسم)؛ ابی الفتح نورخان عبد الواحد اصفهانی؛ عبد الواحد بن راشد الشیرازی؛ علی بن جهضم؛ علی بن محمد بن سعید البصری؛ پدرش؛ خلف بن عبد الله.

2. شبیه این روایت با سلسله سندی دیگر، در کتاب‌های اهل سنت آمده است که با راویان آخر این حدیث مورد بررسی، مشترک هستند(علی بن جهضم؛ علی بن محمد بن سعید البصری؛ پدرش؛ خلف بن عبد الله) و کتاب‌های رجالی اهل‌سنّت، به اتّفاق، آن را جعلی و ساختگی دانسته‌اند؛

3. روایت شیخ حرّ عاملی با همان سندی است که در روایت علامه مجلسی آمده؛ و چنان‌که گذشت، اعتبارش ثابت نشد؛

4. روایات سیّد بن طاووس(ره)، علّامه حلّی(ره) و کفعمی(ره) مرسل و در نتیجه، ضعیف است؛

5. غیر از روایاتی که تفصیلاً بررسی شد و بیشتر آنها در واقع، یک روایت هستند که از «انس بن مالک» نقل شده، روایت معتبر دیگری در اثبات مستحبّ‌بودن نماز و دیگر اعمال لیلة الرغائب پیدا نشد.

6. جالب است که خود علامه مجلسی(ره) در کتاب «زاد المعاد» خویش که شبیه «مفاتیح الجنان» است، می‌نویسد:

«و ذکر لکل من هذه الصلوات ثواب کثیر لم نذکره بناء على عدم الاعتماد على السند ... و لهذا لم نورد فی هذه الرسالة صلاة لیلة الرغائب‏ المشهورة مع أنّها منقولة عن طرق العامّة!» (زاد المعاد، ط اعلمی، ص 42)
یعنی به همین دلیل(عدم اعتماد به سند) ما نماز مشهور لیلة الرغائب را در این رساله نیاوردیم، علاوه بر این(اشکال) که از راه عامّه(اهل تسنّن) هم نقل شده‌است!

-----


در پایان باید گفت:

مشروعیّت این اعمال و نماز، وابسته به مبنای فقیه در «قاعدهٔ تسامح در ادلّهٔ سنن» است.

مراد از قاعده «تسامح در ادلّه سنن» این است که آنچه به‌عنوان شرایط عمل به «خبر واحد» ذکر شده(مانند عدالت یا وثاقت راوی، فراموش‌کار نبودن و ضابط‌بودن در نقل) در روایات دالّ بر سنن، معتبر نیست و با روایت ضعیف هم می‌توان، حکم مستحب یا مکروه را ثابت کرد. برای آگاهی بیشتر از این قاعده و ادلّه موافقان و مخالفان، بنگرید به:

1. http://www.wikifeqh.ir/قاعده_تسامح_در_ادله_سنن

نشانی صفحه ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا حذف از منبع:

https://web.archive.org/web/20180610132211/http://www.wikifeqh.ir/%D9%82%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D9%87_%D8%AA%D8%B3%D8%A7%D9%85%D8%AD_%D8%AF%D8%B1_%D8%A7%D8%AF%D9%84%D9%87_%D8%B3%D9%86%D9%86


2. http://www.wikifeqh.ir/تسامح_ادله_سنن

نشانی صفحه ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا حذف از منبع:

https://web.archive.org/web/20180610132026/http://www.wikifeqh.ir/%D8%AA%D8%B3%D8%A7%D9%85%D8%AD_%D8%A7%D8%AF%D9%84%D9%87_%D8%B3%D9%86%D9%86


3. http://www.wikifeqh.ir/بررسی_تسامح_در_ادله_سنن

نشانی صفحه ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا حذف از منبع:

https://web.archive.org/web/20180610131702/http://www.wikifeqh.ir/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C_%D8%AA%D8%B3%D8%A7%D9%85%D8%AD_%D8%AF%D8%B1_%D8%A7%D8%AF%D9%84%D9%87_%D8%B3%D9%86%D9%86


اگر مجتهدی(یا مقلّدی عن تقلیدٍ) این قاعده را قبول دارد، می‌تواند چنان نمازی را مستحبّ و مشروع بداند؛ ولی اگر این قاعده را اجتهاداً(و در مورد مقلّد، تقلیداً) قبول ندارد،  به دلیل ضعف سند و اشکالات موجود در این روایت، چنان نمازی مستحبّ و مشروع نیست و ادای آن «به قصد ورود(نه رجاءً)» قطعاً حرام و بدعت است.

امّا از آنجا که عموم مردم، قصد ورود و قصد رجاء را متوجّه نمی‌شوند و پس از فراگیرشدن تبلیغات رسانه‌ای، این اعمال را به گمان مستحب‌بودن انجام می‌دهند، باید تا آنجا که می‌شود مردم را آگاه کرد تا مبادا بدعتی چون لیلة الرغائب وارد دین شود و سال‌ها بعد، رنگ سنّت به خود بگیرد!

زیرا بدعت، هر چیز عجیب و غریبی نیست که با اصول منافات داشته باشد؛ بلکه بدعت یعنی داخل‌کردن چیزی در دین، که جزء دین نیست(إدخال ما لیس فی الدین، فی الدین!) پس حتی نماز و روزه خاصی که در دین نیست، اگر وارد دین شود، بدعت است!!

حتی برخی‌ها تعریفشان از بدعت، از این هم وسیع‌تر است و می‌گویند: إدخال ما لم یعلم أنّه من الدین فی الدین! یعنی طبق این تعریف، می‌توان گفت از آنجایی که ما نمی‌دانیم لیلة الرغائب، جزء دین هست یا نه، داخل‌کردنش در دین، بدعت است و بی‌مفسده نخواهدبود!

-----


اشکال و پاسخ:

اشکال نخست:
این مباحث علمی، در جای خود مفید است و باید در دروس حوزه‌های علمیّه مطرح شود، نه در سطح جامعه! زیرا به نظر می‌رسد دامن‌زدن به ردّ و طعن چنین مستحبّاتی، غیر از کوتاه‌کردن دست مؤمنان از مناجات و توسّل، ثمرهٔ عملی دیگری ندارد!!

پاسخ:
قرار نیست دست مؤمنان از دعا کوتاه شود؛ بلکه باید آگاه شوند و با تبلیغ درست دین، به‌جای دعاهای جعلی یا ضعیف‌السند، به سوی دعاها و اعمال معتبر تشویق شوند. آیا در جامعه ما، «صحیفه سجّادیّه» با آن دعاهای گران‌قدر، مهجور نیست؟


اشکال دوم:

چگونه هنگامی که برخی از علما و سالکان، این حدیث را نقل‌کرده‌اند، شما آن را ردّ می‌کنید؟! یعنی آن بزرگان، متوجّه ضعف و اشکالات آن نبوده‌اند؟!

پاسخ:

بزرگان و علمای شیعه به‌جای خویش محترم‌اند؛ امّا گاهی اشتباه‌های علمی نیز رخ می‌دهد که کتاب‌های علمی و تاریخ هر علم، گواهِ آن است. ما تابع دلیل هستیم(نحن أبناء الدلیل) و هر عالم هر چند که موثّق باشد، باید سخنش به شیوهٔ علمی بررسی شود که بررسی شد؛ از جمله، فرمایش علامه مجلسی(ره) در «زادالمعاد» را دوباره بخوانید.

از طرفی، آن بزرگواران قاعده «تسامح در ادلّه سنن» را قبول داشته‌اند و طبق مبنای خویش عمل‌کرده‌اند؛ امّا امروزه، مقلّدی که مرجع تقلیدش این قاعده را قبول ندارد، نمی‌تواند آن‌گونه عمل‌کند و باید این ادعیه و اعمال را رجاءً به‌جا بیاورد.


اشکال سوم:

برخی از علما در معاملات، قاعدۀ تسامح را جاری می‌کنند و آنجا شاید جای مخالفت و اعتراض داشته‌باشد؛ امّا آیا در عبادات، نیازی به مخالفت هست؟ یعنی اگر مردم، فرق اداء مستحبّاً و اداء رجاءً را ندانند، چه مشکلی گریبان ما را خواهدگرفت؟
پاسخ:
اتّفاقاً کار در معاملات که عمدتاً امضائی هستند، ساده‌تر است تا در عبادات که تأسیسی هستند؛ ما ممکن است «معاملهٔ مباح» داشته‌باشیم؛ ولی «عبادت مباح» نداریم! عبادت نیازمندِ «امر وجوبی یا استحبابی» است.
مشکلِ گریبان‌گیر، زمانی درک خواهدشد که کار از کار گذشته‌باشد و جریانات رسانه‌ای که معنای «جامعهٔ دینی» را به «حفظ ظواهر دینی و اقبال مردم به این ظواهر جمعی» فرو می‌کاهند و چشم را بر ارکانِ موریانه‌خوردهٔ اخلاق و عدالت اقتصادی فرو می‌بندند، این مناسک را چنان تبلیغ کنند که «جزء دین» شمرده شود و این، چیزی جز بدعت نیست. به‌نظر بنده، ساده‌گیری در این امور و بزرگ‌نمایی اجتماعیِ هر عبادت و منسکی که استنادِ آن به دین، معلوم نیست و بیم آن می‌رود که در اذهان مردم، «جزء دین» شمرده شود، ضررش برای دین، بیش از «دین‌ستیزی و دین‌زدایی آشکار» است.

اشکال چهارم:

در سایت آیت‌الله مددی، در پاسخ به پرسش «چه انگیزه‌ای برای جعل کردن روایت لیلة الرغائب وجود دارد؟» آمده‌است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
حکم به جعل در روایات، و یا جعّال، وضّاع، کذّاب و ... در رجال، آسان نیست و به‌اصطلاح، کار ائمّه شأن است.
ابن الجوزی در کتاب الموضوعات، روایات فراوانی را موضوع می‌داند که بسیاری از علماء، آنها را ضعیف می‌دانستند. موضوع روایت لیلة الرغائب را ابن الجوزی در همین کتاب، جزء موضوعات آورده؛ و با همان سند در بعض کتب ادعیه، آورده شده‌است؛ ولی نمی‌توان با اعتماد به کلام ابن الجوزی، آن را موضوع دانست.
مرحوم علّامه حلّی در منهاج الصلاح، آن را از عمرو بن شمر عن جابر آورده‌است که اصطلاحاً این سند، ضعیف است و التفصیل موکول الی محلّه.»

منبع: http://www.ostadmadadi.ir/persian/qa/11535

نشانی صفحه ذخیره‌شده در آرشیو، در صورت تغییر لینک یا حذف از منبع:

https://web.archive.org/web/20180610133336/http://www.ostadmadadi.ir/persian/qa/11535

با توجّه به سخنان ایشان، از مجموع بحث، فهمیده می‌شود که روایت لیلة الرغائب، ضعیف است و نمی‌توان به سنّت‌بودنش یقین داشت؛ در عین حال، بدعت‌بودنش هم قطعی نیست؛ چون یقین نداریم که روایتش جعلی باشد؛ پس چرا می‌گویید بدعت است؟

پاسخ:
برای بدعت‌بودن، نیازی به اثباتِ جعلی‌بودنِ روایت نداریم! همین که سندش ضعیف است، قابل استناد به دین نیست و ادای آن به قصد ورود، بدعت خواهدبود، مگر برای مقلّدی که مرجع تقلیدش، «قاعدهٔ تسامح در ادلّهٔ سنن» را قبول دارد؛ پس هر کس باید به نظر مرجع تقلیدش عمل‌کند یا اینکه آن را رجاءً به‌جا بیاورد.


اشکال پنجم:
مستحبّات را می‌توان بنا بر مبنای «تسامح در ادلّهٔ سنن» انجام داد و نیازی به «سند معتبر» نیست. این نماز هم ایراد و مشکلی جز در سند ندارد و بر طبق احادیث «من بلغ» اگر کسی انجام داد، مأجور است.
پاسخ:

اشکال شما مبنی بر قاعدهٔ «تسامح در ادلّه سنن» و اخبار «من بلغ» است که مورد پذیرش همهٔ فقهاء نیست و نمی‌تواند استحباب شرعی را ثابت کند؛ برای نمونه، می‌توانید به اشکالات شیخ اعظم(ره) بر این اخبار، در تنبیه دوم بحث شبهه وجوبیه در کتاب «فرائد الأصول» رجوع کنید.

حضرت آیت‌الله خوئی(ره) دربارهٔ اخبار «من بلغ» و اینکه نمی‌توانند استحباب عملی را ثابت‌کنند و دربارهٔ بی‌اساس‌بودنِ قاعدهٔ «تسامح در ادلّهٔ سنن» فرموده‌اند:
«فان مفادها مجرد الاخبار عن فضل (الله تعالى) وأنه سبحانه بفضله ورحمته یعطی الثواب الذی بلغ العامل، وإن کان غیر مطابق للواقع، فهی - کما ترى - غیر ناظرة إلى العمل و أنه یصیر مستحبّاً لأجل طرو عنوان البلوغ، ولا إلى إسقاط شرائط حجیة الخبر فی باب المستحبات.
فتحصل أن قاعدة التسامح فی أدلة السنن مما لا أساس لها، وبما ذکرناه من عدم دلالة هذه الأخبار على الاستحباب الشرعی سقط کثیر من المباحث التی تعرضوا لها فی المقام:
(منها) - أن المستفاد منها هل هو استحباب ذات العمل، أو استحبابه فیما إذا اتی به بعنوان الرجاء والاحتیاط؟ فنقول لا دلالة لها على استحباب العمل بأحد من الوجهین نعم الثواب مترتب على ما إذا کان الاتیان بالعمل بعنوان الرجاء واحتمال المطلوبیة على ما یستفاد من قوله (ع): (فعمله التماس ذلک الثواب) أو طلب قول النبی صلى الله علیه وآله وسلم، فلا یترتب الثواب على ما إذا أتی بالعمل لغرض آخر.» [مصباح الأصول، ج2، ص 319 - 320]

همچنین حضرت آیت‌الله میرزا جواد تبریزی(ره) قاعده تسامح را بی‌اساس: «أنّ قاعدة التسامح فی أدلّة السنن لا أساس لها» و حکم غیر الزامی را هم مانند حکم الزامی، نیازمند به مستند و دلیل معتبر می‌دانند: «أنّ الحکم الاستحبابی و غیر الإلزامی کالإلزامی یحتاج إلى مستند معتبر»[أسس القضاء و الشهادة: 64]

بنابراین، روشن شد که اخبار «من بلغ» نمی‌تواند استحباب نماز لیلة الرغائب را اثبات کند؛ حتّی به فرض اینکه بتواند، این نماز لیلة الرغائب، دائر مدار میان بدعت و استحباب است و مقتضای احتیاط، ترک این نماز به قصد ورود است؛ زیرا در صورت انجام آن، احتمال حرمت و ارتکاب بدعت وجود دارد، به خلاف صورت ترک؛ زیرا ترک این نماز، حدّاکثر ترک عمل مستحبّ است؛ و ترک عمل مستحبّ، مانعی ندارد.

گذشته از حضرات آیات خوئی(ره) و تبریزی(ره)، بزرگانی چون آیات عظام سیستانی، شبیری‌زنجانی، وحیدخراسانی و سبحانی نیز، قاعدهٔ «تسامح در ادلّهٔ سنن» را قبول ندارند.
دربارهٔ این قاعده، هر مقلّدی باید به مرجع تقلید خویش رجوع‌کند و به نظر وی عمل‌کند؛ هر مرجعی هم مسئول مبنا و فتوای خویش است. در موارد متعدّدی، مراجع تقلید در آغاز رساله‌های خود «قصد رجاء» را هشدار داده‌اند؛ روشن است که رعایتش بر عهدهٔ مقلّدان است!
تنها برای نمونه:

1. منهاج الصالحین (للخوئی)؛ ج‌1، ص: 12
(مسألة 32): إن کثیرا من المستحبات المذکورة فی أبواب هذه الرسالة یبتنی استحبابها على قاعدة التسامح فی أدلة السنن، و لما لم تثبت عندنا فیتعین الإتیان بها برجاء المطلوبیة، و کذا الحال فی المکروهات فتترک برجاء المطلوبیة، و ما توفیقی إلا باللّه علیه توکلت و إلیه أنیب.

2. منهاج الصالحین (للتبریزی)؛ ج‌1، ص: 14
(مسألة 32): إن کثیرا من المستحبات المذکورة فی أبواب هذه الرسالة یبتنی استحبابها على قاعدة التسامح فی أدلّة السنن، و لما لم تثبت عندنا فیتعین الإتیان بها برجاء المطلوبیة، و کذا الحال فی المکروهات فتترک برجاء المطلوبیة، و ما توفیقی إلّا باللّه علیه توکلت و إلیه أنیب.

3. منهاج الصالحین (للوحید الخراسانی)؛ ج‌2، ص: 6
(مسألة 32): إن کثیرا من المستحبات المذکورة فی أبواب هذه الرسالة یبتنی استحبابها على قاعدة التسامح فی أدلة السنن، و لما لم تثبت عندنا فیتعین الإتیان بها برجاء المطلوبیة، و کذا الحال فی المکروهات فتترک برجاء المطلوبیة، و ما توفیقی إلا باللّه علیه توکلت و إلیه أنیب.

4. منهاج الصالحین (للسیستانی)؛ ج‌1، ص: 19
مسألة 32: إن کثیرا من المستحبات المذکورة فی أبواب هذه الرسالة یبتنی استحبابها على قاعدة التسامح فی أدلة السنن، و لما لم تثبت عندنا فیتعین الاتیان بها برجاء المطلوبة. و کذا الحال فی المکروهات فتترک برجاء المطلوبیة، و ما توفیقی إلا بالله علیه توکلت و إلیه أنیب.

5. الرسائل الأربع (للسبحانی)؛ ج‌4، ص: 36
فتحصل من جمیع ذلک أنّ قاعدة التسامح فی أدلّة السنن مما لا أساس لها لا من النقل و لا من العقل، و ظهر مما ذکرنا أنّ المناسب أنّ یبحث عن مفاد أخبار من بلغ فی علم الکلام لا الأُصول و لا الفقه.

اخبار «من بلغ»، حتّی به فرض پذیرش، فردی است و اگر فقهای قائل به قاعده «تسامح در ادلّه سنن» بخواهند به پیامدهای اجتماعی مبتلابهِ امروز بیشتر دقت‌کنند، چه بسا در نظرشان تجدید نظر کنند تا ساحت دین از برخی آفت‌ها در امان بماند!

بحث ما در «مشهورات زمانه» است که کم‌کم با تبلیغات رسانه‌ای کاری می‌کنند که این شب، با عنوانی خاص تجلیل شود و رغبت‌ها و آرزوها و درخواست‌ها و تقدیرهای مردم به سوی آن رانده شود و چه بسا پس از سالیانی، هم‌ردیف شب قدر قرار گیرد! این جریان‌سازی نیازمند استناد معتبر به دین است؛ وگرنه به بدعت می‌انجامد.


التماس دعا


۵ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۲۱
محسن فصاحت ( آسمان 25 )